Dictiornary-Farsi | جانور بی صاحب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
stray	جانور بی صاحب
straying	جانور بی صاحب
strays	جانور بی صاحب


Other Matches

epizoic	زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
jointer	صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
zoo ecology	قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
lord	صاحب
owner	صاحب
ownerless	بی صاحب
owners	صاحب
master	صاحب
mastered	صاحب
padrone	صاحب
lords	صاحب
masters	صاحب
beasts	جانور
animals	جانور
animal	جانور
structure of an animal	جانور
beast	جانور
ruffianly	جانور خو
creature	جانور
creatures	جانور
nightwalker	جانور شب پر
malacostracan	جانور
animalize	جانور
it	ان جانور
johnny	جانور نر
he	جانور نر
it pron	ان جانور
apod	جانور بی پا
mastered	ارباب صاحب
restauranteur	صاحب رستوران
lairds	صاحب زمین
landlady	زن صاحب ملک
masters	ارباب صاحب
notary public	صاحب محضر
master	ارباب صاحب
Distinguished . Titled.	صاحب عنوان
seignior	صاحب تیول
sharecropper	صاحب نسق
unowned	بی صاحب بیمالک
resolute	صاحب عزم
beneficent	صاحب کرم
laird	صاحب زمین
homeowner	صاحب خانه
homeowners	صاحب خانه
titlist	صاحب سندمالکیت
office-holder	صاحب مقام
stock holder	صاحب سهم
slaveholder	صاحب برده
shop keeper	صاحب دکان
office-holders	صاحب مقام
shipowner	صاحب کشتی
feudatory	صاحب تیول
lessor	صاحب ملک
licence owner	صاحب امتیاز
building owner	صاحب کار
liege	صاحب تیول
man of place	صاحب منصب
man of place	صاحب مقام
manufaturer	صاحب کارخانه
assayer	صاحب عیار
concessionaire	صاحب امتیاز
concessionary	صاحب امتیاز
concessioner	صاحب امتیاز
free ball	توپ بی صاحب
grantee	صاحب امتیاز
in power	صاحب مقام
in the saddle	صاحب اختیار
land lady	زن صاحب ملک
landholder	صاحب ملک
master of the time	صاحب الزمان
monopolist	صاحب انحصار
no man's land	سرزمین بی صاحب
signatory	صاحب امضا
signatories	صاحب امضا
officers	صاحب منصب
officer	صاحب منصب
housemothers	زن صاحب خانه
permit holder	صاحب جواز
housemother	زن صاحب خانه
innkeepers	صاحب مسافرخانه
official	صاحب منصب
feudary	صاحب تیول
owner of a property	صاحب ملک
manufacturers	صاحب کارخانه
manufacturer	صاحب کارخانه
nursery man	صاحب قلمستان
planters	صاحب مزرعه
planter	صاحب مزرعه
of consequence	صاحب شان
waif	مال بی صاحب
officiary	صاحب منصب
innkeeper	صاحب مسافرخانه
stockholders	صاحب سهم
sovereigns	صاحب سیادت
restaurateurs	صاحب رستوران
industrialists	صاحب صنعت
stockholder	صاحب سهم
restaurateur	صاحب رستوران
shareholder	صاحب سهم
titled	صاحب لقب
shareholders	صاحب سهم
licensee	صاحب جواز
benefactor	صاحب خیر
landowners	صاحب ملک
licensees	صاحب جواز
inviolable	صاحب حرمت
employers	صاحب کار
landowner	صاحب ملک
industrialist	صاحب صنعت
sovereign	صاحب سیادت
landladies	زن صاحب ملک
employer	صاحب کار
printer	صاحب چاپخانه
printers	صاحب چاپخانه
clear-sighted	صاحب نظر
benefactors	صاحب خیر
nekton	جانور شناور
strayed	جانور ولگرد
brutal	جانور خوی
hybrid	جانور دورگه
brute	جانور حیوان
monocule	جانور یک چشم
milker	جانور شیرده
rodent	جانور جونده
amoebas	جانور تک سلولی
amoebae	جانور تک سلولی
amoeba	جانور تک سلولی
amebas	جانور تک سلولی
amebae	جانور تک سلولی
brutes	جانور حیوان
craw	معده جانور
brutalization	جانور خویی
mammifer	جانور پستاندار
animalculum	جانور ریزه
animalist	نقاش جانور
rodents	جانور جونده
brutality	جانور خویی
brutalities	جانور خویی
mammiferous	جانور پستاندار
beastliness	جانور خویی
edentate	جانور بی دندان
tardigrade	جانور کندرو
stinkard	جانور بدبو
shell fish	جانور صدف
scrag	جانور نحیف
saxicolous	جانور سنگ زی
saxicoline	جانور سنگ زی
saprozoon	جانور پوده زی
zootomy	جانور شکافی
pudge	جانور چاق
scavenger	جانور لاشخور
ungulate	جانور سم دار
scavengers	جانور لاشخور
zootheism	جانور پرستی
zoophilous	علاقمند به جانور
zoophilic	علاقمند به جانور
fauna	جانور نامه
zoophagous	جانور خوار
polystome	جانور بسیار
in heat [American E] <adj.>	حشری [جانور زن]
on heat [British E] <adj.>	حشری [جانور زن]
zoomorphic <adj.>	جانور گونه
perissodactyl	جانور فرد سم
pelagian	جانور دریایی
game	جانور شکاری
zoology	جانور شناسی
zoologist	جانور شناس
proud <adj.>	جانور حشری
plantigrade	جانور دوپا
poikilotherm	جانور خونسرد
polystomatous	جانور بسیار
pollard	جانور بی شاخ
polypod	جانور بسیارپا
poikilothermism	خونسردی جانور
prosecuting attorney	صاحب منصب پارکه
title-holder	صاحب سند مالکیت
infeoff	صاحب ملک کردن
title-holders	صاحب سند مالکیت
i own that house	من صاحب ان خانه هستم
to have something	صاحب چیزی بودن
holding company	شرکت صاحب سهم
in the saddle	یراق صاحب مقام
pooh bah	صاحب چندین مقام
wharfinger	صاحب لنگرگاه یابارانداز
innholder	صاحب مهمانخانه یا مسافرخانه
owner's risk	ریسک صاحب کالا
office-holders	صاحب منصب دولت
placeman	صاحب منصب اداری
lord paramount	صاحب تیول عمده
res nullius	مال بلا صاحب
to come into a property	مالی را صاحب شدن
martyologist	صاحب تذکره شهدا
to have something at one's disposal	صاحب چیزی بودن
office-holder	صاحب منصب دولت
mansion house	خانه صاحب تیول
croupiers	کمک صاحب بانک
newspapermen	صاحب وگرداننده روزنامه
cotton spinner	صاحب کارخانه نخ ریسی
owning	صاحب چیزی بودن
owns	صاحب چیزی بودن