Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
columbarium
جای نگهداری خاکستر مردگان
Search result with all words
cinerarium
[گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
Other Matches
bone-house
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
ash
خاکستر شدن خاکستر
cinder
خاکستر خاکستر کردن
cinders
خاکستر خاکستر کردن
corrective maintenance
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
lemures
مردگان
the deceased
مردگان
the departed
مردگان
from the dead
ازمیان مردگان
ye living and the dead
زندگان و مردگان
the lower regions
جهان مردگان
columbarium
دخمه مردگان
maintenance
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
charnel house
مردگان راتوده می کنند
charnel-house
[انبار استخوان مردگان]
as hush as death
خاموش چون مردگان
the lower world
جهان مردگان عالم اسوات
parentalia
جشن سالیانه بافتخار نیاکان و مردگان
necrological
وابسته به صورت یا شرح حال مردگان
the dead lie in state
مردگان د رانظار مردم واقع شده اند
necromantic
وابسته به پیشگویی یا جادوگری بوسیله مردگان سحری
chantry
پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
trench burial
دفن مردگان در خندق استفاده از قبر خندقی عمومی
slag
خاکستر
ash
خاکستر
sinter
خاکستر
ashes
خاکستر
gleed
خاکستر گرم
potash
شخار خاکستر
potass
شخار خاکستر
fly ash
خاکستر پرا
cinderous
خاکستر مانند
black ash
خاکستر سیاه
ash
خاکستر کردن
incinerated
خاکستر کردن
incinerate
خاکستر کردن
incinerates
خاکستر کردن
incinerating
خاکستر کردن
slag
درده خاکستر
wood ash
خاکستر چوب
fly ash
خاکستر بادی
ash tire
خاکستر گرم
ash-pit
خاکستر دان
pumicite
خاکستر اتشفشانی
tuff
خاکستر اتشفشانی
ashpit
چاله مخصوص خاکستر
embers
اخگر خاکستر گرم
ember
اخگر خاکستر گرم
cirerar yurn
فرف خاکستر مرده
ash-chest
خاکستر نگه دار
ash volcanic
خاکستر انش نشان
flyash
خاکستر حاصل از زغال سنگ
to d. down a fire
اتش رازیر خاکستر کردن
urns
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urn
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
ashen
شبیه خاکستر مربوط به چوب درخت زبان گنجشک
necrologist
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
bone china
چینی فراتاب و فریف که از رس سفید و خاکستر استخوان درست شده است
animism
اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
fettling
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
chemical wash
کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
sustention
نگهداری
custody
نگهداری
retinues
نگهداری
retinue
نگهداری
conservation
نگهداری
internment
نگهداری
retention
نگهداری
detainer
نگهداری
storage
نگهداری
sustentation
نگهداری
holding
نگهداری
safe keeping
نگهداری
detentions
نگهداری
landing, storage, delivery
نگهداری
sustenance
نگهداری
maintenance
نگهداری
preservation
نگهداری
guardianship
نگهداری
guarding subsidy
حق نگهداری
safe guard
نگهداری
upkeep
نگهداری
detention
نگهداری
keeping
نگهداری
protection
نگهداری
tenure
نگهداری اشغال
granfather file
نگهداری می شوند
preventive maintenance
نگهداری حفافتی
preventive maintenance
نگهداری پیشگیری
holding capacity
فرفیت نگهداری
interlude
نگهداری مقدماتی
interludes
نگهداری مقدماتی
energy preservation
نگهداری انرژی
depot maintenance
نگهداری دپویی
depot maintenance
نگهداری امادگاهی
field capacity
فرفیت نگهداری
field maintenance
نگهداری صحرایی
deffered maintenance
نگهداری مخصوص
maintrain
نگهداری کردن
maintenance cost
هزینه نگهداری
maintenance support
پشتیبانی نگهداری
