Dictiornary-Farsi | حساب های معوق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
outstanding accounts	حساب های معوق


Other Matches

cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
capitalized expense	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books.	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
pending	معوق
outstandingly	معوق
outstanding	معوق
arrear	معوق
overdue	معوق
deferred	معوق
delayed	معوق
reckoning	تصفیه حساب صورت حساب
reckonings	تصفیه حساب صورت حساب
arrears	پرداختهای معوق
procrastinate	معوق گذاردن
arrear	بدهی معوق
back order	سفارش معوق
hang up	معوق گذاشتن
to hang up	معوق گذاشتن
hang-up	معوق گذاشتن
balance due	مانده معوق
to stand over	معوق ماندن
hang-ups	معوق گذاشتن
stand over	معوق ماندن
procrastinated	معوق گذاردن
procrastinates	معوق گذاردن
suspends	معوق گذاردن
tables	معوق گذاردن
suspending	معوق داشتن
tabled	معوق گذاردن
suspending	معوق گذاردن
lie over	معوق ماندن
suspend	معوق داشتن
table	معوق گذاردن
suspend	معوق گذاردن
tabling	معوق گذاردن
suspends	معوق داشتن
procrastinating	معوق گذاردن
default interest	بهره معوق
deferred payment	پرداخت معوق
deferred gratification	کامروایی معوق
deferred reaction	واکنش معوق
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
hang-up	معوق شدن توقف
retarder	کند ساز معوق
hang up	معوق شدن توقف
hang-ups	معوق شدن توقف
retards	کند ساختن معوق کردن
retarding	کند ساختن معوق کردن
deferred payment credit	اعتبار برای پرداختهای معوق
retard	کند ساختن معوق کردن
string along	وفق داشتن معوق گذاردن
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
pocket veto	رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
revivor	تعقیب دعوایی که به علتی معوق مانده بوده است
account	حساب صورت حساب
he calcn lates with a	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
digital computer	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
pend	معوق بودن بی تکلیف بودن
scoreless	بی حساب
algorism	حساب
score	حساب
to my a	به حساب من
tab	حساب
to keep score	حساب
account	حساب
tabs	حساب
accountants	ذی حساب
incalculable	بی حساب
science of numbers	حساب
accountant	ذی حساب
tallies	حساب
tallied	حساب
scores	حساب
scored	حساب
dam design	حساب سد
tallying	حساب
tally	حساب
arithmetic	حساب
reckoning	حساب
reckonings	حساب
in favour of	به حساب
incomputable	بی حساب
current account	حساب جاری
notcher	حساب نگهدار
closing of account	تفریغ حساب
cost accountant	حساب دار
in f.of	به حساب بنفع
crypto account	حساب رمز
computers	ماشین حساب
computer	ماشین حساب
tripos	امتحان حساب
current accounts	حساب جاری
checking accounts	حساب جاری
undercharge	کم حساب کردن
loan account	حساب وام ها
joint account	حساب مشترک
integral calculvs	حساب جامعه
To concoct accounts.	حساب تراشیدن
fluxion	حساب فاضله
integral calculus	حساب جامعه
imprest	حساب تنخواه
ibm computer	ماشین حساب ای بی ام
counts	حساب کردن
make much of	حساب بردن از
A rough (crude)estimate.	حساب سر انگشتی
checking account	حساب جاری
vidimus	بازرسی حساب
day of r	روز حساب
design assumption	فرضیه حساب
differential calculus	حساب فاضله
unguarded	حساب نشده
differential calulus	حساب فاضله
misreckon	بد حساب کردن
credit account	حساب اعتباری
minculculate	بد حساب کردن
counting	حساب کردن
account cuurent	حساب جاری
account card	کارت حساب
account book	دفتر حساب
acalculia	ناتوانی در حساب
saving account	حساب پس انداز
bank overdraft	حساب جاری
bank pass book	دفترچه حساب
propositional calculus	حساب گزارهای
savings account	حساب پس انداز
science of numbers	علم حساب
binary arithmetic	حساب دودوئی
rule off	بستن حساب
account number	شماره حساب
arithmetic unit	واحد حساب
residuary account	حساب ترکه
return account	حساب بازگشت
realization account	حساب تسویه
arithmetician	حساب دان
arithmeticlal	مربوط به حساب
balance of account	مانده حساب
accoutn balance	مانده حساب
arithmometer	ماشین حساب
rule of thumb	حساب سر انگشتی
comptometer	ماشین حساب
balance sheet account	حساب ترازنامه
figuring	حساب کردن
figures	حساب کردن
figure	حساب کردن
call to account	حساب خواستن از
capital account	حساب سرمایه
profit and loss a	حساب سودوزیان
cash account	حساب نقدی
certificate of clearance	مفاصا حساب
certificate of expenditure	صورت حساب
production account	حساب تولید
pridicate calculus	حساب مسندات
to bring to book	حساب پس گرفتن
to cast up	حساب کردن
to count up	حساب کردن
to figure up	حساب کردن
calculus of variations	حساب تغییرات
stock account	حساب موجودی
boolean calculus	حساب بولی
stability calculation	حساب پایداری
box score	حساب بازی
calculable	حساب کردنی
binary arithmetic	حساب دودویی
calculation	حساب براورد
bank accounts	حساب بانکی
calculating machine	ماشین حساب
calculator mode	مد ماشین حساب
bank account	حساب بانکی
rule of thumb	حساب انگشت
counted	حساب کردن
calculate	حساب کردن
Count me in!	روی من حساب کن!
cyphers	حساب کردن
ciphers	حساب کردن
cipher	حساب کردن
account with [at] a bank	حساب بانکی
debits	حساب بدهی
calculated	حساب کردن
arithmetic	حساب [ریاضی]
compute	حساب کردن
to count [as]	به حساب رفتن
desktop	ماشین حساب
algorism [rare]	حساب [ریاضی]
deposit accounts	حساب پس انداز
deposit accounts	حساب سپرده
deposit account	حساب پس انداز
deposit account	حساب سپرده
calculates	حساب کردن
debiting	حساب بدهی
markers	حساب نگهدار