Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 55 (6 milliseconds)
English	Persian
air delivery	حمل ونقل از راه هوا
Search result with all words
portable	قابل حمل ونقل
carried	حمل ونقل کردن
carries	حمل ونقل کردن
carry	حمل ونقل کردن
carrying	حمل ونقل کردن
dead weight	وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weights	وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
haul	حمل ونقل
hauled	حمل ونقل
hauling	حمل ونقل
hauls	حمل ونقل
transportation	حمل ونقل
forwarding	حمل ونقل
transport	حمل ونقل
transport	حمل ونقل کردن حمل کردن
transported	حمل ونقل
transported	حمل ونقل کردن حمل کردن
transporting	حمل ونقل
transporting	حمل ونقل کردن حمل کردن
transports	حمل ونقل
transports	حمل ونقل کردن حمل کردن
tote	حمل ونقل کردن سوق دادن
toted	حمل ونقل کردن سوق دادن
totes	حمل ونقل کردن سوق دادن
toting	حمل ونقل کردن سوق دادن
gangplank	سکوب قابل حمل ونقل کشتی و غیره
gangplanks	سکوب قابل حمل ونقل کشتی و غیره
haulage	پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
air priorities committee	کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
ammunition lift capability	فرفیت حمل ونقل مهمات
amphibious lift	حمل ونقل اب خاکی
bat allowance	فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
bat money	فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
cabotage	حمل ونقل ساحلی
carrier's risk	ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
common carrier	متصدی حمل ونقل حامل مشترک
common carrier	متصدی حمل ونقل
conveying capacity	فرفیت حمل ونقل
cost of transport	قیمت حمل ونقل
cto	عامل حمل ونقل ترکیبی
dangerous goods by road agreement	موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
forwarding agent	متصدی حمل ونقل
harbor master	مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
jet star	نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
lighterage	حمل ونقل کالا بوسیله دوبه
motor pool	گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
motor transport	حمل ونقل به وسیله خودرو
mto	عامل حمل ونقل چند نوعه
pay load	اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل
portability	قابلت حمل ونقل
transport means	وسیله بارکشی یاحمل ونقل
transportable	قابل حمل ونقل
unhandy	ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
wagoner	متصدی حمل ونقل
Partial phrase not found.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com