Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
convocation
جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
Other Matches
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
eol
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
common rooms
تالار دانشجویان
common rooms
باشگاه دانشجویان
common room
باشگاه دانشجویان
proctor
بازرس دانشجویان
common room
تالار دانشجویان
profound scholars
دانشجویان بسیار دان
tutorial
نافر درس دانشجویان
tutorials
نافر درس دانشجویان
convocations
جلسه عمومی دانشجویان
tutors
نافر درس دانشجویان
convocation
جلسه عمومی دانشجویان
tutor
نافر درس دانشجویان
tutored
نافر درس دانشجویان
coaction
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
moot court
دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
extra-mural
ویژهی دانشجویان پاره وقت
terminated
پایان دادن پایان یافتن
terminate
پایان دادن پایان یافتن
terminates
پایان دادن پایان یافتن
reefers
لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
reefer
لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
acquisitions
تحصیل
obtaining
تحصیل
achievement
تحصیل
achievements
تحصیل
securement
تحصیل
acquistion
تحصیل
acquirement
تحصیل
acquisition
تحصیل
studies
تحصیل
studying
تحصیل
study
تحصیل
schooling
تحصیل
educated
تحصیل کرده
achieve
تحصیل کردن
schools
تحصیل در مدرسه
school
تحصیل در مدرسه
self taught
تحصیل کرده
earned
تحصیل کردن
securer
تحصیل کننده
earn
تحصیل کردن
recoveries
تحصیل چیزی
recovery
تحصیل چیزی
earns
تحصیل کردن
he applied him self to study
مشغول تحصیل شد
school age
سالهای تحصیل
gets
تحصیل شده
s.for study
میل به تحصیل
get
تحصیل شده
nonresident
تحصیل مکاتباتی
graduation
فراغت از تحصیل
getting
تحصیل شده
school age
سن آغاز تحصیل
s.for study
ذوق تحصیل
schoolfellow
تعلیم تحصیل
impetration
تحصیل بدرخواست
procuance
تحصیل چیزی خرید
procuration
تحصیل چیزی خرید
clerisy
طبقه تحصیل کرده
earned income
درامد تحصیل شده
schoolable
مشمول تحصیل اجباری
ineducable
غیر قابل تحصیل
school drop out
ترک تحصیل کرده
cultured
مهذب تحصیل کرده
degrees
دیپلم یا درجه تحصیل
degree
دیپلم یا درجه تحصیل
serendipity
تحصیل نعمت غیرمترقبه
toi mug at
سخت تحصیل کردن
to study for the bar
تحصیل حقوق کردن
to obtain permission
تحصیل اجازه کردن
to leave school
ترک تحصیل کردن
studiousness
عشق بخواندن یا تحصیل
scoolable
مشغول تحصیل اجباری
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
grafted
از راه نادرستی تحصیل کردن
gains
حصول تحصیل منفعت کردن
graft
از راه نادرستی تحصیل کردن
etymologize
تحصیل علم اشتقاق کردن
win
بدست اوردن تحصیل کردن
wins
بدست اوردن تحصیل کردن
availability
سهولت و امکان تحصیل اعتبار
gained
حصول تحصیل منفعت کردن
gain
حصول تحصیل منفعت کردن
to study persian
زبان فارسی تحصیل کردن
dropout
کسی که ترک تحصیل میکند
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
grafts
از راه نادرستی تحصیل کردن
masses
جمعی
massing
جمعی
plural
جمعی
collective
جمعی
additives
جمعی
additive
جمعی
mass
جمعی
aggregative
جمعی
collective bargaining
جمعی
To neglect ones studies .
از تحصیل خود غافل ماندن ( شدن )
my unwillingness to study
بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
processional
سروددسته جمعی
collective protection
حفافت جمعی
aggregate operator
عملگر جمعی
collective self reliance
خوداتکائی جمعی
collective unconscious
ناهشیار جمعی
cumulative error
خطای جمعی
aggregate function
عمل جمعی
processional
دسته جمعی
collectedness
جمعی حواس
collective agreement
توافق جمعی
collective ownership
مالکیت جمعی
collective liability
بدهی جمعی
ensembles
دسته جمعی
collective responsibility
مسئوولیت جمعی
collective
دسته جمعی
collective mind
ذهن جمعی
ensemble
دسته جمعی
collective goods
کالاهای جمعی
collective behavior
رفتار جمعی
social
دسته جمعی
all together
دسته جمعی
sum check
مقابله جمعی
in chorus
دسته جمعی
mass hysteria
هیستری جمعی
in company
دسته جمعی
mass education
اموزش جمعی
communal
دسته جمعی
mass contagion
سرایت جمعی
mass communication
ارتباط جمعی
en masse
دسته جمعی
gunner
جمعی توپخانه
gunners
جمعی توپخانه
scrutin deliste
رای جمعی
collective bargaining
معامله جمعی
sum term
لفظ جمعی
academia
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
homecoming
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecomings
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
minor
در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
salvo
فریاد دسته جمعی
salvoes
فریاد دسته جمعی
volley bombing
شلیک دسته جمعی
volleyed
شلیک بطوردسته جمعی
volleying
شلیک بطوردسته جمعی
volleys
شلیک بطوردسته جمعی
poll
اخذرای دسته جمعی
mass media
وسایل ارتباط جمعی
polled
اخذرای دسته جمعی
polls
اخذرای دسته جمعی
teamwork
کار دسته جمعی
volley
شلیک بطوردسته جمعی
genocide
کشتار دسته جمعی
nonoperating strength
جمعی غیرفعال در یکان
paratrooper
جمعی یکان چترباز
power play
حمله دسته جمعی
processions
حرکت دسته جمعی
permanent party
جمعی دایمی یکان
collective fire
اتش دسته جمعی
in mass
بطور دسته جمعی
ingrow
بطور دسته جمعی
collective security
تامین دسته جمعی
gang punch
منگنه دسته جمعی
picnic
گردش دسته جمعی
picnic
دسته جمعی خوردن
picnicked
گردش دسته جمعی
procession
حرکت دسته جمعی
certes
خاطر جمعی تحقیق
picnics
دسته جمعی خوردن
picnics
گردش دسته جمعی
infantryman
جمعی پیاده نظام
paratroopers
جمعی یکان چترباز
picnicked
دسته جمعی خوردن
infantrymen
جمعی پیاده نظام
alumni
پسریامردیکه دراموزشگاهی تحصیل کرده وازانجافارغ التحصیل شده
parade
تظاهرات عملیات دسته جمعی
flutter
بال زنی دسته جمعی
fluttered
بال زنی دسته جمعی
fluttering
بال زنی دسته جمعی
parading
تظاهرات عملیات دسته جمعی
flutters
بال زنی دسته جمعی
social increment
افزایش ناشی از کار جمعی
social decrement
کاهش ناشی از کار جمعی
callective note
بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
scot ant lot
جریمه یامالیات دسته جمعی
synergism
کار توام ودسته جمعی
gang
دسته جمعی عمل کردن
gangs
دسته جمعی عمل کردن
paraded
تظاهرات عملیات دسته جمعی
gang days
روزهایی که بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
formicary
زندگی دسته جمعی موریانه
formicarm
زندگی دسته جمعی موریانه
parades
تظاهرات عملیات دسته جمعی
grafts
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
graft
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafted
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
gaffe
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
acapella
اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
terpsichore
رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com