English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
to orient oneself جهات چهار گانه خود راتعیین کردن
Other Matches
quadruples چهار گانه
quadruplet چهار گانه
quadruplets چهار گانه
quadruple چهار گانه
quadrupled چهار گانه
quadrupling چهار گانه
the big four بزرگان چهار گانه
to trace the p of a person دودمان کسی راپرسیدن نسبت کسی راتعیین کردن
table of precedence صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetragonal دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumvir انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrumana چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrapterous دارای چهار بال چهار جناحی
central strip جداکننده جهات
intercardinal headings جهات فرعی
intermediate points جهات میانی
scundine quid از برخی جهات
in somewise از پارهای جهات
the four cardinal points جهات اربعه
cardinal headings جهات اصلی
quadrantal points جهات فرعی
cardinal points جهات اصلی
intercardinal points جهات فرعی
cutting direction of a saw جهات برش اره
qyaternary چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil چهار ترک چهار گوشه
quadrangle چهار گوش چهار دیواری
quadrangles چهار گوش چهار دیواری
reference line خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
self supporting country کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
to box the compass جهات سی ودوگانه قطب نمارابه ترتیب گفتن
goat antelope نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است
We ought to (should)examineit in all itsaspects. باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
impaled چهار میل کردن
impale چهار میل کردن
impales چهار میل کردن
impaling چهار میل کردن
graticule چهار خانه کردن
to go away in a foursome چهار نفره سفر کردن
immure در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
to orient oneself چهار سوی خود را پیدا کردن
quarter به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
scaffolds سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
scaffold سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
divides پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
divide پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
pascal فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
tripling سه گانه
trinal سه گانه
sextette شش گانه
three fold سه گانه
trebly سه گانه
triples سه گانه
tripled سه گانه
triple سه گانه
trinary سه گانه
hobby-horse گانه
ternal سه گانه
hobby-horses گانه
decuple ده گانه
hexaploid شش گانه
triplet سه گانه
sextuplicate شش گانه
sextuplet شش گانه
tetragraph کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
ternate سه برگچهای سه گانه
services نیروهای سه گانه
ternary سه برگچهای سه گانه
macrogamete کلان گانه
duopoly انحصار دو گانه
twelve دوازده گانه
degress of comparison درجات سه گانه
the big three بزرگان سه گانه
toothless بچه گانه
sextet شش گانه شش قلو
sextets شش گانه شش قلو
triple bond پیوند سه گانه
in severalty جدا گانه
septempartite هفت گانه
octoploid هشت گانه
trilcgy یا قطعات سه گانه
the three kingdoms مولودهای سه گانه
the three kingdoms موالیدسه گانه
the triple entent ائتلاف سه گانه
the learned professions علوم سه گانه
the tribes اسباط 21 گانه
triple address با نشانی سه گانه
triple point نقطه سه گانه
slingshots تیرکمان بچه گانه
punic wars جنگهای سه گانه رم باقرطاجنی ها
fourteen points اصول چهارده گانه
octateuch کتابهای هشت گانه
octachord نتهای هشت گانه
octarchy ولایات هشت گانه
five unit code الفبای پنج گانه
decathlons ورزشهای ده گانه دوومیدانی
multiple connector بست چند گانه
multiple regression رگرسیون چند گانه
multiprocessing پردازش چند گانه
twelve tables الواح دوازده گانه
pedologia گفتار بچه گانه
trivium علوم ازاد سه گانه
slingshot تیرکمان بچه گانه
triumvir عضو اتحاد سه گانه
decathlon ورزشهای ده گانه دوومیدانی
multicomputer کامپیوتر چند گانه
hypocorism لقب بچه گانه
sextuple دارای شش ضربه شش گانه
heptarchy ولایات هفت گانه
small clothes جامه بچه گانه
the three persons اقنوم های سه گانه
parish register دفتر ثبت وقایع سه گانه
multiaccess computer کامپیوتر با دسترسی چند گانه
multiprocessing system سیستم پردازش چند گانه
multiprecision arithmetic ریاضیات با دقت چند گانه
rosettes اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
hop stop and jump قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
girly غیر بالغ خام وبچه گانه
multiple arc lamp لامپ قوسی با اتصال چند گانه
soapbox derby مسابقه گاریهای بچه گانه درسرازیری
signs of the zodiac صورتهای منطقه البروج برجهای دوازده گانه
trigraph حروف رمز سه گانه مربوط به کد فنی تجهیزات انفرادی
triathlon مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
hierarchies گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
phratry درتاریخ یونان واحد قومیت یکی از تقسیمات سه گانه قبیله
agoines مسابقههای سه گانه یونانیان باستان ورزش وموسیقی وغشه یادو
jan grid سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
Kasim Ushag design طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
menu display روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
siva خدای والامقام هندو که ازخدایان سه گانه یا تثلیث دین هندو بشمار میرود
heptateueh کتب هفت گانه اول کتب عهدعتیق
quadrilaterals چهار بر
quadrilateral چهار بر
tetrad چهار
tetragon چهار بر
quadrupled چهار لا
quatre چهار
quadrupeds چهار پا
quadruped چهار پا
quadrupling چهار لا
quadrate چهار یک
quadruples چهار لا
quadruple چهار لا
four چهار
quartile چهار یک
quarter چهار یک
vigesimal بیست قسمت شده بیست گانه
quadrilateral چهار جانبه
four cycle چهار چرخه
quadrupling چهار تایی
four dimensional چهار بعدی
twice is دو دو تا چهار تا میشود
four o'clock ساعت چهار
tetrad چهار عنصری
tetradactylous چهار پنجهای
four pole چهار قطبی
quadrilaterals چهار ضلعی
quadrilaterals چهار جانبه
quadripartite چهار جزئی
quadruple چهار تایی
gallops چهار نعل
quadrupled چهار تایی
galloped چهار نعل
Wednesday چهار شنبه
cross legged چهار زانو
gallop چهار نعل
Wednesdays چهار شنبه
quadruples چهار تایی
close چهار گوشه
footstool چهار پایه
long legged چهار پایه
footstools چهار پایه
creep چهار دست و پا
square dome چهار طاقی
quadrant چهار گوش
squared چهار گوش
squares چهار گوش
squaring چهار گوش
all fours چهار دست و پا
point four اصل چهار
quad چهار قلو
quad چهار گوش
quads چهار قلو
quads چهار گوش
quadrangular چهار گوشه
square چهار گوش
quadrivalent چهار ارزشی
quadrant چهار یک دایره
quadraple چهار برابر
quadrate چهار گوش
quadric چهار تایی
double breasted کت چهار دکمه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com