English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
camera magazine جعبه محتوی فیلم عکاسی
Other Matches
cassette کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassettes کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
filmed فیلم عکاسی
film فیلم عکاسی
filmstrip فیلم عکاسی 53 میلمتری
image format اندازه فیلم عکاسی
music box جعبه محتوی ساز کوکی
negative گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negatives گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
cameras دوربین یا جعبه عکاسی
camera دوربین یا جعبه عکاسی
camera obscura اطاقک تاریک جعبه عکاسی
box cameras دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
box camera دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
photo offset چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
imagery sortie پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
containers جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
container جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
continuous strip imagery عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
spectrozonal photography عکاسی از اشیاء منتخب عکاسی از اشیای مخصوص
pancromic فیلم چند رنگه فیلم چندحالته
reeled قرقره فیلم حلقه فیلم
reels قرقره فیلم حلقه فیلم
reel قرقره فیلم حلقه فیلم
reeling قرقره فیلم حلقه فیلم
magazine مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazines مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
limber chest جعبه حمل مهمات توپخانه جعبه پیش قطار
trimetrogon عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
filmstrip نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
country cover diagram دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
box pass جعبه کالیبر جعبه پاس
modification kit جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
lens distortion خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
content محتوی
containers محتوی
contents محتوی
contenting محتوی
fillers محتوی
filler محتوی
container محتوی
criteria محتوی
hydrous محتوی اب
contained محتوی بودن
sanguinolent محتوی خون
platinous محتوی پلاتین
copper bearing محتوی مس حاوی مس
contains محتوی بودن
bottle محتوی یک بطری
contain محتوی بودن
bottles محتوی یک بطری
gas content محتوی گاز
aluminous محتوی الومینیوم
contenting خرسند کردن محتوی
content خرسند کردن محتوی
pouncet box قوطی محتوی گردخوشبو
saccharine قندی محتوی قند
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
clearer تغییر محتوی یک خانه حافظه
tea bag پاکت محتوی چای فوری
clear تغییر محتوی یک خانه حافظه
clears تغییر محتوی یک خانه حافظه
clearest تغییر محتوی یک خانه حافظه
palling تابوت محتوی مرده حائل
content addressed نشامی یافته از روی محتوی
content addressable نشانی پذیر از روی محتوی
docketed فهرست محتوی بسته ارسالی
compressed gas cylinder سیلندر محتوی گاز متراکم
palled تابوت محتوی مرده حائل
pall تابوت محتوی مرده حائل
tea bags پاکت محتوی چای فوری
docket فهرست محتوی بسته ارسالی
docketing فهرست محتوی بسته ارسالی
dockets فهرست محتوی بسته ارسالی
poster color شیشه محتوی ابرنگ وخمیررنگ
binary alloy الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
quartzite سنگ شنی محتوی کوارتز
palls تابوت محتوی مرده حائل
bottled gas بشگه یااستوانه محتوی گازفشرده
epos مجموعه اشعار محتوی افسانههای ملی
swizzle انواع مشروبات الکلی محتوی یخ وشکر
time capsule محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
urns گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
myoglobin پروتئینی محتوی اهن قرمزدر عضله
sausage روده محتوی گوشت چرخ شده
megasporangium هاگدان بزرگ محتوی هاگ ماده
urn گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
sketchbooks کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
sketchbook کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
rogatory letters نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
scandal sheet نشریه محتوی شایعات افتضاح امیز
seabag کیف پارچه یی محتوی لباس ملوانان
sausages روده محتوی گوشت چرخ شده
dumplings نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
hematoma توموریاغده محتوی خون خارج شده از رگها
dumpling نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
doorplate پلاک محتوی نام شخص که روی درنصب میشود
enchilada کیک ذرت محتوی گوشت وگوجه فرهنگی وادویه
photogeny عکاسی
photography عکاسی
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
puddings دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
pudding دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
Molotov cocktail بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
fax عکاسی رادیویی
photographic chemistry شیمی عکاسی
radiophoto عکاسی رادیویی
phototelegraphy عکاسی رادیویی
line of collimation خط محور عکاسی
kodak دوربین عکاسی
photochromy عکاسی رنگی
heliochrome عکاسی رنگی
flash photography عکاسی شب بابرق
photographic accessories لوازم عکاسی
photographic scale مقیاس عکاسی
photographic strip باند عکاسی
photographic strip نوار عکاسی
flashlight لامپ عکاسی
flashlights لامپ عکاسی
photography لوازم عکاسی
photographic وابسته به عکاسی
telephotography عکاسی رادیویی
telephoto عکاسی رادیویی
photographic fixing ثبوت عکاسی
shutterbug عاشق عکاسی
aerial photography عکاسی هوائی
wirephoto عکاسی رادیویی
dark room تاریکخانه عکاسی
photoionization یونش عکاسی
flashes فلاش عکاسی
facsimiles عکاسی رادیویی
facsimile عکاسی رادیویی
brownies یکجوردوربین عکاسی
imagery عکاسی هوایی
faxing عکاسی رادیویی
flashed فلاش عکاسی
brownie یکجوردوربین عکاسی
faxed عکاسی رادیویی
flash فلاش عکاسی
faxes عکاسی رادیویی
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
fan cameras دوربینهای عکاسی منظرهای
telephotography عکاسی از راه دور
heliocheomy عکاسی بارنگ طبیعی
negative photo plane افق شیشه عکاسی
camera nadir محورلولایی دوربین عکاسی
exposure station ایستگاه عکاسی هوایی
vidicon لوله دوربین عکاسی
camera axis محور دوربین عکاسی
isocentre خط المرکزین دوربین عکاسی
safelight چراغ تاریکخانه عکاسی
flash bulb فلاش دوربین عکاسی
exposure scale جدول پرتوگیری [عکاسی]
iris دیافراگم [دوربین عکاسی]
dicing photography عکاسی در ارتفاع کم باهواپیما
fixer دوای ثبوت عکاسی
to print out چاپ کردن در عکاسی
flash lamp لامپ پر نور عکاسی
(iris) diaphragm دیافراگم [دوربین عکاسی]
photoflash فشنگ منورمخصوص عکاسی در شب
image format اندازه شیشه عکاسی
Dont move . Hold it. Keep stI'll. بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
bombardment photography عکاسی از بمباران هوایی
thermal imagery عکاسی مادون قرمز
photographically از روی علم عکاسی
film فیلم
filmed فیلم
loads فیلم
load فیلم
film leader فیلم
child یک رکورد داده که تنها با توجه به محتوی رکوردهای موجوددیگر میتواند ایجاد شود
photocopying رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopies رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopied رونوشت برداری بوسیله عکاسی
flashbulbs لامپ پرنور فلاش عکاسی
flashbulb لامپ پرنور فلاش عکاسی
platinotype عکاسی بوسیله املاح پلاتین
photomap نقشه برداری بوسیله عکاسی
folded optics وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
photoengraving گراور سازی بوسیله عکاسی
photocopy رونوشت برداری بوسیله عکاسی
radar imagery عکاسی به وسیله امواج رادار
imagery شبیه سازی عکاسی کردن
filmiest فیلم مانند
picturize فیلم برداشتن از
filmy فیلم مانند
phonofilm فیلم سخنگو
instruction film فیلم اموزشی
phonofilm فیلم صدادار
cinematograph اپارات فیلم
advertising spot فیلم تبلیغاتی
instruction film فیلم درسی
as good as a play <idiom> مثل فیلم
negative film فیلم منفی
reversal film فیلم معکوس
telefilm فیلم تلویزیونی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com