English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
deadness حالت مرده
Other Matches
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
dog cheap مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
hearses مرده کش
hearse مرده کش
six feet under <idiom> مرده
dead مرده
lifeless مرده
his heart sank دل مرده شد
deceased مرده
one man یک مرده
exanimate مرده
in the dust مرده
one-man یک مرده
defunct مرده
low-spirited دل مرده
low spirited دل مرده
vapid مرده
extinct مرده
at rest مرده
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
murrain گوشت مرده
still born مرده بدنیاامده
death feigning مرده نمایی
death day سال مرده
idle wire سیم مرده
idle turn کلاف مرده
out of play توپ مرده
ground swell موج مرده
necrophobia مرده هراسی
parted درگذشته مرده
swell موج مرده
playing dead مرده نمایی
dull finish رخده مرده
dull finish کالیبر مرده
swelled موج مرده
down with him مرده باد
swells موج مرده
lyke wake پاسبانی مرده در شب
exanimate دل مرده وبیروح
death's head جمجمه مرده
inhumationist مرده خاک کن
death watch پاسبان مرده
dead ball توپ مرده
deadball توپ مرده
air slaked lime اهک مرده
resurrectionist مرده دزد
autopsy تشریح مرده
autopsies تشریح مرده
dead load بار مرده
saprophage مرده خوار
slaked lime اهک مرده اهک مرده
necropsy مرده نگری
cremations مرده سوزانی
cremation مرده سوزانی
resurrection man مرده دزد
blate روح مرده
widowers مرد زن مرده
widower مرد زن مرده
pah مرده شور
death masks قیافه مرده
reliquiae مرده ریگ
death mask قیافه مرده
defunct مرده درگذشته
non productive time زمان مرده
dead as a d. بکلی مرده
necrophilia مرده گرایی
time lags زمان مرده
dead space فضای مرده
dead storage گنجایش مرده
necrolatry مرده پرستی
dead storage حجم مرده
dead time زمان مرده
stillbirths مرده زاد
dead as a doornail <idiom> کاملا مرده
stillbirth مرده زاد
dead volume حجم مرده
morgue مرده خانه
morgues مرده خانه
necrophagous مرده خوار
time lag زمان مرده
dead band نوار مرده
living corpse مرده متحرک
dead rise فاصله مرده
necromania مرده پرستی
dead soils خاکهای مرده
necrophagous مرده خور
sequestrum قسمت بافت مرده
inheritance مرده ریگ وراثت
gralloch احشای گوزن مرده
protoxlead سنگ مرده مرتک
he seems to have died ازقرارمعلوم مرده است
plague on it مرده شورش ببرد
sloughy شبیه پوست مرده
still born مرده زاییده شده
departed مرده درگذشته مرحوم
inheritances مرده ریگ وراثت
necromimesis خود مرده انگاری
autopsies تشریح نسج مرده
eloge ستایش شخص مرده
dead-house مرده شوی خانه
time lags فاصله زمانی مرده
time lag فاصله زمانی مرده
Speak well of the dead . <proverb> پشت سر مرده بد نگو.
mortuaries مرده شوی خانه
mortuary مرده شوی خانه
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
autopsy تشریح نسج مرده
d. paleness رنگ ارام مرده
back lash eliminator تعادل در مسیر مرده
aeropause منطقه جوی مرده
blast it مرده شورش را ببرد
cadaveric دارای رنگ مرده
cirerar yurn فرف خاکستر مرده
death masks ماسک صورت مرده
death mask ماسک صورت مرده
funeral home مرده شوی خانه
balefire اتش مرده سوزانی
deathy مرگ نما مرده وار
heritage مرده ریگ سهم موروثی
natimortality امار مرده زاییده شدگان
prosector تشریح کننده بدن مرده
To be crazy about agirl . کشته مرده دختری بودن
cadaverous دارای رنگ پریده و مرده
palling تابوت محتوی مرده حائل
sciomantic غیبگو از روی سایه مرده
palled تابوت محتوی مرده حائل
pall تابوت محتوی مرده حائل
palls تابوت محتوی مرده حائل
crematory کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
f. pile or pyre توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
funeral pyre توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
urn گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
under hatches زیر عرشه دوراز نظر مرده
urns گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
ossuary فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
wraith روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
postmortem مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
wraiths روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
necrotic دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
sciomacy غیب گویی از روی سایه مرده
ossuary محل امانت گذاری استخوان مرده
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
obsequial وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
incinerator کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerators کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
zombiism اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
pyre توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
pyres توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
corn میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
clavus میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
twicer حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
lich gate سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
give someone an inch and they will take a mile <idiom> اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
But his body was eventually recovered. اما ممکن بود او [مرد] فقط مرده بازیافته شود.
transmigration حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
hatchment صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
gavelkind تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
infarct ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com