English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
rewarder جایزه یا پاداش دهنده
Other Matches
testimonial پاداش جایزه
testimonials پاداش جایزه
yielder پاداش دهنده
compensative پاداش دهنده
self rewarding پاداش دهنده بخود
Bounty hunter جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
award جایزه دادن جایزه
awarding جایزه دادن جایزه
awards جایزه دادن جایزه
reward and rewarded جایزه.جایزه داده شده
awarded جایزه دادن جایزه
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bonuses جایزه
prise جایزه
rewarded جایزه
rewards جایزه
bounty جایزه
prising جایزه
rewardable جایزه
trophies جایزه
trophy جایزه
prised جایزه
prises جایزه
meed جایزه
prize man جایزه بر
premiums جایزه
reward جایزه
premium جایزه
guerdon جایزه
awards جایزه
prizing جایزه
awarded جایزه
prizes جایزه
bonus جایزه
prized جایزه
awarding جایزه
priase جایزه
award جایزه
prize جایزه
oscar جایزه اسکار
nobel prize جایزه نوبل
Nobel Prize جایزه نوبل
prizing انعام جایزه
prizes انعام جایزه
prizer برنده جایزه
prizewinner برنده جایزه
money جایزه نقدی
prize انعام جایزه
to win laurels جایزه گرفتن
considerations جایزه قیمت
purse جایزه نقدی
consideration جایزه قیمت
premium for excellence جایزه فضیلت
prized انعام جایزه
testimonialize جایزه دادن
laureate جایزه دار
pursing جایزه نقدی
export bounty جایزه صدور
purses جایزه نقدی
head money جایزه اوردن سر
pursed جایزه نقدی
bonuses پاداش
bonus پاداش
incentive پاداش
back پاداش
backs پاداش
rewardless بی پاداش
incentives پاداش
solatium پاداش
remuneration پاداش
rewards پاداش
incentive pay پاداش
guerdon پاداش
gratuities پاداش
gratuity پاداش
recompense پاداش
recompensed پاداش
recompenses پاداش
recompensing پاداش
consideration پاداش
considerations پاداش
remunerations پاداش
rewardable پاداش
quittance پاداش
nonreward بی پاداش
mense پاداش
fee پاداش
reward پاداش
rewarded پاداش
reinforcement پاداش
premiums پاداش
compensation پاداش
compensations پاداش
allowances پاداش
allowance پاداش
unvalued بی پاداش
rewarding پر پاداش
premium پاداش
coronate جایزه یا انعام دادن
brilliancy prize جایزه درخشندگی شطرنج
pewter جام پیروزی جایزه
outland trophy جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
booby prize جایزه تسلی بخش
booby prizes جایزه تسلی بخش
Ig Nobel Prize جایزه ایگ نوبل
the export of ... is granted the premium. صدور ... جایزه دارد.
cups گلدان جایزه مسابقات
cupped گلدان جایزه مسابقات
cup گلدان جایزه مسابقات
Nobel laureate برنده جایزه نوبل
Nobel Prize winner برنده جایزه نوبل
rewardable پاداش دادن
rewardable پاداش دادنی
meed پاداش ارزش
awarding پاداش تقدیر
negative reward پاداش منفی
secondary reward پاداش ثانوی
premium پاداش عمل
premium پاداش نیکو
reward training اموزش با پاداش
awarded پاداش تقدیر
awards پاداش تقدیر
awarded پاداش دادن
feoff پول پاداش
requite پاداش دادن
requited پاداش دادن
award پاداش تقدیر
compensable قابل پاداش
requites پاداش دادن
requiting پاداش دادن
award پاداش دادن
awarding پاداش دادن
awards پاداش دادن
rewarded پاداش دادن
external reward پاداش برونی
reward پاداش دادن
hay تختخواب پاداش
incentive pay پاداش کار
valuable consideration پاداش پربها
extra premium پاداش اضافی
rewards پاداش دادن
extrinsic reward پاداش برونی
bonus پاداش قرضه
bonuses پاداش قرضه
premiums پاداش عمل
come-uppance پاداش عمل بد
premiums پاداش عوض
premium پاداش عوض
smart money پاداش زیان
premiums پاداش نیکو
despatch money جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
eclipse award جایزه سوارکار ممتاز سال
edward j. neil award جایزه بوکسور ممتاز سال
prize poem شعری که جایزه برده است
salvage money جایزه نجات کشتی یا محموله
warison پاداش شیپور حمله
point fund پاداش پایان فصل
incentive bonus scheme طرح پاداش تشویقی
primage پاداش ناخدای کشتی
to merit reward سزاوار پاداش بودن
dispatch money پاداش سرعت کار
cupholder برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
prizefight مسابقه مشت زنی جایزه دار
dispatch money جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
hand-out <idiom> پاداش ،معمولا از طرف دولت
underemployed دارای شغل کم تخصص و کم پاداش
ashes جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
grey cup مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
despatch money پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
sullivan award جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
lostlabour کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
saving قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
lap money جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
reward is an iduce to toil چیزیکه ادم را بکار کردن تشویق میکند پاداش است
prize fellow شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
prize fighting درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
one plus one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one and one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
compensated پاداش دادن عوض دادن
compensate پاداش دادن عوض دادن
compensates پاداش دادن عوض دادن
donor دهنده
irriguous اب دهنده
giver دهنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com