Dictiornary-Farsi | حریف ضعیف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
victim	حریف ضعیف
victims	حریف ضعیف


Search result with all words

stroke hole	بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
Other Matches

underhook	گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
softies	پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softie	پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softy	پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
head and arm	هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground	ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loop	حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops	حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped	حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
palled	ضعیف شدن ضعیف کردن
pall	ضعیف شدن ضعیف کردن
palling	ضعیف شدن ضعیف کردن
palls	ضعیف شدن ضعیف کردن
side sweep and over under	گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
low head plant	نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
weak constitution	بنیه ضعیف ضعف بنیه مزاج ضعیف
hit	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off	رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
low voltage distribution system	شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
langorous	ضعیف
leans	ضعیف
leaned	ضعیف
lean	ضعیف
softest	ضعیف
soft	ضعیف
wonky	ضعیف
poorer	ضعیف
poor	ضعیف
puny	ضعیف
languorous	ضعیف
fragile	ضعیف
faintish	ضعیف
slender	ضعیف
infirm	ضعیف
feeblish	ضعیف
languid	ضعیف
asthenic	ضعیف
anile	ضعیف
anemic	ضعیف
poorest	ضعیف
adynamic	ضعیف
softer	ضعیف
slacks	ضعیف
amateur	ضعیف
weakly	ضعیف
weaklings	ضعیف
fainter	ضعیف
weakling	ضعیف
faints	ضعیف
faintest	ضعیف
fainted	ضعیف
faint	ضعیف
amateurs	ضعیف
swipes	ضعیف
defenceless	ضعیف
slackest	ضعیف
slack	ضعیف
weaknesses	ضعیف
weakest	ضعیف
weaker	ضعیف
weak	ضعیف
pusillanimous	ضعیف
defective	ضعیف
sappy	ضعیف
poverty stricken	ضعیف
poverty-stricken	ضعیف
shaky	سست ضعیف
shakiest	سست ضعیف
shakier	سست ضعیف
minor control	کنترل ضعیف
weak industry	صنعت ضعیف
dub	بازیگر ضعیف
dubbed	بازیگر ضعیف
dubs	بازیگر ضعیف
weak minded	ضعیف الاراده
rickety	سست ضعیف
lower	ضعیف کردن
miskick	ضربه ضعیف
poor lime	اهک ضعیف
poorish	نسبتا ضعیف
puisne	ضعیف نارسا
glimmering	روشنایی ضعیف
soft money	پول ضعیف
weak currency	پول ضعیف
weak economy	اقتصاد ضعیف
low	پایین ضعیف
lowers	ضعیف کردن
lowering	ضعیف کردن
lowered	ضعیف کردن
weak mixture	مخلوط ضعیف
weak point	نقطه ضعیف
weak tradition	حدیث ضعیف
weakened	ضعیف شدن
weaken	ضعیف شدن
attenuating	ضعیف کردن
attenuates	ضعیف کردن
attenuated	ضعیف کردن
attenuate	ضعیف کردن
unnerving	ضعیف کردن
sap	ضعیف کردن
sapped	ضعیف کردن
saps	ضعیف کردن
unnerve	ضعیف کردن
unnerved	ضعیف کردن
weakening	ضعیف شدن
weakens	ضعیف شدن
fray	ضعیف کردن
weakhearted	ضعیف النفس
die down <idiom>	ضعیف تر شدن
water down <idiom>	ضعیف شدن
gleam	نور ضعیف
gleamed	نور ضعیف
gleaming	نور ضعیف
gleams	نور ضعیف
glimmered	روشنایی ضعیف
imbecile	ضعیف العقل
imbeciles	ضعیف العقل
glimmer	روشنایی ضعیف
frays	ضعیف کردن
frayed	ضعیف کردن
unnerves	ضعیف کردن
light current	جریان ضعیف
hacker	تنیسور ضعیف
hackers	تنیسور ضعیف
debilitate	ضعیف کردن
dead colour	رنگ ضعیف
decrepit	ضعیف وناتوان
daff	ضعیف النفس
cachectic	ضعیف البنیه
banjo hitter	توپزن ضعیف
enfeeble	ضعیف کردن
low tension	فشار ضعیف
glimmers	روشنایی ضعیف
low potential	فشار ضعیف
lean lime	اهک ضعیف
lean concrete	بتن ضعیف
loose coupling	جفتگری ضعیف
impuissant	بی قوت ضعیف
hen hearted	ضعیف القلب
low current	جریان ضعیف
low field	میدان ضعیف
flagging	کاهنده ضعیف
low level signal	سیگنال ضعیف
feeblish	ضعیف نما
low voltage	فشار ضعیف
glimmerings	روشنایی ضعیف
low voltage line	خط فشار ضعیف
weak current	جریان ضعیف
light current engineering	مهندسی جریان ضعیف
low pressure boiler	دیگ فشار ضعیف
low level switch	کلید جریانهای ضعیف
low order	کم اثر کم انرژی ضعیف
feebleminded	دارای فکر ضعیف
signal engineering	تکنیک جریان ضعیف
low voltage side	سمت فشار ضعیف
low voltage relay	رله فشار ضعیف
low voltage power station	نیروگاه فشار ضعیف
glimmer	باروشنایی ضعیف تابیدن
low pressure casing	محفظه ی فشار ضعیف
low voltage supply	منبع فشار ضعیف
he is mentally weak	عقلا ضعیف است
atonic	ضعیف مربوطبسستی و بی قوتی
patzer	شطرنج باز ضعیف
low voltage voltmeter	ولتمتر فشار ضعیف
low voltage transformer	ترانسفورماتور فشار ضعیف
low voltage system	سیستم فشار ضعیف
attenuate	ضعیف شدن نازک
debilitant	ضعیف کننده مصعف
attenuated	ضعیف شدن نازک
mach line	موج ضربهای ضعیف
attenuates	ضعیف شدن نازک
poor spirited	دارای روحیه ضعیف
attenuating	ضعیف شدن نازک
low voltage switch	کلید فشار ضعیف
low pressure discharge	تخلیه ی فشار ضعیف
low pressure lamp	لامپ فشار ضعیف
fainter	ضعف کردن ضعیف
low voltage plant	تاسیسات فشار ضعیف
low voltage installation	تاسیسات فشار ضعیف
faintest	ضعف کردن ضعیف
low voltage lamp	لامپ فشار ضعیف
low voltage heating	گرمایش فشار ضعیف
faints	ضعف کردن ضعیف
low voltage projection lamp	لامپ فشار ضعیف
low pressure turbine	توربین فشار ضعیف
low voltage fuse	فیوز فشار ضعیف
low voltage engineering	مهندسی فشار ضعیف
low voltage current	جریان فشار ضعیف
low voltage distribution	پخش فشار ضعیف
weak square	خانه ضعیف شطرنج
communication cable	کابل جریان ضعیف
glimmered	باروشنایی ضعیف تابیدن
weak minded	دارای روحیه ضعیف
enervate	جسما ضعیف کردن
diminuendo	تدریجا ضعیف شونده
low voltage operation	کاردر فشار ضعیف
debilitant	غذای ضعیف کننده
glimmers	باروشنایی ضعیف تابیدن