Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
subordinate coajunction
حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
Other Matches
coordinate conjunction
حرف عطفی که چند قضیه یالغت برابر را بهم می پیوندد
compound complex
دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
principal clause
قضیه اصلی
axioms
قضیه
propositions
قضیه
cage
قضیه
cages
قضیه
theorem
قضیه
axiom
قضیه
clauses
قضیه
clause
قضیه
thesis
قضیه
case
قضیه
cases
قضیه
theses
قضیه
proposition
قضیه
propositioning
قضیه
propositioned
قضیه
premiss
قضیه
theorems
قضیه
point of honour
قضیه شرف
poniard asinorum
قضیه حماریه
poniard asinorum
قضیه خرفهم
binomial theorem
قضیه دو جملهای
matter
امر قضیه
mattered
امر قضیه
mattering
امر قضیه
matters
امر قضیه
euler's theorem
قضیه اویلر
euler theorem
قضیه اولر
obverse
قضیه تالی
test case
قضیه در ازمایش
test cases
قضیه در ازمایش
duality theorem
قضیه دوگانگی
opposite
عکس قضیه
h theorem of boltzmann
قضیه H بولتزمن
boltzmann h threrem
قضیه H بولتزمن
pythagorean proposition
قضیه عروس
bernoulli theorem
قضیه برنولی
bayes'theorem
قضیه بیس
slutsky theorem
قضیه اسلاتسکی
rearrangement theorem
قضیه نوارایی
orthogonality theorem
قضیه تعامد
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
opposites
عکس قضیه
expansion theorem
قضیه بسطی
clause
جزء قضیه
clauses
جزء قضیه
virial theorem
قضیه ویریال
variation theorem
قضیه تغییر
syllogism
قضیه منطقی
asses bridge
قضیه حماریه
How did it turn out?
[قضیه]
چطور تمام شد؟
res judicata
قضیه محکوم بها
worst case scenario
بدترین شکل قضیه
worst-case scenario
بدترین شکل قضیه
Pythagorean theorem
قضیه فیثاغورس
[ریاضی]
f.clause
قضیه که با in order thatاغازگرد د
jahn teller theorem
قضیه یان- تلر
hypotheses
قضیه فرضی نهشته
addition theorem
قضیه جمع پذیری
adjudicated case
قضیه محکوم بها
In this matter
در این بابت
[قضیه]
Pythagoras' theorem
قضیه فیثاغورس
[ریاضی]
non restrictive clause
قضیه غیر تحدیدی
superaltern
قضیه کلی مورداستدلال
thesis
رساله دکتری قضیه
hypothesis
قضیه فرضی نهشته
clausius virial theorem
قضیه ویریال کلازیوس
theses
رساله دکتری قضیه
majorpremise
کبرای قضیه منطقی
balanced budget theorem
قضیه بودجه متوازن
i had no voice in that matter
من دران قضیه رایی نداشتم
prime number theorem
قضیه اعداد اول
[ریاضی]
axiom
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
to have no say
[in that matter]
پاسخگو نبودن
[در این قضیه]
premise
قضیه ثابت یا اثبات شده
premised
قضیه ثابت یا اثبات شده
well-ordering theorem
قضیه خوش ترتیبی
[ریاضی]
autre fois acquit
قضیه محکوم بها در امورجزاییfacsimile
premisses
قضیه ثابت یا اثبات شده
issue
مسئله قضیه تحویل جنس
issued
مسئله قضیه تحویل جنس
issues
مسئله قضیه تحویل جنس
I saw it for myself . I was an eye –witness
خودم شاهد قضیه بودم
axioms
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
adoption
مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی
That's another story.
این داستان
[قضیه]
دیگری است.
It is quite a hypothetical case .
این یک قضیه کاملا" فرضی است
questioned
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questions
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
question
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
Now that you're here, it's a whole new ball game.
حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
prosyllogism
قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
rogatory
احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
What is going on here?
اینجا چه خبر است؟
[وقتی قضیه نامفهوم است]
[اصطلاح روزمره]
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
universal
قضیه کلی یا عمومی قاعده کلی
slutsky theorem
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
prima facie evidence
مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
fallout
خرابی مولفههای الکترونیکی که به هنگام کنترل کیفی یک قطعه جدید از تجهیزات به وقوع می پیوندد
Ghiordes
[Gordes]
شهر گردیز
[جوردیز در آسیای صغیر که ریشه اصلی طرح های محرابی را به این شهر نسبت می دهند و تاریخ آن به دویست سال پیش باز می گردد.]
backdated
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
conjunctive
عطفی
conjunction
ترکیب عطفی
conjunctions
ترکیب عطفی
conjunctive reinforcement
تقویت عطفی
ideas if reference
افکار عطفی
conjunctive concept
مفهوم عطفی
conjunctive model
الگوی عطفی
antedate
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology
تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedated cheque
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedates
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
conjunctions
عطف ترکیب عطفی
conjunction
عطف ترکیب عطفی
nonconjunction
ترکیب غیر عطفی
prehistory
ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
date
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
dates
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
hagiology
تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
disjunctive
حرف عطفی که بظاهر پیوند میدهدو در معنی جدا میسازد
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
protohistory
تاریخ ماقبل تاریخ
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
eras
تاریخ
date
تاریخ
appointment
تاریخ
coeval
هم تاریخ
era
تاریخ
with effect from
از تاریخ ...
dates
تاریخ
appointed days
تاریخ ها
coetaneous
هم تاریخ
appointments
تاریخ ها
histories
تاریخ
dateless
بی تاریخ
dates
[appointments]
تاریخ ها
date
[appointment]
تاریخ
as of
از تاریخ
as from
از تاریخ ,
no date
بی تاریخ
history
تاریخ
appointed day
تاریخ
undated
بی تاریخ
date of acquisition
تاریخ خریداری
date
نخل تاریخ
date of shipment
تاریخ حمل
date of issuance
تاریخ صدور
date in issuing
تاریخ صدور
date of maturity
تاریخ سررسید
postdates
تاریخ ماقبل
date of maturity
تاریخ انقضاء
historians
تاریخ گزار
historians
تاریخ نویس
postdate
تاریخ ماقبل
natural historian
تاریخ نویس
postdated
تاریخ ماقبل
maintenance history
تاریخ تعمیرات
postdating
تاریخ ماقبل
natural history
تاریخ طبیعی
due date
تاریخ سررسید
economic history
تاریخ اقتصادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com