English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
grandstand جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
grandstands جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
Other Matches
hippodrome [میدان اسب دوانی یونانی]
hippodrome میدان اسب دوانی سیرک
paddocks میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
paddock میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
horsey وابسته به اسب دوانی معتاد به اسب دوانی
stand سکوب تماشاچیان مسابقات
bring the house down <idiom> باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
houselights نوری که در تماشاخانه بالای سر تماشاچیان را روشن میکند
of an unknown parentage پوشیده تبار پوشیده گهر
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
snow capped دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
horse racing اسب دوانی
race اسب دوانی
races اسب دوانی
raced اسب دوانی
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
jockeying اسب دوانی فریب
jockeys سوارکاراسب دوانی شدن
race card برنامه اسب دوانی
jockey سوارکاراسب دوانی شدن
horse race مسابقه اسب دوانی
dashes مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
the hurdles اسپ دوانی با پرش از موانع
dashed مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
sweepstakes شرط بندی در اسب دوانی
hurdles اسب دوانی با پرش از ارتفاع
pari mutuel شرط بندی در اسب دوانی
sweepstake شرط بندی در اسب دوانی
sweep stakes شرط بندی اسب دوانی
sweep stake شرط بندی اسب دوانی
hurdle اسب دوانی با پرش از ارتفاع
dash مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
hurdle race اسب دوانی با پرش از موانع
to ride a race در اسب دوانی شرکت کردن
jockey نیرنگ زدن اسب دوانی کردن
postward بسوی محل شروع اسب دوانی
jockeys نیرنگ زدن اسب دوانی کردن
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
totalizer ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
derby نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
totalizator ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
derbies نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
steeplechase اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
steeplechases اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
totalisator ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
poolroom اطاق شرط بندی مسابقه اسب دوانی
ringman کسیکه دراسب دوانی کارش شرط بندی بامردم است
handing بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
hand بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
courses میدان تیر میدان
course میدان تیر میدان
coursed میدان تیر میدان
cabin جایگاه
positioned جایگاه
place جایگاه
places جایگاه
placing جایگاه
limb top جایگاه
station جایگاه
position جایگاه
stations جایگاه
stationed جایگاه
toll house جایگاه
house جایگاه جا
housed جایگاه جا
houses جایگاه جا
picture palace جایگاه سینما
operating room جایگاه عمل
operating rooms جایگاه عمل
booths جایگاه رژه
booth جایگاه رژه
engine house جایگاه لوکوموتیو
lattice site جایگاه شبکه
telephone station جایگاه تلفن
home range جایگاه حیوانات
banstand جایگاه ارکست
seats جایگاه نشاندن
flash house جایگاه دزدان
parking place جایگاه توقف
seated جایگاه نشاندن
seat جایگاه نشاندن
band-stand جایگاه ارکستر
picture theatre جایگاه سینما
picturedrome جایگاه سینما
site plan نقشه جایگاه
grandstand جایگاه سرپوشیده
hibernaculum جایگاه زمستانی
ordinal position جایگاه ترتیبی
scene of destruction جایگاه خرابیها
expanse of rubble جایگاه خرابیها
grandstands جایگاه سرپوشیده
stalling لژ جایگاه ویژه
sanctuary جایگاه مقدس
gallery جایگاه تماشاگران
expanse of ruins جایگاه خرابیها
sanctuaries جایگاه مقدس
stall لژ جایگاه ویژه
stands جایگاه تماشاگران
pumping ststion جایگاه تلمبه
galleries جایگاه تماشاگران
news stand جایگاه فروش روزنامه
lay-bys جایگاه ایست ایستگاه
lay-by جایگاه ایست ایستگاه
docks جایگاه متهم در دادگاه
press box لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
docked جایگاه متهم در دادگاه
dock جایگاه متهم در دادگاه
press boxes لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
menagerie جایگاه دام ودد
menageries جایگاه دام ودد
platform کف راه جایگاه خطابه
sail loft جایگاه بادبان سازی
sanctum قدس جایگاه مقدس
podiums بالکن جایگاه مخصوص
paper advance setting جایگاه پیشرفته ورق
podium بالکن جایگاه مخصوص
swinery پرورشگاه یا جایگاه خوکان
stone work جایگاه سنگ تراشی
stand one's ground <idiom> حمایت از جایگاه شخص
lay by جایگاه ایست ایستگاه
stand جایگاه گواه در دادگاه
news-stands جایگاه فروش روزنامه
news-stand جایگاه فروش روزنامه
platforms کف راه جایگاه خطابه
far turn پیچ سمت جایگاه
gate chamber wall جایگاه حرکت دریچه
fire post جایگاه اتش نشانی
malt house جایگاه مالت سازی
dram shop جایگاه نوشابه فروشی
choir-wall [دیواره ی جداکننده جایگاه]
bars جایگاه متهمین در دادگاه
oarlock جایگاه فلزی پارو
bar جایگاه متهمین در دادگاه
orchestras دسته نوازندگان جایگاه ارکست
perching جایگاه بلند جای امن
perches جایگاه بلند جای امن
perched جایگاه بلند جای امن
perch جایگاه بلند جای امن
witness box جایگاه شهود گواه جای
orchestra دسته نوازندگان جایگاه ارکست
locations جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
location جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
haras جایگاه تخم کشی اسب
choir-loft [بالکنی بالای جایگاه همسرایان]
witness box جایگاه ویژه گواهان در دادگاه
altar of credence [جایگاه نان و شراب مقدس]
choir-aisle [راهرو موازی از شبستان به جایگاه همسرایان]
fore [جایگاه مخصوص روحانیون و سرایندگان در کلیسا]
tap room جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
antechoir جایگاه مخصوص روحانیون وسرایندگان در کلیسا
lubritorium جایگاه مخصوص روغن کاری ماشین
selling race مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
plater صفحه فلزی ساز ماشین غلتک کاغذ سازی اسب مخصوص مسابقه اسب دوانی
clubhouse ساختمان در زمین گلف جایگاه سرپوشیده تماشاگران
clubhouses ساختمان در زمین گلف جایگاه سرپوشیده تماشاگران
porter house جایگاه فروش و صرف ابجووکباب و مانند انها
Pay attention to the house rules [hazard statements] . توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] .
recondite پوشیده
covert پوشیده
dressed پوشیده
feathered پوشیده
painted پوشیده
private پوشیده
veiled پوشیده
privates پوشیده
latent پوشیده
overcast پوشیده
occult پوشیده
shaded پوشیده
inapparent پوشیده
crypto پوشیده
larvated پوشیده
impenetrable پوشیده
defilade پوشیده
furry خز پوشیده
crested پوشیده
florid پوشیده از گل
furriest خز پوشیده
masked depression افسردگی پوشیده
defiladed area منطقه پوشیده
masked epilepsy صرع پوشیده
efflorescent پوشیده ازگرداملاح
cryptonym نام پوشیده
verrucous پوشیده از گندمه
verrucose پوشیده از گندمه
robed in bleck سیاه پوشیده
indoor swimming pool استخر سر پوشیده
surmounted with snow پوشیده از برف
stubbly پوشیده از کاهبن
solvated حلال پوشیده
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
snow clad برف پوشیده
shrubby پوشیده از بوته
habilitate لباس پوشیده
glace پوشیده ازشکر
kerchiefed or chift بادستمال پوشیده
latent defect نقض پوشیده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com