Total search result: 201 (35 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
kopfring |
حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود |
|
|
Other Matches |
|
snap swivel |
حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان |
BNC connector |
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود |
traveler |
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان |
ferrules |
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه |
ferrule |
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه |
fusion welding |
اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند |
flan |
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود |
flans |
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود |
thimbles |
حلقه فلزی شیاردار |
thimble |
حلقه فلزی شیاردار |
recharge rate |
میزان نفوذ اب به سفره درتغذیه مصنوعی |
FDDI |
استانداردن ن لاANSI برای شبکههای با سرعت بالا که از کابل با فیبر نوری در توپولوژی حلقه دو سویه استفاده میکند. داده در واحد مگابایت در ثانیه منتقل میشود |
backiron |
صفحه فلزی پشت حلقه بسکتبال |
chimney-crane |
[میله فلزی برای آویزان کردن غذا] |
horned scully |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |
sled |
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن |
sleds |
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن |
eyelet ring |
حلقه کوچک فلزی که درسوراخ پارچه ومانندان میگذارندکه زودپاره |
QBE |
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود |
adverse yaw |
شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود |
blowout disc |
دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات |
half thickness |
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده |
clock code position |
سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما |
angle drill |
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد |
wiring |
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها |
cleco fastener |
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری |
c clamp |
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر |
back square |
گونیای فلزی که در کارگاههااستفاده میشود |
stand-offs |
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن |
stand-off |
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن |
stand off |
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن |
bottoming reamer |
وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها |
universal |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
tunes |
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره |
tune |
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره |
bed plate |
صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند |
straight line coding |
برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر |
plate |
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن |
plates |
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن |
fiber |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
fibre |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
fibres |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
foot block |
قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود. |
nest |
بخشی از برنامه که یک حلقه کنترل در دیگری استفاده میشود |
nests |
بخشی از برنامه که یک حلقه کنترل در دیگری استفاده میشود |
dry ginger |
نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود |
monometalism |
سیستم یک فلزی برای پشتوانه پول |
streamer |
حلقه متمادی نوار است که به عنوان فضای پشتیبان استفاده میشود |
for next loop |
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند |
streamers |
حلقه متمادی نوار است که به عنوان فضای پشتیبان استفاده میشود |
rf |
ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود |
base ring |
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف |
sdlc |
معماری شبکه سیستمهای IBM استفاده میشود و میزان ارسال داده سنکرون را مشخص میکند |
chain plate |
صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان |
aviation snips |
قیچی دستی مرکبی برای بریدن ورقههای فلزی |
bail |
فلزی بشکل لا وصل به قرقره ماهیگیری برای پیچیدن نخ |
tape line |
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود |
crisp |
موجدارکردن حلقه حلقه کردن |
crisps |
موجدارکردن حلقه حلقه کردن |
crispest |
موجدارکردن حلقه حلقه کردن |
crisper |
موجدارکردن حلقه حلقه کردن |
looped |
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند |
loop |
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند |
loops |
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند |
counter revolution |
عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود |
self- |
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان |
stick bridge |
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد |
beechive spring |
فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ |
write |
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود. |
writes |
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود. |
walkthrough |
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود |
clock |
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت |
clocks |
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت |
ball bearing |
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد |
ball bearings |
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد |
computing |
میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات |
images |
برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر |
image |
[برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر] |
quails |
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود |
quail |
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود |
transitory shelter |
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی |
cards |
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود. |
card |
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود. |
warehousing system |
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود |
stringy floppy |
حلقه متمادی نوار برای حافظه پشتیبان |
floppy disk |
حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی |
tape streamer |
حلقه ممتد نوار برای حافظه پشتیبان |
floppy discs |
حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی |
floppies |
حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی |
floppy |
حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی |
floppy disks |
حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی |
offensive weapon |
در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند |
shield |
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند |
wracked |
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو |
racked |
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو |
shields |
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند |
rack |
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو |
racks |
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو |
wracks |
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو |
circuit |
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود |
circuits |
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود |
meter power supply |
امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته |
cetane rating |
اشل عددی برای سنجش میزان بهسوزی سوختهای موتورهای دیزل |
asynchronous computer |
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام |
nibbler |
ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته |
graphics |
تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی |
capturing |
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب |
captures |
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب |
capture |
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب |
TCP/IP |
پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود |
card |
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود |
cards |
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود |
telltale |
نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد |
osmose |
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن |
drive |
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی |
drives |
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی |
convolute |
حلقه حلقه کردن |
d.p.i. |
روش استاندارد برای شرح میزان resolation در چاپگرهای motrix-dot یا لیزری یا صفحه نمایش |
Viewdata |
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود |
bituminous paint |
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود |
availability |
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو |
bond albedo |
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده |
toe weight |
وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب |
jointer |
[بست فلزی برای اتصال سنگ ها در سنگ چینی] |
backbones |
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود |
backbone |
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود |
penetration |
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری |
initial thrust |
نفوذ اولیه نفوذ اصلی |
marshall plan |
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید |
penetrometer |
وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف |
write enable ring |
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد |
positioning band |
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه |
go to sleep |
اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود |
birdcage |
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما |
birdcages |
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما |
metal |
فلزی کردن |
metallizo |
فلزی کردن |
metals |
فلزی کردن |
orienting |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
orient |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
orients |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
seeping |
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن |
imposes |
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن |
seep |
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن |
seeps |
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن |
impose |
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن |
seeped |
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن |
permeating |
نفوذ کردن |
bleached |
نفوذ کردن |
infiltrate |
نفوذ کردن |
penetrate |
نفوذ کردن در |
impenetrate |
نفوذ کردن در |
bleaches |
نفوذ کردن |
bleach |
نفوذ کردن |
infiltrated |
نفوذ کردن |
breach |
نفوذ کردن |
breached |
نفوذ کردن |
breaches |
نفوذ کردن |
transpire |
نفوذ کردن |
infiltrates |
نفوذ کردن |
transpired |
نفوذ کردن |
penetrates |
نفوذ کردن در |
transpires |
نفوذ کردن |
penetrated |
نفوذ کردن در |
transpiring |
نفوذ کردن |
crevasse |
نفوذ کردن |
infiltrating |
نفوذ کردن |
play on/upon (something) <idiom> |
نفوذ کردن |
permeates |
نفوذ کردن |
breakaway |
نفوذ کردن |
percolating |
نفوذ کردن |
percolated |
نفوذ کردن |
permeate |
نفوذ کردن |
permeated |
نفوذ کردن |
percolate |
نفوذ کردن |
penetract |
نفوذ کردن |
crevasses |
نفوذ کردن |
pierces |
نفوذ کردن |
seep in |
نفوذ کردن |
percolates |
نفوذ کردن |
interpenetrate |
نفوذ کردن در |
pierce |
نفوذ کردن |
interpenetrate |
در هم نفوذ کردن |
structuring |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
structure |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
structures |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
galvanizes |
ابکاری فلزی کردن |
galvanises |
ابکاری فلزی کردن |
galvanised |
ابکاری فلزی کردن |
galvanize |
ابکاری فلزی کردن |
galvanising |
ابکاری فلزی کردن |
infiltrates |
نفوذ کردن در منطقه |
to use one's influence upon |
اعمال نفوذ کردن بر |
use one's influence |
اعمال نفوذ کردن |
penetrative |
وابسته به نفوذ کردن |
infiltrated |
نفوذ کردن در منطقه |
infiltrate |
نفوذ کردن در منطقه |
infiltrating |
نفوذ کردن در منطقه |
nest |
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه |
nests |
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه |