English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
braze welding جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات
Other Matches
Centigrade سانتی گراد
centigrade scale مقیاس سانتی گراد
celsius temperature scale مقیاس دمای سلسیوس مثیاس دمای سانتی گراد
centigrade temperature scale مقیاس دمای سانتی گراد مقیاس دمای سلیسوس
down hand welding جوشکاری پایین دستی
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
projection welding جوشکاری نقطه سیاه
woodpecker welding جوشکاری نقطه سیاه
under- پایین تراز کمتر از
under پایین تراز کمتر از
low grade defective عقب مانده ذهنی تراز پایین
low blow ضربه بوکس خطا به پایین تراز کمر
forward tell انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
esquire عنوان روی نامه وامثال ان برای مردهاعنوانی که یکدرجه پایین تراز>شوالیه < بوده
bottom dead cente نقطه مرگ پایین
dead center position نقطه مرگ بالا یا پایین
wood's metal الیاژی با نقطه ذوب پایین
water collecting sump پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
constant temperature pressure welding combustion جوشکاری فشاری در دمای ثابت جوشکاری گازی
underprice قیمت پایین تراز قیمت بازار
after bottom center تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
before bottom center تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
running spare قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
reassemble بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled بستن قطعات سوار کردن قطعات
cannibalising استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
bin storage انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
spirit level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
bubble level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
camper level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
grad گراد
centi سانتی
grade مرحله گراد
grades مرحله گراد
centiliter یک سانتی مترمکعب
centiampere سانتی امپر
centimeter سانتی متر
gradian گراد [یکای زاویه] [ریاضی]
grad گراد [یکای زاویه] [ریاضی]
grade گراد [یکای زاویه] [ریاضی]
gon گراد [یکای زاویه] [ریاضی]
double row spot welding جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
contours خطوط تراز یا منحنیهای تراز
storage level تراز ذخیره تراز مخزن
thermal دمایی
isothermal annealing بازپخت هم دمایی
thermoregulation تنظیم دمایی
temperature saturation اشباع دمایی
psychrometer نمسنج دمایی
thermoreceptor گیرنده دمایی
isothermal holding furnace کوره هم دمایی
thermanesthesia بی حسی دمایی
filament saturation اشباع دمایی
temperature correction تصحیح دمایی
rankin temperature scale اشل دمایی رانکین
temperature stress تنش حرارتی یا دمایی
centigrade temperature scale اشل دمایی سانتیگراد
kelvin temperature scale اشل دمایی کلوین
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
reaumur temperature scale اشل دمایی در سیستم غیرمتریک
varite مقاومتی با ضریب دمایی منفی
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
gal واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gals واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
humid tropics مناطقی از کره زمین که حرارت سردترین ماههای ان از 02 درجه سانتی گرادبیشتر باشد
concave fillet weld جوشکاری مغزی مقعر جوشکاری مغزی
decalescence point دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
cloud point دمایی که در ان مایع سردشونده شروع به کدر ومات شدن میکند
leveled تراز کردن تراز
level تراز کردن تراز
levels تراز کردن تراز
levelled تراز کردن تراز
depresses پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress پایین دادن لوله پایین اوردن
virtual temperature دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
reversal temperature دمایی که در ان خطوط طیفی گاز برافروخته در مقابل طیف جسم سیاه ناپدیدمیشوند
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
down سوی پایین بطرف پایین
further up بالاتر
overshoot بالاتر از حد
overshooting بالاتر از حد
overshoots بالاتر از حد
higher بالاتر
upper بالاتر
the above figures بالاتر
about بالاتر
above بالاتر
superiors بالاتر
superior بالاتر
uppers بالاتر
above average <adj.> بالاتر از حد متوسط
above-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
over-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
transcends بالاتر بودن
hereinabove بالاتر از این
royalmast دکل بالاتر
superordinate شخص بالاتر
transcending بالاتر بودن
above all بالاتر از همه
transcend بالاتر بودن
superordinates شخص بالاتر
overshoot بالاتر زدن
parent directory دایرکتوری بالاتر
overshooting بالاتر زدن
overshoots بالاتر زدن
senior بالاتر بالارتبه
seniors بالاتر بالارتبه
transcended بالاتر بودن
the court above محکمه بالاتر
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
above par بالاتر از بهای اسمی
hyperpyrexia درجه حرارت بالاتر از صد
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
reserve buoyancy حجم بالاتر از خط ابخور ناو
evocations احاله بدادگاه بالاتر احضار
There is no colour beyond black . <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
evocation احاله بدادگاه بالاتر احضار
Black will take no other hue. <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
critical altitude ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
channelled ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channels ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channel ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
to invoke a higher power به مقامی بالاتر رجوع کردن [برای کمک]
channeled ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
double bevel butt weld جوشکاری لب به لب
weldbonding جوشکاری
welding جوشکاری
flash butt welding جوشکاری لب به لب
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
cabin supercharger کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
butt strap بخیه جوشکاری
atomic hydrogen welding جوشکاری هیدروژنی
contact bar الکترود جوشکاری
percussion welding جوشکاری ضربهای
butt welding جوشکاری درزی
plug welding جوشکاری مسدود
butt welding جوشکاری شکافی
stored energy welding جوشکاری خازنی
butt seam weld جوشکاری درزی
resistance welding جوشکاری مقاومتی
automatic welding جوشکاری اتوماتیک
all position welding جوشکاری دو طرفه
autogenous welding جوشکاری خودکار
resistance butt welding جوشکاری لب به لب مقاومتی
arc welding جوشکاری قوسی
strength weld جوشکاری مقاومتی
weld جوشکاری کردن
welded جوشکاری کردن
welder ماشین جوشکاری
welders ماشین جوشکاری
braze welding جوشکاری برنجی
pressure butt welding جوشکاری لب به لب فشاری
pressure welding جوشکاری فشاری
butt seam weld جوشکاری شکافی
slot welding جوشکاری شیاری
spot welding جوشکاری نقطهای
burning glass عینک جوشکاری
bridge spot weld جوشکاری نقطهای
pulsation welding جوشکاری نوسانی
welds جوشکاری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com