English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
common fishery حق ماهی گیری درابهای عمومی
Search result with all words
free fishery حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
Other Matches
common of fishery حق ماهی گیری درابهای دیگر
common of piscary حق ماهی گیری درابهای دیگری
levee en masse سرباز گیری عمومی
halieutics ماهی گیری
piscatology فن ماهی گیری
halieutic وابسته به ماهی گیری
fishingboat قایق ماهی گیری
fishing vessel کشتی ماهی گیری
fosher boat کرجی ماهی گیری
fishing line ریسمان ماهی گیری
fish line ریسمان ماهی گیری
angle قلاب ماهی گیری
creel سبد ماهی گیری
creels سبد ماهی گیری
ledger bait طمعه ماهی گیری
fyke کیسه ماهی گیری
grizzly king مگس ماهی گیری
angles قلاب ماهی گیری
fishing boat کرجی ماهی گیری
trotline نخ قلاب ماهی گیری
net تور ماهی گیری و امثال ان
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
gimp نوعی ریسمان ماهی گیری
galliot کرجی باری یا ماهی گیری
nett تور ماهی گیری و امثال ان
nets تور ماهی گیری و امثال ان
seine تور بزرگ ماهی گیری
purse seine تور کیسهای برای ماهی گیری
gaff قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری
kiddle بند توردار برای ماهی گیری
gang hook دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
gigs نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
fence month ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
gig نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
long shoreman گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
euryhaline مستعد زندگی درابهای خیلی شور
grains نیزه ماهی گیری که دارای چهارپنجه یابیشترباشد نیزه چنگالی
hydroponics رشد ونمو گیاهان درابهای مغذی برای تقویت ان
sinkers وزنه ریسمان ماهی گیری وزنه
sinker وزنه ریسمان ماهی گیری وزنه
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
guppy ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fish ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppies ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fished ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
grayfish نوعی ماهی روغن سگ ماهی
He's a wet blanket. او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
consolidated dining facility تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
sea calf گوساله ماهی سگ ماهی
pickerel اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
his severity relaxed از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
teleost ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
digamy دو زن گیری دو شوهر گیری
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
with the utmost rigour با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
point voting system سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
the public voice عمومی
outlining خط عمومی
outlines خط عمومی
common عمومی
widest عمومی
wider عمومی
universal عمومی
outline خط عمومی
commonest :عمومی
general porpose عمومی
outlined خط عمومی
common :عمومی
overt عمومی
wide عمومی
generals عمومی
public عمومی
hackneyed عمومی
rife عمومی
popular عمومی
oecumenical عمومی
general عمومی
commonest عمومی
commoners عمومی
commoners :عمومی
common user عمومی
generic عمومی
ecumenic عمومی
public servant مستخدم عمومی
public warehouse انبار عمومی
general plan نقشه عمومی
secularising عمومی کردن
public place مکان عمومی
public policy سیاست عمومی
general intelligence هوش عمومی
general meeting مجمع عمومی
general paralysis فلج عمومی
general paresis فلج عمومی
mintster of public works وزیرکارهای عمومی
public services خدمات عمومی
general meeting جلسه عمومی
public property مال عمومی
mass poverty فقر عمومی
general meeting گردهمایی عمومی
public utilities تسهیلات عمومی
general message پیام عمومی
general mobilization بسیج عمومی
general outpatient clinic درمانگاه عمومی
general outpost پاسدار عمومی
commonwealths ثروت عمومی
quasi public نیمه عمومی
general elections انتخابات عمومی
public opinion افکار عمومی
general strikes اعتصاب عمومی
vogue عمومی ورایج
general requirements نیازهای عمومی
GHQ ستاد عمومی
general strike اعتصاب عمومی
state property اموال عمومی
public deposits سپردههای عمومی
social good کالاهای عمومی
collective مشترک عمومی
offices شغل عمومی
office شغل عمومی
general election انتخابات عمومی
public nuisance مزاحمت عمومی
plebiscites اراء عمومی
general practitioner پزشک عمومی
public relations روابط عمومی
open house جشن عمومی
latrine مستراح عمومی
uniform عمومی متحدالمال
uniforms عمومی متحدالمال
prevailing عمومی متداول
commonwealth ثروت عمومی
public nuisances مزاحمت عمومی
suffrage universal حق رای عمومی
public sector بخش عمومی
public schools مدارس عمومی
generalises عمومی کردن
generalising عمومی کردن
general stock سهام عمومی
general staff ستاد عمومی
generalize عمومی کردن
generalizes عمومی کردن
generalizing عمومی کردن
general reserve احتیاط عمومی
general relativity نسبیت عمومی
general register ثبات عمومی
respublica رفاه عمومی
general quarters اسایشگاههای عمومی
general psychology روانشناسی عمومی
records depository بایگانی عمومی
generalised عمومی کردن
general supplies تدارکات عمومی
in the sight of the public در انظار عمومی
public welfare رفاه عمومی
general welfare رفاه عمومی
alameda گردشگاه عمومی
plebiscite اراء عمومی
burdens هزینه عمومی
burden هزینه عمومی
dispensary داروخانه عمومی
general theory نظریه عمومی
dispensaries داروخانه عمومی
general tariff تعرفه عمومی
rule of thumb قانون عمومی
general support پشتیبانی عمومی
general supplies اماد عمومی
reason of state مصالح عمومی
public place محل عمومی
amnesty عفو عمومی
bussing مسیر عمومی
busses مسیر عمومی
bussed مسیر عمومی
busing مسیر عمومی
buses مسیر عمومی
bus مسیر عمومی
public domain خط مشی عمومی
public enterprises موسسات عمومی
fourth estate مطبوعات عمومی
bused مسیر عمومی
comulative action اثر عمومی
consolidated annuities دیون عمومی
g/a خسارت عمومی
public finance مالیه عمومی
counsel for the crown وکیل عمومی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com