English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
invention of the cross جشن یافتن صلیب
Other Matches
calvary نام صلیب گاه حضرت عیسی نمایش صلیب کردن حضرت عیسی
propagate گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating گشترش یافتن یا نشر یافتن
acrux صلیب
crosses صلیب
cross صلیب
alpha crucis صلیب
rood صلیب
crucifixes صلیب
crucifix صلیب
crosser صلیب
crossest صلیب
maltese cross صلیب
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
Latin cross صلیب رومی
pectoral cross صلیب سینه
Lantern-cross صلیب سنگی
alpha crucis الفا- صلیب
southern cross صلیب جنوبی
orpin عود صلیب
acrux الفا- صلیب
olympic cross صلیب المپیک
fyloft صلیب شکسته
soiuthern cross صلیب جنوب
sign of the cross علامت صلیب
dedication cross صلیب مقدس
Red Cross صلیب سرخ
crucifixes صلیب عیسی
cross wise صلیب وار
crosslet صلیب کوچک
crossways بشکل صلیب
crucifer صلیب بردار
cruciform بشکل صلیب
crucis صلیب جنوبی
Calvary صلیب سردر
haken kreuz صلیب شکسته
crux صلیب جنوبی
victoria cross صلیب ویکتوریا
geneva cross صلیب سرخ
cross bearer صلیب بردار
crucifix pendant صلیب آویزه
crucifix صلیب عیسی
crosswise بشکل صلیب
inverted cross بالانس صلیب
cygni طایر صلیب شمالی
cygnus طایر صلیب شمالی
RC مخفف صلیب سرخ
distinguished flying cross نشان صلیب پرواز
distinguished service cross نشان صلیب خدمت
trolley cross over صلیب ترن برقی
cruciferous چلیپادار صلیب دار
to take the cross صلیب بدوش گرفتن
cross support نگهداشتن بدن بحالت صلیب
swastika صلیب شکسته المان نازی
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
american national red cross نشان صلیب سرخ امریکا
greek cross صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
balistraria [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
ballistraria [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
crucifixions تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
crucifixion تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
bless مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
blesses مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
to cross self با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
lenten veil پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
hunger cloth پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
sain تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
palmer زوار امکنه مقدسه که دو برگ خرما را صلیب وار به امکنه مقدسه حمل میکنند
crossbars خط عرضی صلیب میله عرضی
crossbar خط عرضی صلیب میله عرضی
detecting یافتن
detect یافتن
finds یافتن
discover یافتن
find یافتن
discovers یافتن
detected یافتن
detects یافتن
discovering یافتن
discovered یافتن
to get rid of رهایی یافتن از
to take courage خرات یافتن
come round شفا یافتن
to quit oneself of رهائی یافتن از
to pull round بهبودی یافتن
to get fame شهرت یافتن
to look oneself again بهبود یافتن
attain دست یافتن
attained دست یافتن
to reach for knowledge برای یافتن
to grow better بهبودی یافتن
attaining دست یافتن
overpowers استیلا یافتن بر
prefer ترجیح یافتن
preferring ترجیح یافتن
prefers ترجیح یافتن
specialization تخصص یافتن
conquer پیروزی یافتن بر
conquering پیروزی یافتن بر
conquers پیروزی یافتن بر
overpowered استیلا یافتن بر
overpower استیلا یافتن بر
recuperating بهبودی یافتن
attains دست یافتن
expand بسط یافتن
expands بسط یافتن
to get ones hand in دست یافتن به
to get off رهایی یافتن از
recuperate بهبودی یافتن
recuperated بهبودی یافتن
recuperates بهبودی یافتن
come off وقوع یافتن
ensured اطمینان یافتن
dominates تفوق یافتن
escalate فزونی یافتن
terminate خاتمه یافتن
wrap up خاتمه یافتن
wind up پایان یافتن
terminated خاتمه یافتن
dominated تفوق یافتن
dominate تفوق یافتن
ensures اطمینان یافتن
ensuring اطمینان یافتن
insures اطمینان یافتن
insuring اطمینان یافتن
overcome غلبه یافتن
escalating فزونی یافتن
escalates فزونی یافتن
escalated فزونی یافتن
get out رهایی یافتن
terminates خاتمه یافتن
to undergo a change تغییر یافتن
transcend برتری یافتن
deploy گسترش یافتن
immix امیزش یافتن
convect انتقال یافتن
transcended برتری یافتن
transcending برتری یافتن
transcends برتری یافتن
deploys گسترش یافتن
deploying گسترش یافتن
hold out بسط یافتن
relaxes تخفیف یافتن
relaxing تخفیف یافتن
dwindle تدریجاکاهش یافتن
dwindled تدریجاکاهش یافتن
dwindles تدریجاکاهش یافتن
dwindling تدریجاکاهش یافتن
hunt out با جستجو یافتن
come through وقوع یافتن
penetract راه یافتن
outreach برتری یافتن
shrink کاهش یافتن
shrinking کاهش یافتن
shrinks کاهش یافتن
misalign تغییر یافتن
meliorate بهبود یافتن
scant تخفیف یافتن
pick up health بهبود یافتن
look oneself again بهبود یافتن
outspread گسترش یافتن
tense تشدید یافتن
tensed تشدید یافتن
tenser تشدید یافتن
diverges انشعاب یافتن
diverged انشعاب یافتن
recovers بهبودی یافتن
diverge انشعاب یافتن
overmaster برتری یافتن بر
overmatch تفوق یافتن
recover بهبودی یافتن
perennate دوام یافتن
ends خاتمه یافتن
pickup بهبودی یافتن
ended خاتمه یافتن
protend امتداد یافتن
end خاتمه یافتن
achieving دست یافتن
achieves دست یافتن
achieved دست یافتن
achieve دست یافتن
pull round بهبودی یافتن
overspread بسط یافتن
luxuriates شکوه یافتن
recvperate بهبودی یافتن
luxuriated شکوه یافتن
luxuriate شکوه یافتن
recovering بهبودی یافتن
tenses تشدید یافتن
sublate تغییرشکل یافتن
overcoming غلبه یافتن
to come to know اگاهی یافتن
luxuriating شکوه یافتن
lessens تقلیل یافتن
to extricate oneself رهایی یافتن
lessening تقلیل یافتن
to gain in nealth بهبودی یافتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com