maintenance period
دوره نگهداری
maintenance functions
کارکردهای نگهداری
maintenance cost
ارزش نگهداری
organizational maintenance
نگهداری سازمانی
holding costs
مخارج نگهداری
field maintenance
نگهداری در صحرا
categories of maintenance
انواع نگهداری
categories of maintenance
طبقات نگهداری
holding time
زمان نگهداری
care of supplies
نگهداری اماد
levels of maintenance
ردههای نگهداری
maintenance status
وضعیت نگهداری
category
طبقه نگهداری
maintenance
نگهداری و تعمیر
maintenance
تعمیر و نگهداری
safeguarded
نگهداری کردن
safeguarding
نگهداری کردن
safeguards
نگهداری کردن
support
نگهداری کردن
keep track of
<idiom>
نگهداری یاداشت
account
نگهداری حسابها
warehousing
نگهداری در انبار
upkeep
نگهداری کردن
to take keep
نگهداری کردن
to maintain one's family
نگهداری کردن
holds
ایست نگهداری
hold
ایست نگهداری
manage
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
care
نگهداری موافبت
cared
نگهداری موافبت
cares
نگهداری موافبت
restraint
نگهداری خودداری
restraints
نگهداری خودداری
LSD
نگهداری تحویل
to maintain a road
نگهداری کردن
maturing
نگهداری بتن
tending
نگهداری کردن از
keep
نگهداری کردن
keeps
نگهداری کردن
tend
نگهداری کردن از
tended
نگهداری کردن از
tends
نگهداری کردن از
record keeping
نگهداری سوابق
conserving
نگهداری کردن
conserve
نگهداری کردن
conserves
نگهداری کردن
retentivity
قدرت نگهداری
maintains
نگهداری کردن
the keeping of a festival
نگهداری عید
safeguard
نگهداری کردن
tenability
قابلیت نگهداری
conserved
نگهداری کردن
preventive maintenance
نگهداری پیشگیرانه
maintain
نگهداری کردن
program maintenance
نگهداری برنامه
maintained
نگهداری کردن
remote maintenance
نگهداری از راه دور
remote servicing
نگهداری از راه دور
maintenance work
کار تعمیر و نگهداری
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
maintenance routine
روال تعمیر و نگهداری
system maintenance
تامین و نگهداری سیستم
hold something back
<idiom>
نگهداری اطلاعات از کسی
keep time
<idiom>
نگهداری میزان و وزن
to bear up
نا امیدنشدن نگهداری کردن
membrane curing
نگهداری غشایی بتن
software maintenance
نگهداری نرم افزار
schedule maintenance
نگهداری زمانبندی شده
gurantee period
دوره نگهداری تاسیسات
poor law
قانون نگهداری از تهیدستان
moist curing
نگهداری مرطوب بتن
entertainable
قابل پذیرائی و یا نگهداری
baby farm
محل نگهداری کودکان
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
mewed
دراصطبل نگهداری کردن
managements
اجرا و نگهداری شبکه
mewing
دراصطبل نگهداری کردن
upkeep
هزینه نگهداری وتعمیر
gasholders
محل نگهداری بنزین
upkeep
هزینه نگهداری و تعمیر
management
اجرا و نگهداری شبکه
maintenance
نگهداری از تاسیسات یاساختمان
mew
دراصطبل نگهداری کردن
ammunition depot
محل نگهداری مهمات
gasholder
محل نگهداری بنزین
depositery
محل نگهداری سپرده
bestride
نگهداری ودفاع کردن از
support
تایید کردن نگهداری
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
patronises
نگهداری کردن مشتری شدن
administrative crypto account
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
accountable supply distribution activity
سازمان نگهداری سوابق امادی
remote servicing
تعمیر و نگهداری از راه دور
patronize
نگهداری کردن مشتری شدن
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
to safeguard
[against]
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
remote maintenance
تعمیر و نگهداری از راه دور
patronized
نگهداری کردن مشتری شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com