Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
vein
حالت تمایل
veins
حالت تمایل
Search result with all words
labialism
حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
Other Matches
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
trend
تمایل
addictedness
تمایل
aclinic
بی تمایل
appetence
تمایل
pendulums
تمایل
trends
تمایل
leaning
تمایل
intention
تمایل
disposition
تمایل
leanings
تمایل
recumbency
تمایل
unwilling
بی تمایل
proneness
تمایل
sentiment
تمایل
gravitation
تمایل
orientation
تمایل
disinclined
بی تمایل
intentions
تمایل
appetency
تمایل
appetence or tency
تمایل
proclivities
تمایل
would
تمایل
proclivity
تمایل
left justification
تمایل به چپ
tendency
تمایل
declination
تمایل
tendencies
تمایل
liking
تمایل
propensity
تمایل
nisus
تمایل
month's mind
تمایل
propensities
تمایل
trepan
تمایل
pendulum
تمایل
caprices
تمایل فکری
gust
تمایل مزمزه
reactive tendency
تمایل واکنشی
antipathetic
فاقد تمایل
gusts
تمایل مزمزه
trepan
تمایل داشتن
inclining
تعظیم تمایل
inclination
تمایل شیب
streaking
تمایل میل
streaked
تمایل میل
streak
تمایل میل
predilections
تمایل قبلی
self immolation
تمایل به خودکشی
falloff
تمایل داشتن
fugitiveness
تمایل به فرار
propensity
تمایل طبیعی
propensities
تمایل طبیعی
hang
تردید تمایل
hangs
تردید تمایل
fantasies
میل تمایل
fantasy
میل تمایل
leaned
تمایل داشتن
affect
تمایل داشتن
affects
تمایل داشتن
predilection
تمایل قبلی
sinistral
تمایل بچپ
against his grain
برخلاف تمایل او
predispostion
تمایل قبلی
portraint orientation
تمایل عمودی
streaks
تمایل میل
landscape orientation
تمایل افقی
the herd instinct
تمایل بگروه
lean
تمایل داشتن
central tendency
تمایل به مرکز
polarity
تمایل قطبی
polarities
تمایل قطبی
aptitudes
تمایل طبیعی
aptitude
تمایل طبیعی
list
تمایل کجی
leans
تمایل داشتن
proclivity to steal
تمایل بدزدی
preoccupations
تمایل شیفتگی
propensity to consume
تمایل به مصرف
tilt
کجی تمایل
tilted
کجی تمایل
tilts
کجی تمایل
wish
[would like]
تمایل داشتن
work effort
تمایل به کار
preoccupation
تمایل شیفتگی
propend
تمایل داشتن
declinatory
دارای تمایل
disinclination
عدم تمایل
caprice
تمایل فکری
tilt angle
زاویه تمایل به طرفین
bias
تمایل بیک طرف
to take a ply
تمایل پیدا کردن
uptrend
تمایل بسوی بالا
biases
تمایل بیک طرف
turn
تمایل تغییر جهت
turns
تمایل تغییر جهت
yen
تمایل رغبت شدید
tendency toward something
تمایل به سوی چیزی
proclivities
تمایل طبیعی بچیز بد
take to
تمایل پیدا کردن به
marginal propensity to expend
تمایل نهائی به مخارج
rapprochement
نزدیکی تمایل بدوستی
argumentativeness
تمایل یاعادت به جدال
take to
تمایل پیدا کردن
marginal propensity to absorb
تمایل نهائی به جذب
low marginal propensity to cunsume
تمایل ارام به مصرف
express willingness
اظهار تمایل کردن
kindlily
با تمایل به مهربانی مهربانانه
proclivity
تمایل طبیعی بچیز بد
inclination for any thing
تمایل یا میل بچیزی
propensity to do evil
تمایل به بدی کردن
hade
تمایل پیدا کردن
evasiveness
تمایل به طفره یاگریز
odds
تمایل بیک سو احتمالات
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
worldliness
تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
heredity
تمایل برگشت باصل توارث
prepossession
اشغال قبلی تمایل بیجهت
adductor
تمایل عضو بطرف محور
frigidity
کمی تمایل درقوای جنسی
helms
تمایل قایق به انحراف از مسیر
helm
تمایل قایق به انحراف از مسیر
declaration of intention
افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
diathesis
تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
tenors
تمایل صدای زیر مردانه
tenor
تمایل صدای زیر مردانه
diminishing utility
قانون تقلیل تمایل به مصرف
frigid
دارای اندکی تمایل جنسی
desirability
درجه تمایل شرایط مطلوب
undersexed
دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
bear out
تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
levorotatory
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
negative diheral
تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
levorotary
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
oversteer
تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
lug out
تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
p in favour of a person
تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
Appetite comes with eating.
<proverb>
با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد.
[ضرب المثل]
understeer
تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
spill wind
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
wing heavy
تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
bear in
تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
cathedral
تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedrals
تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
isoclinal line
خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
exparte
قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
isoclinic line
خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
diminishing utility
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
margin propensity to consume
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
self
حالت
cases
حالت
predicament
حالت
feverishness
حالت تب
febricity
حالت تب
glass eyed
بی حالت
ill conditioned
بد حالت
idiocrasy
حالت
postured
حالت
phase
حالت
phases
حالت
makes
حالت
make
حالت
stances
حالت
stance
حالت
pyreticosis
حالت تب
queasiness
حالت قی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com