Dictiornary-Farsi | خاموشی همزمان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
simultaneous extinction	خاموشی همزمان


Other Matches

processor	به صورت همزمان همزمان کار کند
dead hours	ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
blackout	خاموشی
silencing	خاموشی
mum	خاموشی
mums	خاموشی
silences	خاموشی
blackouts	خاموشی
reticence	خاموشی
black out	خاموشی
pipe down	خاموشی
quies csnce or cency	خاموشی
quiescsnce or cency	خاموشی
reticency	خاموشی
sub silentio	در خاموشی
extinction	خاموشی
silenced	خاموشی
silence	خاموشی
power cut	خاموشی
electricity cut	خاموشی
power outage [American]	خاموشی
blackout	خاموشی
obmutescence	خاموشی
taciturnity	خاموشی
curfew	خاموشی
power blackout	خاموشی
curfews	خاموشی
power failure	خاموشی
covert extinction	خاموشی نااشکار
curfew period	ساعات خاموشی
dead hours	ساعات خاموشی در شب
quiescence	بی حرکتی خاموشی
experimental extinction	خاموشی ازمایشی
puniness	ضعف خاموشی
extinction voltage	ولتاژ خاموشی
delayed extinction	خاموشی درنگیده
last post	شیپور خاموشی
last port	شیپور خاموشی
still	سکوت خاموشی
stiller	سکوت خاموشی
stillest	سکوت خاموشی
turn in	شیپور خاموشی
tatoo	فرمان خاموشی
curfew	شیپور خاموشی
curfews	شیپور خاموشی
taps	شیپور خاموشی
blanking bars	نوارهای خاموشی
blanking signal	پیام خاموشی
extinction	اطفاء خاموشی
stills	سکوت خاموشی
pipe down	سوت خاموشی ناو
battle lights	چراغ خاموشی شبانه
retrace blanking	خاموشی خطوط بازگشتی
silert gives consent	خاموشی موجب رضا است
assembly	شیپور خاموشی دستگاه مرکب
dimout	خاموشی چراغ ها در موقع حمله هوایی
to impose a curfew	خاموشی در ساعت معین شب بر قرار کردن
lights out	علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
black out	قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
contemporaries	همزمان
proportional	همزمان
parallels	همزمان
contemporary	همزمان
simultaneously	همزمان
isochrone	همزمان
concurrent	همزمان
synchronous	همزمان
synchronizer	همزمان گر
coincidentally	همزمان
simultaneous	همزمان
paralleled	همزمان
parallelling	همزمان
parallelled	همزمان
parallel	همزمان
paralleling	همزمان
synchronic	همزمان
isochronous	همزمان
black out	حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
synchronous operation	عملیات همزمان
synchronous network	شبکه همزمان
synchronous speed	سرعت همزمان
synchronous reactance	راکتانس همزمان
synchronous transmission	انتقال همزمان
synchronize	همزمان کردن
synchronizes	همزمان کردن
synchronizing	همزمان سازی
synchronous telegraphy	تلگراف همزمان
synchroscope	همزمان نما
synchronous vibrator	لرزه گر همزمان
synchronous transmission	مخابره همزمان
synchronous motor	موتور همزمان
synchronous machine	ماشین همزمان
synchronization	همزمان سازی
concurrent variation	تغییر همزمان
synchronic	همگاه همزمان
synchrinized	همزمان بودن
syncheronous communications	مخابره همزمان
simultaneous processing	پردازش همزمان
concurrent reinforcement	تقویت همزمان
concurrent training	اموزش همزمان
concurrent validity	اعتبار همزمان
simultaneity	همزمانی همزمان
synchronized sweep	روبش همزمان
concurrent processing	پردازش همزمان
concurrent operation	عملکرد همزمان
synchronous impedance	ناگذرایی همزمان
synchronous generator	مولد همزمان
synchronous device	دستگاه همزمان
synchronous phase advance	خازن همزمان
synchronous condenser	خازن همزمان
synchronous communication	ارتباط همزمان
concentred elimination	حذف همزمان
concentred exchange	تبادل همزمان
concentred reaction	واکنش همزمان
concurrent execution	اجرای همزمان
selsyn	موتور همزمان
concurrently	اجرای همزمان
concurrent	تقریباگ همزمان
synchronises	همزمان کردن
synchronised	همزمان کردن
concurrent	همرو همزمان
coincide	همزمان بودن
coincided	همزمان بودن
synchronous admittance	گذرایی همزمان
coinciding	همزمان بودن
coincides	همزمان بودن
synchronising	همزمان کردن
full duplex	پروتکل دوسوی همزمان
parallelling	که همزمان ارسال شود
acoustic synchronizer	همزمان ساز صوتی
parallels	که همزمان ارسال می شوند
synchronizing signal	پیام همزمان ساز
parallelled	که همزمان ارسال شود
synchronizing torque	گشتاور پیچشی همزمان
parallelling	که همزمان ارسال می شوند
parallels	که همزمان ارسال شود
horizontal synchronizing	همزمان ساز افقی
held ball	گرفتن همزمان توپ
binary synchronous communication	ارتباطات همزمان دودویی
synchronizing pulses	ضربههای همزمان سازی
compatability	قابلیت کار همزمان
paralleling	که همزمان ارسال می شوند
simultaneous color television	تلویزیون رنگی همزمان
coincident penalty	پنالتی همزمان دو تیم
paralleling	که همزمان ارسال شود
simultaneous input/output	ورودی و خروجی همزمان
paralleled	که همزمان ارسال شود
concurrent program execution	اجرای همزمان برنامه
concurrent programming	برنامه نویسی همزمان
parallelled	که همزمان ارسال می شوند
synchronizer	دستگاه همزمان کننده
paralleled	که همزمان ارسال می شوند
parallel	که همزمان ارسال می شوند
volley fire	پرتاب همزمان گلوله ها با هم
two way simultaneous operation	عملکرد همزمان دو طرفه
synchronizing separator	جداکننده همزمان سازی
parallel	که همزمان ارسال شود
synchronizes	همزمان شدن با هم مطابق کردن
bursts	پیام همزمان ساز رنگ
duplexes	ارسال داده در دو جهت همزمان
color sync signal	پیام همزمان ساز رنگ
synchronises	همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplexes	ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplex	ارسال داده در دو جهت همزمان
duplex	ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
overlap processing	اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
synchronising	همزمان شدن با هم مطابق کردن
simultaneous	باهم واقع شونده همزمان
synchronised	همزمان شدن با هم مطابق کردن
mainframe computer	مانند تعداد عملوند همزمان
synchronize	همزمان شدن با هم مطابق کردن
burst	پیام همزمان ساز رنگ
synchronizing limiter	لامپ مراقب همزمان سازی
bisync	synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
synchronize	همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
immediate	عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
synchronizes	همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
multiple foul	خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
petri nets	مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
operand	عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
synchronising	همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
tandems	وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
tandem	وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
synchronised	همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
doubled up	گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
simultaneous	دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
doubled	گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double	گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronises	همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
simultaneous	آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
interleaving	به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
isochronal	همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
sdlc	Control Link SynchronousData کنترل پیونددادهای همزمان
paralleled	که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
simultaneous	ارسال داده و کدهای کنترل در دو جهت همزمان .
multi tasking	همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
parallel	که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling	که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling	که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
pseudostereo	ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع