English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
by-play حرکات یا مکالمات کنار صحنه
Other Matches
by-play حرکات یا مکالمات فرعی
fly gallery قسمت برامده کنار صحنه تاتر
scene مجلس پرده جزء صحنه نمایش صحنه
scenes مجلس پرده جزء صحنه نمایش صحنه
stichomythia مکالمات کوتاه
stichomythic مربوط به مکالمات کوتاه
dialogue مکالمات ادبی و دراماتیک
call meter کنتور مکالمات تلفنی
dialogues مکالمات ادبی و دراماتیک
theater صحنه عملیات صحنه
wiretap ضبط و کنترل سری مکالمات
stenotype دستگاه ضبط مکالمات سخنرانی وغیره
teleprocessing تایپ کردن مکالمات تلگرافی به طور کشف
procedure sign علایم ارسالی در شبکه قبل ازشروع مکالمات
radio procedures روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
wiretapper جاسوس یا ماشینی که مکالمات را بطور سری ضبط میکند
wats Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
ciphony رمز کردن پیامهای تلفنی مکالمات رمز شده
long distance دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long-distance دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
movements حرکات
cadence موزونی حرکات
pumps حرکات فریبنده
air movements حرکات هوایی
cadences موزونی حرکات
rings حرکات دارحلقه
calisthenics حرکات نرمشی
calisthenics حرکات سوئدی
eurythmics تناسب حرکات
peristalsis حرکات حلقوی
eye movements حرکات چشم
compulsory حرکات اجباری
play marking حرکات تهاجمی
puerilism حرکات کودکانه
pumped حرکات فریبنده
movements حرکات یکانها
optional حرکات اختیاری
prescribed exercise حرکات اجباری
compulsory freestyle حرکات اجباری
tactical movement حرکات تاکتیکی
retrograde movement حرکات به عقب
pump حرکات فریبنده
gestures حرکات بیانگر
voluntary exercise حرکات اختیاری
motion analysis تحلیل حرکات
school figures حرکات اسب
position of attention حرکات و احترامات نظامی
road movement حرکات روی جاده
rapid eye movements حرکات سریع چشم
disporting حرکات نشاط انگیزکردن
circulation control مدار کنترل حرکات
disport حرکات نشاط انگیزکردن
disported حرکات نشاط انگیزکردن
disports حرکات نشاط انگیزکردن
surges حرکات افقی اب دریا
surged حرکات افقی اب دریا
aerobatic حرکات آکروباتی با هواپیما
transposition تبدیل حرکات شطرنج
surge حرکات افقی اب دریا
floor exercise حرکات زمینی ژیمناستیک
piaffe نمایش حرکات یورتمهای
adiadokinesis زوال حرکات تناوبی
mass of maneuver سنگینی حرکات یکان
music of the spheres اهنگ حرکات افلاک
notations ثبت حرکات شطرنج
appeasement gestures حرکات صلح جویانه
air register تنظیم حرکات هوایی
air movement section قسمت حرکات هوایی
maneuvering board تابلوی حرکات ناوها
lunes حرکات جنون امیز
eurhythmics حرکات بدنی موزون
lateral and sway bracing حرکات جانبی و نوسانی
girlishness حرکات یا حالات دخترانه
gestural متضمن حرکات واشارات
compound attack حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
eurythmics حرکات بدنی موزون
composite attack حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
lip key [دستگاه ثبت حرکات لب]
notation ثبت حرکات شطرنج
frame صحنه
stages صحنه
stage صحنه
arenas صحنه
arena صحنه
screwing حرکات دورانی یخهای دریایی
percentage نسبت حرکات موفقیت امیز
percentages نسبت حرکات موفقیت امیز
lip-reads کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
pattern گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
cardiography ثبت حرکات وضربان قلب
combatdrill تمرین حرکات و ارایشهای رزمی
theatrical gestures حرکات واداهایی که در خورتماشاخانه باشد
kinesiology تشریح حرکات بدنی انسان
air control ship ناو کنترل حرکات هوایی
figure skate اسکیت با انجام حرکات مختلف
lip-read کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip read کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
tics حرکات غیر ارادی اندامها
tic حرکات غیر ارادی اندامها
patterns گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
