English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
avalement حالت فنری زانو
Other Matches
spring حالت فنری
springs حالت فنری
springs حالت فنری داشتن
spring حالت فنری داشتن
spring loaded دارای حالت فنری
buckle زانو شدن خمیدگی زانو
buckled زانو شدن خمیدگی زانو
buckles زانو شدن خمیدگی زانو
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
alpha herculis الفا- زانو زده الفا- بر زانو نشسته
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
whippy فنری
latch needle فنری
springy فنری
automatous فنری
elastic فنری
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
spring فنر فنری
latches شب بند فنری
elasticity خاصیت فنری
spring contact کنتاکت فنری
spring balance تعادل فنری
spring balanced ترازوی فنری
hydrospring فنری روغنی
snaps گیره فنری
spring coupling کوپلینگ فنری
washers پولک فنری
washer پولک فنری
hardboard تخته فنری
spring washer واشر فنری
spring suspension تعلیق فنری
spring pressure gage فشارسنج فنری
spring power hammer چکش فنری
spring plate صفحه فنری
spring mattress دشک فنری
snap گیره فنری
snapped گیره فنری
snapping گیره فنری
lanternfolding فانوس فنری
recoils فنری بودن
eyeglass عینک فنری
elastic pavement روسازی فنری
door latch چفت فنری
recoil فنری بودن
recoiled فنری بودن
recoiling فنری بودن
snap switch کلید فنری
bouncy فنری پس جهنده
fahnestock clip گیره فنری
latch شب بند فنری
flexible roller bearing رولبرینگ فنری
springs فنر فنری
farthingale دامن فنری
scarificator نشتر فنری
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
springiness خاصیت فنری ارتجاع
spring tester دستگاه ازمایش فنری
tongues زبانه فنری کوچک
elastic فنری سبک روح
resilient نشان دهنده فنری
hydrospring دستگاه فنری روغنی
dandy cart چرخ فنری شیرفروشان
lock spring قاب ساعت فنری
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
gates قسمت فنری قلاب کوهنوردی
spring loaded فنری کلید ناپایدار در مخابرات
gate قسمت فنری قلاب کوهنوردی
lilt خوش نوا جهش یا حرکت فنری
lilts خوش نوا جهش یا حرکت فنری
geniculation زانو
knapper زانو
marrow bone زانو
hiza زانو
gooseneck زانو
elbow زانو
elbowed زانو
knee high تا زانو
marrow bones زانو
elbows زانو
knee زانو
mooreup زانو
goose neck زانو
knees زانو
pipe bend or knee زانو
knee deep زانو رس
knee-deep زانو رس
trap زانو
kneeler زانو زن
barrel chair صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marrow bone قاب زانو
knee-high بلند تا سر زانو
knee cap کاسه زانو
knee cap گنده زانو
knee hole جای زانو
knee joint مفصل زانو
knee joint زانو زانویی
knee pan کاسه زانو
knee piece زانو بند
kneehole جای زانو
genuflects زانو خم کردن
popliteus ماهیچه پس زانو
hock ختمی پس زانو
tendinitis ورم زانو
herculis زانو زده
hercules زانو زده
marrow bones قاب زانو
patella کاسه زانو
knees زانو دارکردن
patella کشکک زانو
patellae کاسه زانو
patellae کشکک زانو
knee زانو دارکردن
cross legged چهار زانو
down on your knees زانو بزنید
scutum کاسه زانو
genuflection خم کردن زانو
genuflexion خم کردن زانو
popliteal tendon پی زیر زانو
genuflecting زانو خم کردن
kneecap کاسه زانو
weak-kneed سست زانو
the water was overknee اب از زانو میگذشت
tendimitis ورم زانو
kneel زانو زدن
kneepan کاسه زانو
kneeled زانو زدن
kneels زانو زدن
kneeling position وضعیت به زانو
to bend the knee خم کردن زانو
kneecaps کاسه زانو
weak kneed سست زانو
popliteal artery شریان پس زانو
genuflected زانو خم کردن
genuflect زانو خم کردن
overknee از زانو گذرنده
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
patellar مانند کاسه زانو
popliteal tendon وتر پشت زانو پی
knee pain زانو درد [پزشکی]
patellate مانند کاسه زانو
hercules بر زانو نشسته راقص
herculis بر زانو نشسته راقص
patellar tendon زردپی کشکک زانو
housemaid's knee اماس کاسه زانو
patellar reflex بازتاب پرش زانو
knee jerk reflex بازتاب پرش زانو
bermuda shorts شلوار کوتاه تا زیر زانو
to bow one's knee or back زانو یا کمر کسی خم شدن
to kneel پیش کسی زانو زدن
kneehole جای زانو ویادرزیر میزتحریر
knee-jerk حرکت غیر ارادی زانو
catapult هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
hamstring زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstringing زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrung زردپی طرفین حفره پشت زانو
knuckle kneed دارای زانوهای برامده دچاربرامدگی زانو
kow-towing زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kill spring فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
knee paddling پاروزدن تخته موج با دست روی زانو
knock knee کجی زانو به درون دراثرمرض یا نرسیدن موادغذایی
tinga پشتک به جلو با نیم خم زانو وچرخ فلک
kow-tows زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-towed زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-tow زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
if the knee is affected اگر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
patelliform مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
mantelletta شنل بلند تا سر زانو مخصوص کاردینال کلیسای کاتولیک
goose step رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
knickers شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com