English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
English Persian
to foel حال درستی نداشتن
Other Matches
want نداشتن
lacks نداشتن
lack نداشتن
lackvt نداشتن
wanted نداشتن
lacked نداشتن
stone-broke <idiom> آه دربساط نداشتن
To know no bounds. حد وحصر نداشتن
disliked دوست نداشتن
dislikes دوست نداشتن
disliking دوست نداشتن
to sit out شرکت نداشتن در
miss نداشتن فاقدبودن
missed نداشتن فاقدبودن
misses نداشتن فاقدبودن
disinterest علاقه نداشتن
dislike دوست نداشتن
to be at a loss for an answer پاسخی نداشتن
freedom from evil record نداشتن پیشینه بد
sit out شرکت نداشتن در
to be in the wrong حق نداشتن زورگفتن
errorless نداشتن خطا
clean record نداشتن پیشینه بد
powerlessly با نداشتن نیرو
distrusted سوء فن اعتماد نداشتن
not a leg to stand on <idiom> مدرک کافی نداشتن
diffidently با نداشتن اعتماد بخود
distrusting سوء فن اعتماد نداشتن
to get the key of the street جای شب ماندن نداشتن
to make no doubt مطمئن بودن شک نداشتن
distrusts سوء فن اعتماد نداشتن
to paddle one's own canoe کار بکسی نداشتن
make no bones about something <idiom> هیچ رازی نداشتن
distrust سوء فن اعتماد نداشتن
to not feel hungry [to not like having anything] اصلا اشتها نداشتن
wanted نیازمند بودن به نداشتن
thriftessness نداشتن عقل معاش
disconnection قطع نداشتن رابطه
inefficiently با نداشتن قابلیت بیفایده
out of step <idiom> هم آهنگ وتوازن نداشتن
out of favor with someone <idiom> حسن نیت نداشتن
To be between the devil and the deep blue sea. راه پس وپیش نداشتن
want نیازمند بودن به نداشتن
inapprehension نداشتن بیم یا نگرانی
inertness نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
not have a penny to one's name <idiom> آهی در بساط نداشتن
not have two pennies to rub together <idiom> دیناری در بساط نداشتن
intestacy نداشتن وصیت نامه
lose نداشتن چیزی دیگر پس از این
out of tune <idiom> باهم خوب وسازش نداشتن
loses نداشتن چیزی دیگر پس از این
to play a poor game ناشی بودن مهارت نداشتن
in the dark <idiom> هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
to act independently of others کاری به کار دیگران نداشتن
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
strapped for cash <idiom> هیچ پولی دربساط نداشتن
(can't) stand <idiom> تحمل نکردن،دوست نداشتن
forlackof shoes بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
not have a bean <idiom> حتی یک شاهی هم پول نداشتن
to dislike somebody [something] دوست نداشتن کسی [چیزی]
to have no prospects هیچ چشم داشتی [امیدی ] نداشتن
caught short <idiom> پول کافی برای پرداخت نداشتن
to knock about سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
imprecision نا درستی
duly <adv.> به درستی
genuineness درستی
correctly <adv.> به درستی
uprightness درستی
aright <adv.> به درستی
fidelity درستی
precision درستی
integrality درستی
justly <adv.> به درستی
straightness درستی
soundness درستی
rightly <adv.> به درستی
rightness درستی
justly به درستی
trueness درستی
rightfully <adv.> به درستی
properly <adv.> به درستی
justness درستی
rightfulness درستی
integrity درستی
correctness درستی
exactness درستی
correctitude درستی
exactitude درستی
accuracy درستی
preciseness درستی
legitimacy درستی
validity درستی
Beats me! <idiom> من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me there! <idiom> من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
to be a dead duck امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
have half a mind <idiom> احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
You've got me stumped. <idiom> من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
the a of a trans lation درستی ترجمه
justice درستی دادگستری
to verifty a staement درستی ونادرستی
truth table جدول درستی
rectitude راستی درستی
propriety of behaviour درستی رفتار
truths درستی صداقت
truth درستی صداقت
approximately تقریبا به درستی
honesty درستکاری درستی
honestly از روی درستی
truth value ارزش درستی
damchi راستی و درستی
validation تنفیذ درستی
in the wrong <idiom> اشتباه ،درستی حقیقت
bona fide به طور جدی به درستی
accuracy درجه دقت درستی
functions انجام عمل به درستی
functioned انجام عمل به درستی
line up <idiom> به درستی میزان کردن
function انجام عمل به درستی
uprightaess درستی راستی عدالت
cynic <adj.> بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
Veitch diagram نمایش گرافیکی جدول درستی
truth table جدول درستی جذول صحت
to vouch for any one's honesty ضمانت درستی کسی را کردن
true false test ازمایش درستی ونادرستی چیزی
track دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracks دنبال کردن یک مسیر به درستی
accurately به درستی و بدون هر گونه خطا
He seems to be an honest man. آدم درستی بنظرمی آید
cynically بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
cynical <adj.> بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
to prove a will درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
Are we on the right road for ... ? آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
times سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
timed سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
to check off رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
checks بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checked بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
hyphenation تنظیم خط وط با پهنای مشخص به تقسیم کلمات طولانی در انتهای هر خط به درستی
one element تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد
walkovers برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkover برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
bye صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
supervising بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
partial RAM قطعه RAM که فقط یک بخش آن به درستی کار میکند در قط عات جدید
comparator وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
probabiliorism عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
supervise بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervised بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervises بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
stop ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stops ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopping ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
nonaligned که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
acknowledges کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
aligning اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledging کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
aligned اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
align اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledge کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
aligns اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
dropped خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
soak اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
drop خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
soaks اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
drops خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
justifying تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justify تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justifies تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
supervisor ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
supervisors ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
parameters استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameter استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
loops برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
looped برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
to prove my vow i give my hand برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
the propriety of a term درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
rug condition [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
carriages بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriage بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
reads سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
zones محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
defective خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
acknowledge 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com