Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
napkin ring
حلقه دستمال پا سفره
Other Matches
napery
سفره و ملافههای خانه دستمال سفره و سفره و غیره
table linen
دستمال سفره
a napkin
یک دستمال سفره
serviette
دستمال سفره
napkins
دستمال سفره
napkin
دستمال سفره
serviettes
دستمال سفره
Could we have a napkin please?
ممکن است لطفا یک دستمال سفره برایمان بیاورید؟
base ring
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
looped
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
write enable ring
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
ferrule
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nest
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrules
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nests
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
tablecloth
سفره
table cloth
سفره
nappe
سفره
substrate
سفره
tabling
سفره
aquifer
سفره اب
tablecloths
سفره
messmate
هم سفره
table
سفره
tabled
سفره
tables
سفره
confined equifer
سفره محدود
frater
سفره خانه
ground water table
سفره ابخوان
free aqifer
سفره ازاد
ground water table
سفره اب زیرزمینی
water tables
ابخوان سفره
sheet of drift
سفره روراندگی
water table
ابخوان سفره
canteens
سفره خانه
confined water
سفره اب با فشار
to lay the cloth
سفره چیدن
canteen
سفره خانه
uncomfined aquifer
سفره غیرمحدود
tableware
فروف سفره
loops
حلقه درون حلقه دیگر
loop
حلقه درون حلقه دیگر
crisps
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisp
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
looped
حلقه درون حلقه دیگر
crispest
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
tableware
لوازم میز یا سفره
butler
پیشخدمت سفره ابدارباشی
butlers
پیشخدمت سفره ابدارباشی
To lay (set,prepare)the table.
سفره ؟( میز ) را چیدن
To lay (set) the table .
سفره انداختن ( چیدن )
fluctutaion of water table
نوسان سفره اب زیرزمینی
table water
سفره اب زیر زمینی
table ware
لوازم میز یا سفره
table waters
ابهای معدنی سر سفره
To clear the dining table.
میز ( سفره ) را جمع کردن
pantry
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
recharge rate
میزان نفوذ اب به سفره درتغذیه مصنوعی
pantries
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
hanky
دستمال
hankies
دستمال
headdress
دستمال سر
kerchief
دستمال سر
handkerchief
دستمال
kerchiefs
دستمال
napkin
دستمال
napkins
دستمال
handkerchiefs
دستمال
kerchief
دستمال
bandana
دستمال گلدار
ascot
دستمال گردن
Kleenex
دستمال کاغذی
Kleenexes
دستمال کاغذی
yashmak shawl
دستمال کاغذی
towels
دستمال کاغذی
neckerchief
دستمال گردن
neckerchiefs
دستمال گردن
handkerchiefs
دستمال گردن
handkerchief
دستمال گردن
shawls
دستمال گردن
shawl
دستمال گردن
pocket handkerchiefs
دستمال جیبی
pocket handkerchief
دستمال جیبی
bandannas
دستمال گلدار
bandanna
دستمال گلدار
towel
دستمال کاغذی
dish cloth
قاب دستمال
dish clout
قاب دستمال
kerchief
روسری دستمال سر
neckcloth
دستمال گردن
kerchiefs
روسری دستمال سر
neck cloth
دستمال گردن
necker chief
دستمال گردن
ties
دستمال گردن
snot rag
دستمال دماغ
tie
دستمال گردن
tissue paper
دستمال کاغذی نازک
doily
دستمال کوچک سرسفره
doyley
دستمال کوچک سرسفره
pullicate
یکجور دستمال رنگی
doyly
دستمال کوچک سرسفره
doilies
دستمال کوچک سرسفره
bight
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
blowrag
دستمال جیب
[اصطلاح عامیانه]
snot rag
دستمال جیب
[اصطلاح عامیانه]
tea cloth
دستمال برای خشکاندن فنجان ها
purl
حلقه حلقه شدن
quoit
حلقه پرتاب حلقه
purled
حلقه حلقه شدن
purling
حلقه حلقه شدن
purls
حلقه حلقه شدن
convolute
حلقه حلقه کردن
eye bolt
حلقه حلقه اتصال
wreathy
حلقه حلقه شده
Take this handkerchief and wipe your eyes.
این دستمال را بگیر اشکهایت را پاک کن
lambrequin
دستمال روی کلاه خوددلاروران قدیم
sanitary napkin
دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
belcher
دستمال گردن با زمینه ابی وخال سفید
She scrunched the handkerchief into a ball.
او
[زن]
دستمال جیب خود را به یک توپ مچاله کرد.
sanitary napkins
دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
to wave one's handkerchief
دستمال جیب خود را
[برای کسی]
تکان دادن
jabot
دستمال سینه چین دار مردان قرن هجدهم
pullicate
پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
sudarium
دستمال دور سر مسیح دستمالی که نقش صورت مسیح بران باشد
teacloths
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloth
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
curly
حلقه حلقه
bell-flower
حلقه گل
hanks
حلقه
wisp
حلقه
fascia
حلقه
fascias
حلقه
anadem
حلقه گل
whorl
حلقه
whorls
حلقه
wisps
حلقه
vortex
حلقه
curls
حلقه
wreath
حلقه گل
wreaths
حلقه گل
metamere
حلقه
convolution
حلقه
convolutions
حلقه
lunette
حلقه
coil
حلقه
coiled
حلقه
coils
حلقه
gyre
حلقه
grummet
حلقه
for/next loop
حلقه NEXT/FOR
flower cup
حلقه گل
ear ring
حلقه
curled
حلقه
curl
حلقه
collars
حلقه
vortexes
حلقه
vortices
حلقه
ran
حلقه
volution
حلقه
volute
حلقه
verticil
حلقه
cycle
حلقه
cycled
حلقه
cycles
حلقه
strop
حلقه
hoop
حلقه
hoops
حلقه
ring aperture
حلقه
collar
حلقه
do while loop
حلقه WHILE/DO
eying
حلقه
eyes
حلقه
eyeing
حلقه
loops
حلقه
reeled
حلقه
reels
حلقه
loop
حلقه
strap
حلقه
looped
حلقه
ring
حلقه
reel
حلقه
straps
حلقه
hank
حلقه
gird
حلقه
earring
حلقه
meshes
حلقه
eye
حلقه
meshing
حلقه
link
حلقه
mesh
حلقه
reeling
حلقه
gloria
حلقه نور
wind
حلقه زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com