English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
glumpy خاموش وکدر
Other Matches
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
shutdowns دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdown دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
off خاموش
hist خاموش
mumchance خاموش
quiescent خاموش
h! خاموش
soundless خاموش
uncommunicative خاموش
extinguished خاموش
on/off light خاموش
on/off خاموش
on-off button خاموش
silent خاموش
whist خاموش
smothering خاموش کردن
smothered خاموش کردن
silence خاموش شدن
smothers خاموش کردن
silencer خاموش کننده
silencers خاموش کننده
extinguishing خاموش کردن
turn-off خاموش کردن
turn-offs خاموش کردن
extinguishable خاموش کردنی
extinguish خاموش کردن
extinguishes خاموش کردن
suffocate خاموش کردن
suffocated خاموش کردن
suffocates خاموش کردن
suffocating خاموش کردن
smother خاموش کردن
turn off خاموش کردن
silenced خاموش شدن
spark arrester جرقه خاموش کن
tight mouthed کم حرف خاموش
to burn out خاموش شدن
to dry up خاموش شدن
to hold one's tongue خاموش شدن
to keep silence خاموش شدن
to keep silence خاموش بودن
to put out خاموش کردن
to snuff out خاموش کردن
to stand mute خاموش ماندن
to switch off خاموش کردن
Quiet!silence! خاموش ( ساکت ) !
turn out <idiom> خاموش کردن
quenchless خاموش نشدنی
quaker's meeting انجمن خاموش
put out خاموش کردن
silences خاموش شدن
silencing خاموش شدن
hush خاموش کردن
tacit مقدر خاموش
extinguisher خاموش کننده
he did not open his lips خاموش ماند
dout خاموش کردن
dry up خاموش شدن
extinctive خاموش کننده
go out خاموش شدن
inactive status خط مشی خاموش
inextinguishable خاموش نشدنی
keep still خاموش باش
reserved خاموش کم حرف
quietest ساکن خاموش
taciturn کم سخن خاموش
still خاموش ساکت
extinction خاموش سازی
stills خاموش ساکت
stillest خاموش ساکت
stiller خاموش ساکت
outed خاموش کردن
out- دستگاه خاموش
out- خاموش کردن
out دستگاه خاموش
out خاموش کردن
tight-lipped کم حرف خاموش
tight lipped کم حرف خاموش
quiet ساکن خاموش
quenching خاموش کردن
snuff خاموش شدن
outed دستگاه خاموش
lightning protection با خاموش کننده مغناطیسی
magnetic blow out with با خاموش کننده مغناطیسی
magnetic blow out خاموش کننده مغناطیسی
powered خاموش کردن یک وسیله
fire extinguishers خاموش کننده اتش
fire extinguisher خاموش کننده اتش
inextinguishably بطور خاموش نشدنی
silencing خاموش اتش قطع
silences خاموش اتش قطع
silenced خاموش اتش قطع
his hope was snuffed out چراغ امیدش خاموش شد
silence خاموش اتش قطع
snubs سربالا خاموش کردن
to die out away off خاموش شدن پژمردن
fight the fire اتش خاموش کردن
snubbing سربالا خاموش کردن
snubbed سربالا خاموش کردن
snub سربالا خاموش کردن
turn out باکلید خاموش کردن
at pause مکث کنان خاموش
powering خاموش کردن یک وسیله
powers خاموش کردن یک وسیله
as hush as death خاموش چون مردگان
to laugh down با خنده خاموش کردن
To extinguish a fire. آتش را خاموش کردن
power خاموش کردن یک وسیله
To dye ones hair. موها را خاموش کردن
fire engines تلمبه اتش خاموش کن
to talk down خاموش یاساکت کردن
fire engine تلمبه اتش خاموش کن
turn off <idiom> بستن ،خاموش کردن
extinct منسوخه خاموش شده
mum سکوت شخص خاموش
mums سکوت شخص خاموش
to blow out alamp خاموش کردن چراغ
to shut down a reactor راکتوری را خاموش کردن
quenched خاموش کردن ترساندن
turn off خاموش کردن یاشدن
turn-off خاموش کردن یاشدن
snuff بافوت خاموش کردن
turn-offs خاموش کردن یاشدن
snuff خاموش سازی یافوت پف
to smother a flame شعله ای را خاموش کردن
quench خاموش کردن ترساندن
stifle خاموش کردن فرونشاندن
stifled خاموش کردن فرونشاندن
stifles خاموش کردن فرونشاندن
quenches خاموش کردن ترساندن
power down قطع برق خاموش کردن
blinks روشن خاموش شدن چراغها
i pause for a reply خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
radar silence خاموش کردن موقتی رادارها
inextinct از بین نرفته خاموش نشده
stillest ساکت کردن خاموش شدن
blinked روشن خاموش شدن چراغها
stanch خاموش کردن ساکت شدن
light line خط خاموش کردن چراغ خودروها
obmutescence خاموش نشینی سکوت عمدی
blink روشن خاموش شدن چراغها
smolder بی اتش سوختن خاموش کردن
magnetic blow out arrester برقگیر با خاموش کننده مغناطیسی
wordless غیرقابل بیان با لغات خاموش
Turn off the light before you leave. پیش از رفتن چراغ را خاموش کن
stiller ساکت کردن خاموش شدن
still ساکت کردن خاموش شدن
strangle یاد شده را خاموش کنید
stills ساکت کردن خاموش شدن
beacon off رادارتعقیب هدف خود را خاموش کن
smoulders بی اتش سوختن خاموش کردن
to lie low در باب کارخود خاموش بودن
smoldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder بی اتش سوختن خاموش کردن
to snuff out در نتیجه گل گیری خاموش کردن
smouldering بی اتش سوختن خاموش کردن
windmill چرخش موتور خاموش توسط ملخ
the fire is dying آتش در حال خاموش شدن است
magnetic blow out circuit breaker کلید قدرت با خاموش کننده مغناطیسی
bistable که در موقعیت ممکن روشن و خاموش دارد
flash شدت حرف که روشن و خاموش شود
windmills چرخش موتور خاموش توسط ملخ
flashes شدت حرف که روشن و خاموش شود
mump خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
flashed شدت حرف که روشن و خاموش شود
shut off <idiom> بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
snuffer وسیله یا کسیکه چراغی راروشن یا خاموش کند
powers خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
foam type fire extinguisher دستگاه خاموش کننده اتش ازنوع کفی
to turn off خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
zeroes 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeros 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
powered خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
quaker's meeting انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
to go out خاموش شدن [شمع یا چراغ یا آتش یا سیگار]
powering خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
zero 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
The lights of the aircraft were blinking. چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
To squash someone . تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
black out قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blankets پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blanket پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
stop squawk در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را خاموش کنید
blinking روشن و خاموش شدن در نتیجه تغییر شدت حرف نمایش داده شده
powers قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powering قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powered قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
dark bulb نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com