Dictiornary-Farsi | جدول ارجاع متقابل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
cross reference table	جدول ارجاع متقابل


Other Matches

cross-references	ارجاع متقابل
cross reference	ارجاع متقابل
cross-reference	ارجاع متقابل
cross reference	مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-references	مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-reference	مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
manning table	جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
recriminate	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial	یادداشت متقابل اخطار متقابل
symbol table	جدول نمادها جدول نمادی
dive schedule	جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
correction index	جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
spelling table	جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
warsaw treaty	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
references	ارجاع
referral	ارجاع
referrals	ارجاع
cell reference	ارجاع سل
reference	ارجاع
external reperence	ارجاع خارجی
relative cell reference	ارجاع سل رابطهای
self reference	خود ارجاع
circular reference	ارجاع چرخشی
call by reference	فراخوانی با ارجاع
relegating	ارجاع کردن
global reference	ارجاع سراسری
mixed cell refernce	ارجاع سل ترکیبی
forward reference	ارجاع به جلو
duty assignment	ارجاع شغل
dereference	پس ارجاع کردن
relegate	ارجاع کردن
relegated	ارجاع کردن
backward reference	ارجاع به عقب
relegates	ارجاع کردن
external reference	ارجاع خارجی
arbitrating	به داوری ارجاع کردن
arbitrates	به داوری ارجاع کردن
arbitrated	به داوری ارجاع کردن
recommittal	ارجاع بکمیسیون پارلمانی
recommitment	ارجاع بکمیسیون پارلمانی
arbitrate	به داوری ارجاع کردن
references	ارجاع امر به داوری
reference	ارجاع امر به داوری
recommit	دوباره به کیمسیون ارجاع کردن
open system interconnection reference	مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
submission	موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
typecasts	ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecast	ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasting	ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
references	فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
linkages	ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
reference	فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
linkage	ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
procedendo	حکم ارجاع مجدد دعوی از محکم عالی به دادگاه تالی
explicit address	آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس
polar	متقابل
opposing	متقابل
mutual	متقابل
interactional	متقابل
opposed	متقابل
correspounding	متقابل
interactive	متقابل
reciprocative	متقابل
countering	متقابل
countered	متقابل
reciprocal	متقابل
counter	متقابل
counterwork	عمل متقابل
counter purchase	خرید متقابل
cross action	دعوی متقابل
cross feed	خورد متقابل
cross bill	شکایت متقابل
proportional	متقابل یا هماهنگ
back pressure	فشار متقابل
antitype	نوع متقابل
counter	ضربت متقابل
countered	ضربت متقابل
eclipsed form	شکل متقابل
countering	ضربت متقابل
crosstalk	مکالمه متقابل
crossecheck	بررسی متقابل
cross purpose	قصد متقابل
cross index	شاخص متقابل
counterrevolution	انقلاب متقابل
counter fire	اتش متقابل
counterpawn	پیاده متقابل
counteraction	اقدام متقابل
countermine	توط ئه متقابل
counter offer	پیشنهاد متقابل
countermeasures	اقدامات متقابل
countermeasure	اقدام متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
counterattack	حمله متقابل
counterclaim	ادعای متقابل
counterclaim	دعوای متقابل
counterpoise	وزنه متقابل
counterpoise	سیم متقابل
counter transference	انتقال متقابل
countervailing credit	اعتبار متقابل
counter propaganda	تبلیغ متقابل
counter attraction	کشش متقابل
counter claim	دعوی متقابل
counter credit	اعتبار متقابل
counter current	جریان متقابل
counter gambit	گامبی متقابل
counter offensive	پدافند متقابل
counter offensive	حمله متقابل
counter offer	عرضه متقابل
counter trade	تجارت متقابل
counterbid	پیشنهاد متقابل
counter-measures	اقدام متقابل
mutual characteristic	مشخصه متقابل
mutual assistance	کمک متقابل
m	القاگری متقابل
logrolling	همکاری متقابل
iteraction	عمل متقابل
mutual energy	انرژی متقابل
intervisibility	دید متقابل
mutual inductance	القاگری متقابل
interrelation	رابطه متقابل
interdependency	اتکاء متقابل
interaction	اثر متقابل
interaction	کنش متقابل
interaction	عمل متقابل
mutual consistency	سازگاری متقابل
mutual induction	القای متقابل
mutual relationship	رابطه متقابل
reciprocal	عمل متقابل
reciprocal	متقابل معکوس
counter-measure	اقدام متقابل
transinformation	اگاهی متقابل
recrimination	اتهام متقابل
recrimination	تهمت متقابل
recriminations	اتهام متقابل
recriminations	تهمت متقابل
transfer characteristic	مشخصه متقابل
set off	دعوی متقابل
interplay	اثر متقابل
reciprocation	عمل متقابل
reciprocal trading	مبادله متقابل
opposite phase	فاز متقابل
mutual terms	شرایط متقابل
mutual	متقابل یا متقابله
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
reciprocity	عمل متقابل
harmonic mean	اعداد متقابل
retaliation	عمل متقابل
interrelationship	رابطه متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
interdependence	اتکاء متقابل
interaction curve	خم کنش متقابل
interrelationships	رابطه متقابل
cross check	بررسی متقابل
inter play	اثر متقابل
cross-check	بررسی متقابل
transconductance	رسانایی متقابل
mutual conductance	رسانایی متقابل
cross-checks	بررسی متقابل
cross reference	مراجعه متقابل
intercorrelation	همبستگی متقابل
cross-reference	مراجعه متقابل
cross-checking	بررسی متقابل
cross-checked	بررسی متقابل
interdependence	وابستگی متقابل
repost	ضربه متقابل زدن
differential field winding	سیمپیچ اهنربایی متقابل
counteracting	عمل متقابل کردن
counter current principle	اصول جریان متقابل
internecine	کشتار متقابل قاتل
crossfertilize	لقاح متقابل کردن
conversion transconductance	رسانایی متقابل وارون
compensation trading	داد و ستد متقابل
retort	جواب متقابل تلافی
retort	جواب متقابل دادن
rebuttals	عمل متقابل پس زنی
rebuttal	عمل متقابل پس زنی
benoni counter gambit	گامبی متقابل بنونی
retorts	جواب متقابل تلافی
visual interaction	کنش متقابل بصری
social interaction	کنش متقابل اجتماعی
retaliation	عکس العمل متقابل
centre counter defence	دفاع متقابل مرکزی
coefficient of mutual induction	ضریب القای متقابل
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی
retorts	جواب متقابل دادن
riposting	ضربه متقابل زدن
rebuts	جواب متقابل دادن
riposte	ضربه متقابل زدن
counterplay	بازی شطرنج متقابل
greco counter gambit	گامبی متقابل گرکو
riposted	ضربه متقابل زدن
counteracts	عمل متقابل کردن
counteracted	عمل متقابل کردن
counteract	عمل متقابل کردن
interaction	عکس العمل متقابل
ripostes	ضربه متقابل زدن
rebutting	جواب متقابل دادن
rebutted	جواب متقابل دادن