English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
convectional current جریان قراردادی
conventional current جریان قراردادی
Other Matches
discharge of contract انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
advice code کد قراردادی
defaulted قراردادی
defaulting قراردادی
bespoken قراردادی
contracted قراردادی
defaults قراردادی
bespoke قراردادی
contractual قراردادی
arbitrary قراردادی
defoult قراردادی
conventional قراردادی
based on a contract قراردادی
default قراردادی
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
arbitrarily بطور قراردادی
To conclude an agreement (contract). قراردادی بستن
formal charge بار قراردادی
convention ائین قراردادی
prosign علامت قراردادی
conventions ائین قراردادی
unconventional غیر قراردادی
arbitrary دلبخواه قراردادی
agreed point نقطه قراردادی
agreement water rate نرخ قراردادی اب
code نشانه قراردادی
contractual liability مسئوولیت قراردادی
contractual relationship رابطه قراردادی
contracted weaver بافنده قراردادی
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
phonetic alphabet کلمات قراردادی مخابراتی
legal assistance علایم قراردادی نقشه
enter into an agreement قراردادی را منعقد کردن
base symbol علایم قراردادی مبنا
award a contract قراردادی را واگذار کردن
hit and miss <idiom> ناخوشآیند ،غیر قراردادی
conventional programming برنامه نویسی قراردادی
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
military symbols علایم قراردادی نظامی
default font فونت پیش فرض یا قراردادی
taxi عضو گروه بازیگران قراردادی
taxied عضو گروه بازیگران قراردادی
default setting تنظیم پیش فرض یا قراردادی
taxiing عضو گروه بازیگران قراردادی
conventionality مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
creation of contractual tie انشاء ایجاد رابطه قراردادی
taxies عضو گروه بازیگران قراردادی
to enter into an agreement پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to draw up a contract قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
taxi squadder بازیگر عضو گروه قراردادی
all in contract قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
advice code کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
to guarantee a contract اجرای قراردادی راضمانت کردن
conventionalist کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
taxi squad گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
executory contract قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
conventionally برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
current flow سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
deal قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
yellow dog contract قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
to off an agreement قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
to give somebody an ultimatum به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
deals قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
contra proferentem قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
signals علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
capitulation تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
to sign up قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
conventional sign علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
reciprocal agreement قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
frustrated contract قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
notional aircraft هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
courses جریان
course جریان
rheostome جریان بر
coursed جریان
effluvium جریان
gushed جریان
against the stream بر ضد جریان اب
affluxion جریان
afflux جریان
runoff جریان
tide جریان
process جریان
rede جریان
conducting جریان
conducts جریان
in hand در جریان
income جریان
action جریان
actions جریان
line of flow خط جریان
gush جریان
gushes جریان
going جریان
conducted جریان
inset جریان
insets جریان
flush جریان
flow limit حد جریان
flow line خط جریان
flushes جریان
flushing جریان
flowline خط جریان
conduct جریان
fluor جریان
processes جریان
stream جریان اب
twayblade جریان
streamed جریان اب
flow جریان
flows جریان
flowed جریان
in the air <idiom> جریان
streamed جریان
stream جریان
total current جریان کل
circulations جریان
afoot در جریان
current جریان
circulation جریان
proceeding جریان
streams جریان اب
currents جریان
streams جریان
extra current جریان اضافی
flow control کنترل جریان
field current جریان میدان
flood currents جریان سیلابی
flood current جریان مدی
fault current جریان عیب
fair tide جریان اب موافق
filament current جریان افروزه
fault current جریان خطا
filament current جریان فیلامان
faradic current جریان فارادی
drift of a current سرعت جریان
flow diagram نمودار جریان
flow formula رابطه جریان
wind current جریان بادی
free flow جریان ازاد
welding current جریان جوشکاری
welding current جریان جوش
wattless component جریان کور
free stream جریان ازاد
wattless component جریان هرز
fusing current جریان ذوب
wattless جریان بیمصرف
generation of current تولید جریان
gold flow جریان طلا
wattles current جریان کور
ground ball توپ در جریان
wattful current جریان موثر
upward flow جریان رو به بالا
windflaw جریان باد
fluidmeter جریان سنج
flowmeter جریان سنج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com