Total search result: 201 (25 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
to orient oneself |
جهات چهار گانه خود راتعیین کردن |
|
|
Other Matches |
|
quadruples |
چهار گانه |
quadruplet |
چهار گانه |
quadruplets |
چهار گانه |
quadruple |
چهار گانه |
quadrupled |
چهار گانه |
quadrupling |
چهار گانه |
the big four |
بزرگان چهار گانه |
to trace the p of a person |
دودمان کسی راپرسیدن نسبت کسی راتعیین کردن |
table of precedence |
صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند |
cross-in-square |
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای] |
four poster |
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد |
trapezium |
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم |
quatrefoil |
چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.] |
tetrahedron |
جسم چهار سطحی چهار ضلعی |
tetragonal |
دارای چهار زاویه چهار کنجی |
quadrumvir |
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری |
quadrumana |
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا |
tetrapterous |
دارای چهار بال چهار جناحی |
central strip |
جداکننده جهات |
intercardinal headings |
جهات فرعی |
intermediate points |
جهات میانی |
scundine quid |
از برخی جهات |
in somewise |
از پارهای جهات |
the four cardinal points |
جهات اربعه |
cardinal headings |
جهات اصلی |
quadrantal points |
جهات فرعی |
cardinal points |
جهات اصلی |
intercardinal points |
جهات فرعی |
cutting direction of a saw |
جهات برش اره |
qyaternary |
چهار واحدی چهار عضوی |
quatrefoil |
چهار ترک چهار گوشه |
quadrangle |
چهار گوش چهار دیواری |
quadrangles |
چهار گوش چهار دیواری |
reference line |
خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا |
self supporting country |
کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد |
to box the compass |
جهات سی ودوگانه قطب نمارابه ترتیب گفتن |
goat antelope |
نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است |
We ought to (should)examineit in all itsaspects. |
باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم |
impaled |
چهار میل کردن |
impale |
چهار میل کردن |
impales |
چهار میل کردن |
impaling |
چهار میل کردن |
graticule |
چهار خانه کردن |
to go away in a foursome |
چهار نفره سفر کردن |
immure |
در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن |
to orient oneself |
چهار سوی خود را پیدا کردن |
quarter |
به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن |
scaffolds |
سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن |
scaffold |
سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن |
divides |
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند |
divide |
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند |
pascal |
فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد |
tripling |
سه گانه |
trinal |
سه گانه |
sextette |
شش گانه |
three fold |
سه گانه |
trebly |
سه گانه |
triples |
سه گانه |
tripled |
سه گانه |
triple |
سه گانه |
trinary |
سه گانه |
hobby-horse |
گانه |
ternal |
سه گانه |
hobby-horses |
گانه |
decuple |
ده گانه |
hexaploid |
شش گانه |
triplet |
سه گانه |
sextuplicate |
شش گانه |
sextuplet |
شش گانه |
tetragraph |
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل |
ternate |
سه برگچهای سه گانه |
services |
نیروهای سه گانه |
ternary |
سه برگچهای سه گانه |
macrogamete |
کلان گانه |
duopoly |
انحصار دو گانه |
twelve |
دوازده گانه |
degress of comparison |
درجات سه گانه |
the big three |
بزرگان سه گانه |
toothless |
بچه گانه |
sextet |
شش گانه شش قلو |
sextets |
شش گانه شش قلو |
triple bond |
پیوند سه گانه |
in severalty |
جدا گانه |
septempartite |
هفت گانه |
octoploid |
هشت گانه |
trilcgy |
یا قطعات سه گانه |
the three kingdoms |
مولودهای سه گانه |
the three kingdoms |
موالیدسه گانه |
the triple entent |
ائتلاف سه گانه |
the learned professions |
علوم سه گانه |
the tribes |
اسباط 21 گانه |
