Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
absolute movement
حرکت مطلق
Other Matches
absolute volue
مقدار مطلق قدر مطلق
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
totals
مطلق
total
مطلق
free
مطلق
alodial
مطلق
totalling
مطلق
freed
مطلق
absolute
مطلق
totaled
مطلق
frees
مطلق
totaling
مطلق
totalled
مطلق
freeing
مطلق
abstracting
مطلق
abstracts
مطلق
inconditionate
مطلق
implicit
مطلق
abstract
مطلق
thetical
مطلق
positive
مطلق
thorough going
مطلق
thetic
مطلق
allodial
مطلق
unconditional
مطلق
absolutes
مطلق
downright
مطلق
unrestrained
مطلق
starker
مطلق
starkest
مطلق
arbitrary
مطلق
starkly
مطلق
unalterable
<adj.>
مطلق
unalienable
<adj.>
مطلق
inevitable
<adj.>
مطلق
inalienable
<adj.>
مطلق
absolute
<adj.>
مطلق
indispensable
<adj.>
مطلق
slick
مطلق
slickest
مطلق
pure
مطلق
purer
مطلق
stark
مطلق
categorical
مطلق
utter
مطلق
uttered
مطلق
utters
مطلق
sovereigns
مطلق
sovereign
مطلق
autocratic
مطلق
sheer
مطلق
categoric
مطلق
magisterial
مطلق
purest
مطلق
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
absolute error
اشتباه مطلق
autarchy
حاکم مطلق
modulus
قدر مطلق
absolute scale
مقیاس مطلق
quiet enjoyment
واگذاری مطلق
absolute deviation
انحراف مطلق
absolute density
چگالی مطلق
autarky
حاکم مطلق
absolute error
خطای مطلق
absolute energy
انرژی مطلق
modulusp
قدر مطلق
magnitude
قدر مطلق
absolute drought
خشکی مطلق
absolute discharge
آزادی مطلق
absolute sensitivity
حساسیت مطلق
absolute temperature
دمای مطلق
command automatism
فرمانبری مطلق
omnipotent
قادر مطلق
despots
حاکم مطلق
absolute temperature scale
مقیاس مطلق
absolute authortity
اختیار مطلق
absolute unit
واحد مطلق
categorical imperative
امر مطلق
absolute authortity
اقتدار مطلق
absolute deficiency
نقص مطلق
absolute coulomb
کولن مطلق
abstract
مطلق خیالی
magistrially
بطور مطلق
abstracting
مطلق خیالی
abstracts
مطلق خیالی
absolute advantage
برتری مطلق
absolute cell reference
رجوع مطلق سل
seisin
تصرف مطلق
pansophism
دانش مطلق
absolute loader
بارکننده مطلق
absolute permeability
نفوذپذیری مطلق
absolute limen
آستانه مطلق
absolute liability
بدهی مطلق
absolute judgment
قضاوت مطلق
freehold
ملک مطلق
absolute potential
پتانسیل مطلق
absolute poverty
فقر مطلق
absolute paths
مسیر مطلق
absolute nullity
بطلان مطلق
absolute luminosity
درخشندگی مطلق
absolute efficiency
کارائی مطلق
absolute monopoly
انحصار مطلق
despot
حاکم مطلق
absolute methanol
متانول مطلق
absolute magnitude
قدر مطلق
universal legacy
وصیت مطلق
absolute pressure
فشار مطلق
absolute priority
اولویت مطلق
absolute ether
اثر مطلق
freeholder
مالک مطلق
past or preterite d.
ماضی مطلق
perfect loss
زیان مطلق
oversoul
حقیقت مطلق
absolute frequency
فراوانی مطلق
absolute frequency
بسامد مطلق
absolute humidity
رطوبت مطلق
absolute gravity
سنگینی مطلق
absolute price
قیمت مطلق
princes
فرمانروای مطلق
autocrat
سلطان مطلق
absolutism
مطلق گرایی
autocrats
حاکم مطلق
autocrats
سلطان مطلق
an abstroct number
عدد مطلق
absolutism
مطلق گرائی
welsh mortgage
رهن مطلق
prince
فرمانروای مطلق
absolute volue
ارزش مطلق
absolute volume
حجم مطلق
absolute majority
اکثریت مطلق
absolute zaro
صفر مطلق
autocrat
حاکم مطلق
general power of attorney
وکالت مطلق
absolute zero
صفر مطلق
alodium
ملک مطلق
arbitrary
مطلق مستبدانه
omnipotence
قدرت مطلق
abstractly
بطور مطلق
ens
هستی مطلق
(not a) snowball's chance in hell
<idiom>
بد شانس مطلق
shoo-in
<idiom>
برنده مطلق
autocratically
بطور مطلق
dynamic viscosity
گرانروی مطلق
absolutism
مطلق نگری
all-powerful
قادر مطلق
almightly
قادر مطلق
global minimum
حداقل مطلق
the positive d.
درجه مطلق
imperator
فرمانروای مطلق
absolute value
مقدار مطلق
absolute alcohol
الکل مطلق
irrelative
نا مربوط مطلق
absolute vacuum
خلاء مطلق
absolute address
نشانی مطلق
individuum
هستی مطلق
absolute value
ارزش مطلق
absolute value
قدر مطلق
magisterially
بطور مطلق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com