frame frequency بسامد صحنه
stage doors در عقب صحنه
intratheater در داخل صحنه
stage door در عقب صحنه
stages صحنه نمایش
stage fright صحنه هراسی
field of honor صحنه دوئل
scenarist صحنه ارا
primal scene صحنه اغازین
scene of action صحنه عملیات
scenery صحنه سازی
shipboard صحنه کشتی
cockpit صحنه تئاتر
miseenscene صحنه سازی
stages در صحنه فاهرشدن
proscenium صحنه نمایش
proscenium پیش صحنه
prosceniums صحنه نمایش
stage در صحنه فاهرشدن
stage صحنه نمایش
prosceniums پیش صحنه
cockpits صحنه تئاتر
theater of operations صحنه عملیات
pictured دیدن شی یا صحنه
histrionics صحنه سازی
campaigns صحنه نبرد
setting صحنه واقعه
settings صحنه واقعه
picture دیدن شی یا صحنه
pictures دیدن شی یا صحنه
picturing دیدن شی یا صحنه
ring صحنه ورزش
campaigned صحنه نبرد
campaigning صحنه نبرد
campaign صحنه نبرد
Behind the scene. پشت صحنه
figurine algebraic notation ثبت جبری و شکلی حرکات شطرنج
degree of difficulty درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
progressive attack پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
myocardiograph اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
lipreading فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
movement control کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
free skating قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
pinning combination مجموع حرکات منجر به ضربه فنی
score گرم کردن اسب ثبت حرکات
scored گرم کردن اسب ثبت حرکات
paragraph three هرکدام از حرکات روی یک پاتوام با چرخش
scores گرم کردن اسب ثبت حرکات
scene of action صحنه جنگ یادرگیری
props اثاثیه صحنه نمایش
bullring صحنه یامیدان گاوبازی
stagehands کارگردان پشت صحنه
stagestruck عاشق صحنه نمایش
stagestruck مسحور صحنه شده
field buying خریددر صحنه جنگ
open board صحنه خلوت شطرنج
stagehand کارگردان پشت صحنه
proscenium جلو صحنه پیشگاه
bullrings صحنه یامیدان گاوبازی
prosceniums جلو صحنه پیشگاه
theatricalize بروی صحنه اوردن
stage whisper نجوای روی صحنه
exeunt صحنه را ترک گفتن
curtain calls بازگشت هنرپیشگان به صحنه
onstage <adj.> <adv.> روی صحنه [تئاتر]
curtain call بازگشت هنرپیشگان به صحنه
The scen of a bloody (great) battle. صحنه نبرد خونین
setting گیرش صحنه پردازی
settings گیرش صحنه پردازی
drop curtain پرده جلو صحنه
shambles قتلگاه صحنه کشتار
stage whispers نجوای روی صحنه
to shiftthe scene عوض کردن صحنه
intratheater داخل صحنه عملیات
It was stage –managed . It was trumped up. صحنه سازی بود
algebriac notation ثبت حرکات شطرنج با استفاده نمادهای جبری
lindy رقص دارای حرکات سریع وجهشهای مداوم
psychomotor ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
streaks یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streak یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
flag days روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
pnemograph الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
streaked یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaking یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
stop hit ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
upstaging وابسته به عقب یا بالای صحنه
theater army نیروی زمینی صحنه عملیات
To enter the arena of bloody politics. وارد صحنه سیاست شدن
The scene of the nover is laid in scotland. صحنه داستان دراسکاتلند است
To appear on the scene (stage). روی صحنه ظاهر شدن
upstages وابسته به عقب یا بالای صحنه
upstaged وابسته به عقب یا بالای صحنه
advance base پایگاه مقدم صحنه عملیات
parquet محل ارکسترنمایش پایین صحنه
to go on stage وارد صحنه [نمایش] شدن
miseenscene کارگردانی وتنظیم صحنه تاتر
army in the field ارتش مستقر در صحنه عملیات
theater army ارتش مستقر در صحنه عملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com