triple address |
با نشانی سه گانه |
triple point |
نقطه سه گانه |
slingshots |
تیرکمان بچه گانه |
punic wars |
جنگهای سه گانه رم باقرطاجنی ها |
fourteen points |
اصول چهارده گانه |
octateuch |
کتابهای هشت گانه |
octachord |
نتهای هشت گانه |
octarchy |
ولایات هشت گانه |
five unit code |
الفبای پنج گانه |
decathlons |
ورزشهای ده گانه دوومیدانی |
multiple connector |
بست چند گانه |
multiple regression |
رگرسیون چند گانه |
multiprocessing |
پردازش چند گانه |
twelve tables |
الواح دوازده گانه |
pedologia |
گفتار بچه گانه |
trivium |
علوم ازاد سه گانه |
slingshot |
تیرکمان بچه گانه |
triumvir |
عضو اتحاد سه گانه |
decathlon |
ورزشهای ده گانه دوومیدانی |
multicomputer |
کامپیوتر چند گانه |
hypocorism |
لقب بچه گانه |
sextuple |
دارای شش ضربه شش گانه |
heptarchy |
ولایات هفت گانه |
small clothes |
جامه بچه گانه |
the three persons |
اقنوم های سه گانه |
parish register |
دفتر ثبت وقایع سه گانه |
multiaccess computer |
کامپیوتر با دسترسی چند گانه |
multiprocessing system |
سیستم پردازش چند گانه |
multiprecision arithmetic |
ریاضیات با دقت چند گانه |
rosettes |
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات |
rosette |
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات |
hop stop and jump |
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام |
girly |
غیر بالغ خام وبچه گانه |
multiple arc lamp |
لامپ قوسی با اتصال چند گانه |
soapbox derby |
مسابقه گاریهای بچه گانه درسرازیری |
signs of the zodiac |
صورتهای منطقه البروج برجهای دوازده گانه |
trigraph |
حروف رمز سه گانه مربوط به کد فنی تجهیزات انفرادی |
triathlon |
مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر |
hierarchies |
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ |
hierarchy |
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ |
phratry |
درتاریخ یونان واحد قومیت یکی از تقسیمات سه گانه قبیله |
agoines |
مسابقههای سه گانه یونانیان باستان ورزش وموسیقی وغشه یادو |
jan grid |
سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه |
Kasim Ushag design |
طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.] |
menu display |
روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه |
triple point |
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی |
siva |
خدای والامقام هندو که ازخدایان سه گانه یا تثلیث دین هندو بشمار میرود |
heptateueh |
کتب هفت گانه اول کتب عهدعتیق |
quadrilaterals |
چهار بر |
quadrilateral |
چهار بر |
tetrad |
چهار |
tetragon |
چهار بر |
quadrupled |
چهار لا |
quatre |
چهار |
quadrupeds |
چهار پا |
quadruped |
چهار پا |
quadrupling |
چهار لا |
quadrate |
چهار یک |
quadruples |
چهار لا |
quadruple |
چهار لا |
four |
چهار |
quartile |
چهار یک |
quarter |
چهار یک |
vigesimal |
بیست قسمت شده بیست گانه |
quadrilateral |
چهار جانبه |
four cycle |
چهار چرخه |
quadrupling |
چهار تایی |
four dimensional |
چهار بعدی |
twice is |
دو دو تا چهار تا میشود |
four o'clock |
ساعت چهار |
tetrad |
چهار عنصری |
tetradactylous |
چهار پنجهای |
four pole |
چهار قطبی |
quadrilaterals |
چهار ضلعی |
quadrilaterals |
چهار جانبه |
quadripartite |
چهار جزئی |
quadruple |
چهار تایی |
gallops |
چهار نعل |
quadrupled |
چهار تایی |
galloped |
چهار نعل |
Wednesday |
چهار شنبه |
cross legged |
چهار زانو |
gallop |
چهار نعل |
Wednesdays |
چهار شنبه |
quadruples |
چهار تایی |
close |
چهار گوشه |
footstool |
چهار پایه |
long legged |
چهار پایه |
footstools |
چهار پایه |
creep |
چهار دست و پا |
square dome |
چهار طاقی |
quadrant |
چهار گوش |
squared |
چهار گوش |
squares |
چهار گوش |
squaring |
چهار گوش |
all fours |
چهار دست و پا |
point four |
اصل چهار |
quad |
چهار قلو |
quad |
چهار گوش |
quads |
چهار قلو |
quads |
چهار گوش |
quadrangular |
چهار گوشه |
square |
چهار گوش |
quadrivalent |
چهار ارزشی |
quadrant |
چهار یک دایره |
quadraple |
چهار برابر |
quadrate |
چهار گوش |
quadric |
چهار تایی |
double breasted |
کت چهار دکمه |