Dictiornary-Farsi | جمعیت جوان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
young population	جمعیت جوان


Search result with all words

hidden momentum of population growth	به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
Other Matches

malthusian theory of population	فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
younker	نجیب زاده جوان جوان سلحشور
yonker	نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princox	جوان ژیگولو جوان جلف
princock	جوان ژیگولو جوان جلف
callan	جوان
adolescent	جوان
adolescents	جوان
dells	زن جوان
moll	زن جوان
molls	زن جوان
beardless	جوان
juvenescent	نو جوان
callant	جوان
yoth	جوان
lasses	زن جوان
lass	زن جوان
younger	جوان
frying	جوان
fry	جوان
fries	جوان
youth	جوان
youths	جوان
young persons	جوان
dell	زن جوان
young	جوان
youngish	جوان وار
playboys	جوان دخترباز
playboys	جوان عیاش
nagged	اسب جوان
floozy	زن جوان بوالهوس
nags	اسب جوان
playboy	جوان دخترباز
playboy	جوان عیاش
youngish	نسبتا جوان
ephebophilia	جوان خواهی
nag	اسب جوان
young smith	اسمیت جوان
rejuvenation	جوان سازی
gigolos	جوان جلف
puss	دخترک زن جوان
beau	جوان شیک
punks	جوان ولگرد
punk	جوان ولگرد
boyo	پسربچه جوان
snot	جوان گستاخ
young and old	پیر و جوان
yong lion	شیر جوان
trull	دختر جوان
gigolo	جوان جلف
swain	جوان روستایی
to die young	جوان مردن
youthful	جوان باطراوت
lionet	شیر جوان
immature soil	خاک جوان
juvenescent	تازه جوان
insenescible	همیشه جوان
juvenescent	جوان شونده
peachick	جوان خودفروش
[be] no chicken	دیگر جوان نبودن
juvenescence	حالت جوان شدن
filly	دختر شوخ و جوان
fillies	دختر شوخ و جوان
rejuvenated	دوباره جوان کردن
rejuvenation	دوباره جوان سازی
to wear one's years well	خوب ماندن جوان
rejuvenate	دوباره جوان کردن
rejuvenates	دوباره جوان کردن
rejuvenating	دوباره جوان کردن
youth	شباب شخص جوان
hooligan	جوان اوباش صفت
yoth	شخص جوان جوانمرد
young turk	افسر جوان افراطی
youths	شباب شخص جوان
cora	[سر ستونی در شکل زن جوان]
hooligans	جوان اوباش صفت
skipjack	جوان ژیگولووخود نما
rejuveoize	دوباره جوان کردن
rejuvenesce	دوباره جوان شدن
rejuveoize	دوباره جوان شدن
agerasia	پیر جوان نما
sow	ماده خوک جوان
sowed	ماده خوک جوان
sows	ماده خوک جوان
thickly populated	پر جمعیت
bodle	جمعیت
gregariously	با جمعیت
densely populated	پر جمعیت
full of life	پر جمعیت
over peopled	پر جمعیت
heap	جمعیت
many peopled	پر جمعیت
population [pop.]	جمعیت
thickly peopled	پر جمعیت
herding	جمعیت
heaping	جمعیت
populace	جمعیت
society	جمعیت
societies	جمعیت
thinly populated	کم جمعیت
gangs	جمعیت
gang	جمعیت
herd	جمعیت
herded	جمعیت
heaps	جمعیت
herds	جمعیت
corteges	جمعیت
cortege	جمعیت
desolate	بی جمعیت
rabble	جمعیت
mobbed	جمعیت
mobbing	جمعیت
armies	جمعیت
army	جمعیت
thinners	کم جمعیت
thinnest	کم جمعیت
mobs	جمعیت
press	جمعیت
thins	کم جمعیت
crowds	جمعیت
population	جمعیت
mob	جمعیت
thinned	کم جمعیت
populations	جمعیت
demos	جمعیت
gaggle	جمعیت
thin	کم جمعیت
gaggles	جمعیت
crowd	جمعیت
presses	جمعیت
throngs	جمعیت
thronging	جمعیت
companies	جمعیت
thronged	جمعیت
throng	جمعیت
company	جمعیت
maid	دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
She doesnt like that young man.	از آن جوان خوشش نمی آید
chaperons	همراه دختران جوان رفتن
chaperons	نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperone	همراه دختران جوان رفتن
chaperones	همراه دختران جوان رفتن
chaperone	نگهبان یاملازم خانمهای جوان
narcissus	جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
cocotte	زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
chaperon	همراه دختران جوان رفتن
chaperon	نگهبان یاملازم خانمهای جوان
He is not young anymore.	او [مرد] دیگر جوان ن [یست] .
gill flirt	زن جوان سبک وهرزه دخترول
chaperones	نگهبان یاملازم خانمهای جوان
yuppies	جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
johnny	جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
macaroni	ماکارونی جوان خارج رفته
kitties	دختر جوان زن سبک و جلف
spring chicken <idiom>	شخص جوان (بصورت منفی)
junker	جوان نجیب زاده المانی
sweetbread	تیموس حیوانات جوان دنبلان
sylphid	زن جوان وزیبا وباریک اندام
You are 5 years younger than me.	شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
kitty	دختر جوان زن سبک و جلف
yuppie	جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
maids	دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
knight errantry	جمعیت سلحشوران
to the cheers of [the crowd]	با تشویق [جمعیت]
population explosion	انفجار جمعیت
population growth	رشد جمعیت
stationary population	جمعیت ثابت
population structure	ساخت جمعیت
population structure	ترکیب جمعیت
bike	انبوه جمعیت
bikes	انبوه جمعیت
population distribution	توزیع جمعیت
population density	تراکم جمعیت
working population	جمعیت شاغل
urban population	جمعیت شهری
underpopulation	کمبود جمعیت
optimum population	حد مطلوب جمعیت
depopulation	تخلیه جمعیت
population inversion	وارونگی جمعیت
the crowd scattereal	جمعیت متفرق شد
overpopulation	اضافه جمعیت
sparse population	جمعیت کم یا پراکنده
people	تن [جمعیت شهری]
demography	جمعیت نگاری
peopling	جمعیت قوم
social	جمعیت دوست
peoples	جمعیت قوم
peopled	جمعیت قوم
people	جمعیت قوم
settled	جمعیت دار
demography	جمعیت شناسی
depopulating	کم جمعیت کردن
ruck	جمعیت وازدحام
rucks	جمعیت وازدحام
depopulated	کم جمعیت کردن
depopulate	کم جمعیت کردن
depopulates	کم جمعیت کردن
multitude	جمعیت کثیر
multitudes	جمعیت کثیر
the total population	همه جمعیت