English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
stock account حساب موجودی
Other Matches
perpetual inventory فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
earmarked stock موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
stock evaluation بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
stockade جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockades جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stocked موجودی موجودی کالا
stock موجودی موجودی کالا
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
capitalized expense هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings تصفیه حساب صورت حساب
reckoning تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
periodic stock check کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
account حساب صورت حساب
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation حساب تامین اعتبار باز حساب باز
balance in hand موجودی
supplies موجودی
minimum stock level موجودی
holding موجودی
stock موجودی
assets موجودی
stocked موجودی
repertoire موجودی
storing موجودی
store موجودی
inventories موجودی کالا
cycle stock موجودی فعال
supplying موجودی لزوم
supply موجودی جایگیرموقتی
stocked موجودی انبار
supplying موجودی جایگیرموقتی
supplied موجودی لزوم
stocked موجودی ذخیره
supplied موجودی جایگیرموقتی
stock adjustment تعدیل موجودی
stock موجودی انبار
complete inventory موجودی کامل
consumable stock موجودی مصرفی
stock audit حسابرسی موجودی
stock check کنترل موجودی
danger warning level حداقل موجودی
stock accounting حسابداری موجودی
stock adjustment تطبیق موجودی
safety stock موجودی تضمینی
stock به موجودی افزودن
excess stock موجودی مازاد
exhaust bin level فاقد موجودی
exhaust bin level اتمام موجودی
stock موجودی ذخیره
stocked به موجودی افزودن
valuation of stock ارزیابی موجودی
idle stock موجودی بی مصرف
fund موجودی دارائی
fund موجودی سرمایه
funded موجودی دارائی
funded موجودی سرمایه
stock record سابقه موجودی
continuous inventory موجودی مستمر
instruction repertoire موجودی دستورالعمل
stock taking رسیدگی به موجودی
surplus stock موجودی اضافی
financial assets موجودی مالی
inventory control کنترل موجودی
stock valuation ارزیابی موجودی
inventory discrepancy اختلاف موجودی
inventory management مدیریت موجودی
active stock موجودی فعال
buffer stock موجودی ذخیره
buffer stock موجودی احتیاطی
business inventories موجودی تجاری
capital stock موجودی سرمایه
quick assets موجودی نقدشو
warehouse stock موجودی انبار
inventory موجودی کالا
out of stock;ex stock از موجودی یاذخیره
supply موجودی لزوم
reserve stock موجودی ذخیره
stock control کنترل موجودی
surplus stock موجودی مازاد
inventory فهرست موجودی
inventory لیست موجودی
portfolios موجودی اوراق بهادار
to lay in a stock موجودی تهیه کردن
wardrobes اشکاف موجودی لباس
continuous stock taking رسیدگی مستمر موجودی
wardrobe اشکاف موجودی لباس
continuous stock control کنترل مستمر موجودی
portfolio موجودی اوراق بهادار
spares stock موجودی لوازم یدکی
base stock control کنترل موجودی مبنا
stocked موجودی کالا ذخیره
liability تعهد موجودی بانکی
inventory صورت دارایی موجودی
inventory ذخیره موجودی اماد
stock موجودی کالا ذخیره
stock control کنترل موجودی انبار
stock handling cost هزینه جابجایی موجودی
stock in trade موجودی کالای مغازه
stock talking سیاهه برداری از موجودی
stockage وسایل موجودی در انبار
liabilities تعهد موجودی بانکی
cyclical stock check کنترل موجودی دورهای
maximum stock حداکثر موجودی انبار
raw material stock موجودی مواد اولیه
raw stock موجودی مواد خام
safety stock موجودی ذخیره انبار
assets موجودی شخص ورشکسته
inventory reconciliation تطبیق اسناد موجودی
out of stock <adj.> غیر موجودی کالا [در انبار]
dead stock موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
supplied تکمیل کردن موجودی ذخیره
appreciations افزایش ارزش دارایی و موجودی
fast moving stock موجودی که به سرعت کاهش می یابد
supply تامین موجودی عرضه نمودن
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
finished goods stock موجودی کالاهای تمام شده
supply تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplying تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplied تامین موجودی عرضه نمودن
finish stock موجودی کالای ساخته شده
appreciation افزایش ارزش دارایی و موجودی
intermediate stock موجودی کالاهای درحال ساخت
stockholders صاحب موجودی ذخیره نگهدار
stock control کنترل وسفارش موجودی انبار
stockholder صاحب موجودی ذخیره نگهدار
transfer of portfolio انتقال موجودی اوراق بهادار
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
inventory reconciliation تطابق موجودی با دارایی یکان
yielded قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
yields قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
warehouse refusal اعلام عدم موجودی کالا درانبار
active stock موجودی انبار که مورد استفاده قرارمیگیرد
To take an invevtory. صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
demand accommodation تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
amphibious vehicle availability table جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
yield قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
dead stock موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
deficits کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficit کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
storewide شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
cycle stock موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
danger warning level مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
overstock زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
eurytherm موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
turnover تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
abc analysis طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
backlog کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
hippocamp [تندیس موجودی که نصف بدنش اسب و نصف دیگرش ماهی است.]
stock certificate گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
incomputable بی حساب
science of numbers حساب
in favour of به حساب
tallies حساب
scoreless بی حساب
accountants ذی حساب
tally حساب
to keep score حساب
score حساب
algorism حساب
scored حساب
tabs حساب
scores حساب
tab حساب
accountant ذی حساب
incalculable بی حساب
tallied حساب
tallying حساب
to my a به حساب من
arithmetic حساب
account حساب
reckonings حساب
reckoning حساب
dam design حساب سد
joint account حساب مشترک
accoutn balance مانده حساب
tripos امتحان حساب
to bring to book حساب پس گرفتن
figures حساب کردن
figuring حساب کردن
calculation حساب براورد
misreckon بد حساب کردن
account number شماره حساب
account book دفتر حساب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com