Dictiornary-Farsi | حیاط محوطه زندان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (7 milliseconds)

English	Persian
ward	حیاط محوطه زندان
wards	حیاط محوطه زندان


Other Matches

yards	حیاط محوطه
yard	حیاط محوطه
taxiway	محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
open storage	انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
Open-plan <adj.>	سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
aprons	محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron	محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
clear way	محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
machinery space	محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
classification yard	محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
breakaway	شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
patios	حیاط
court	حیاط
yards	حیاط
court yard	حیاط
courtyard	حیاط
courtyards	حیاط
patio	حیاط
curtilage	حیاط
compound	حیاط
yard	حیاط
close	حیاط
compounds	حیاط
compounded	حیاط
garth	حیاط
grounds	حیاط
schoolyards	حیاط مدرسه
patio	حیاط خلوت
aula	حیاط درونی
atrium	حیاط اصلی
aula	پیش حیاط
light ventilation area	حیاط خلوت
hypaethron	حیاط باز
farm-yard	حیاط مزرعه
cour d'honneur	حیاط اصلی
schoolyard	حیاط مدرسه
back yards	حیاط خلوت
back yard	حیاط خلوت
innyard	حیاط مسافرخانه
back house	حیاط خلوت
compounds	عرصه حیاط
backhouse	حیاط پشت
farm yard	حیاط مزرعه
compounded	عرصه حیاط
dooryard	حیاط منزلdoorjamb
compound	عرصه حیاط
cortile	حیاط اندرونی
light ventilation area	حیاط خلوت
churchyards	حیاط کلیسا
patios	حیاط خلوت
stock yard	حیاط طویله
barnyard	حیاط انبار
quirks	حیاط تغییرفکر
quirk	حیاط تغییرفکر
barnyard	حیاط رعیتی
barnyards	حیاط انبار
barnyards	حیاط رعیتی
churchyard	حیاط کلیسا
farm yard	حیاط کشت زار
base court	حیاط بیرونی یاعقبی
parvis	حیاط یا دیوارجلو کلیسا
outhouse	منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
outhouses	منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
woodyard	حیاط یا انبار الوار و هیزم
barton	حیاط رعیتی صاحب ملک
cavaedium	[پیش حیاط در خانه های رومی]
peristyle	ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
light-well	[حیاط کوچک برای عبور نور]
quadrangle	حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangles	حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
bailey	دیوار با حیاط خارجی قلعه ملوک الطوایفی
death-lantern	[ستون های احاطه شده با فانوس در حیاط یا قبرستان کلیسا]
spaces	محوطه
areas	محوطه
enclosures	محوطه
enclosure	محوطه
ground	محوطه
space	محوطه
haws	محوطه
hawing	محوطه
zone	محوطه
zones	محوطه
hawed	محوطه
haw	محوطه
precincts	محوطه
precinct	محوطه
area	محوطه
compound	محوطه
compounded	محوطه
garth	محوطه
compounds	: محوطه
compounds	محوطه
compounded	: محوطه
compound	: محوطه
ward	محوطه
wards	محوطه
grated	زندان
dungeons	زندان
bridewell	زندان
dungeon	زندان
calaboose	زندان
presidio	زندان
gaol	زندان
hothouse	زندان
grates	زندان
pokey	زندان
grate	زندان
qoud	زندان
quod	زندان
imprisonment	زندان
house of correction	زندان
tolbooth	زندان
hothouses	زندان
hoosegow	زندان
prison	زندان
prisons	زندان
jailed	زندان
jail	زندان
gaols	زندان
jails	زندان
slammer	زندان
jailing	زندان
tollbooth	زندان
gaoled	زندان
gaoling	زندان
freeze space	محوطه سردخانه
cincture	حلقه محوطه
clear way	محوطه صعود
goal crease	محوطه دروازه
out port	بندرخارج از محوطه
cubby	محوطه مکعب
chill space	محوطه سردخانه
dock yard	محوطه بارانداز
dock yard	محوطه لنگرگاه
environment architecture	معماری محوطه
farmyard	محوطه مزرعه
area of visibility	محوطه دید
enceinte	محوطه قلعه
embarkation area	محوطه بارگیری
area of probability	محوطه احتمالات
god's acre	محوطه کلیسا
buffer distance	محوطه امنیت
trap	محوطه کوچک
lot	قرعه محوطه
aprons	محوطه بارگیری
apron	محوطه بارگیری
closest	چهاردیواری محوطه
closes	چهاردیواری محوطه
closer	چهاردیواری محوطه
close	چهاردیواری محوطه
lawn	محوطه چمن
stockyard	محوطه دامداری
lawns	محوطه چمن
run way	محوطه فرود
Inc	مخفف محوطه
ambit	وسعت محوطه
yard man	متصدی محوطه
courtyard	محوطه محصور
runout	محوطه دویدن
penalty areas	محوطه پنالتی
penalty area	محوطه پنالتی
run	ترتیب محوطه
farmyards	محوطه مزرعه
runs	ترتیب محوطه
yard	محوطه یا میدان
yards	محوطه یا میدان
state prison	زندان دولتی
disprison	از زندان دراوردن
solitary confinement	زندان مجرد
to break the prison	گریختن از زندان
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
to cage up	در زندان افکندن
to serve time	در زندان بسربردن
disciplinary barracks	زندان انضباطی
disciplinary barracks	زندان دژبان
disciplinary segregation	زندان انضباطی
life sentence	حکم زندان
sweatbox	زندان مجرد
solitary confinement	زندان انفرادی
state prison	زندان ایالتی
serve time	در زندان به سر بردن
prison breaking	زندان گریزی
put in jail	در زندان افکندن
put in jail	به زندان انداختن
house of d.	زندان موقتی
prison breaker	زندان گریز
prison camps	زندان صحرایی
from out the prison	از توی زندان
dunggeon	زندان زیرزمین
prison camp	زندان صحرایی
penology	اداره زندان
wards	سلول زندان
cell	زندان انفرادی
incarcerating	در زندان نهادن
incarcerates	در زندان نهادن
incarcerate	در زندان نهادن
lockups	زندان کردن
lockup	زندان کردن
bagnio	زندان شرقی
imprisons	زندان کردن