Dictiornary-Farsi | خانم رئیس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (11 milliseconds)

English	Persian
schoolmistress	خانم رئیس
schoolmistresses	خانم رئیس
head mistress	خانم رئیس
lady principal	خانم رئیس


Search result with all words

headmistress	خانم مدیر خانم رئیس
headmistresses	خانم مدیر خانم رئیس
Other Matches

mrs. gadabout	د دری خانم هرجایی خانم
schoolmarm	خانم معلم خانم دبیر
schoolma'am	خانم معلم خانم دبیر
missy	دختر خانم خانم
lord high stew of england	رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general	رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
letter of recall	نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
public relations officers	رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer	رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcees	بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcee	بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
republic	حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics	حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
Madonnas	خانم من
dame	خانم
missus	خانم
madam	خانم
donna	خانم
dona	خانم
ma'am	خانم
goodwife	خانم
lady	خانم
ladies	خانم
Madonna	خانم من
madem	خانم
mademe	خانم
mistress	خانم
mistresses	خانم
signora	خانم
Mrs	خانم
missis	خانم
begum	خانم
dames	خانم
gentlewoman	خانم
gentlewomen	خانم
wife	خانم
princesses	شاهزاده خانم
housewives	خانم خانه
housewife	خانم خانه
senora	بانو خانم
head mistress	خانم مدیرمدرسه
princess	شاهزاده خانم
ladykin	خانم کوچولو
lady killer	خانم قرزن
missy	خانم کوچولو
gentlewomanlike	خانم وار
maid	خانم خدمتکار
faille	روسری خانم ها
demoiselle	دختر خانم
waitress	خانم پیشخدمت
knockout <idiom>	خانم زیبا
doctress	حکیم خانم
senorita	دوشیزه دختر خانم
princess	شاهدخت شاهزاده خانم
hand bag	کیف دستی خانم ها
princesses	شاهدخت شاهزاده خانم
electress	خانم انتخاب کننده
princesse	شاهدخت شاهزاده خانم
She is a perfect lady . She is a lady in the full sense of the word .	خانم به تمام معنی است
She is a very captivating lady .	خانم بسیار گیرایی است
woman doctor	پزشک زن حکیم خانم طبیبه
princesse	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
cloche	کلاه تنگ وچسبان برای خانم ها
princesses	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
andromeda	شاهزاده خانم حبشهای که بوسیله پرسوس
cloches	کلاه تنگ وچسبان برای خانم ها
princess	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
recredential	نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
administer	رئیس
chief	رئیس
administered	رئیس
provost	رئیس
administers	رئیس
provosts	رئیس
chiefs	رئیس
administrator	رئیس
administrators	رئیس
administering	رئیس
superior	رئیس
higher up	رئیس
superiors	رئیس
chairmen	رئیس
headsman	رئیس
wardens	رئیس
warden	رئیس
leaders	رئیس
leader	رئیس
head master	رئیس
chairman	رئیس
director generals	رئیس کل
directors general	رئیس کل
mugwump	رئیس
presidents	رئیس
warden	رئیس
commandants	رئیس
commandant	رئیس
sheiks	رئیس
headman	رئیس
headmen	رئیس
sheikh	رئیس
Deans	رئیس
sheikhs	رئیس
Dean	رئیس
rulers	رئیس سر
syndic	رئیس
ruler	رئیس سر
president	رئیس
header	رئیس
mastered	رئیس
director general	رئیس کل
superintendent	رئیس
director	رئیس
masters	رئیس
directors	رئیس
superintendents	رئیس
master	رئیس
sheik	رئیس
headers	رئیس
head	رئیس
gun captain	رئیس قبضه
anchor man	رئیس گروه
First Lady	زن رئیس جمهور
anchor men	رئیس گروه
head of the state	رئیس دولت
First Ladies	زن رئیس جمهور
chairpersons	رئیس جلسه
anchormen	رئیس گروه
chairperson	رئیس جلسه
He is in bad with the boss.	با رئیس اش بد است
shop steward	رئیس گروه
chairman	رئیس جلسه
Chancellors	رئیس دانشگاه
Chief of protocol. Master of ceremonies.	رئیس تشریفات
beach master	رئیس بارانداز
vice president	معاون [رئیس]
harbor master	رئیس بندر
chief of police	رئیس شهربانی
chief of protocol	رئیس تشریفات
chief of state	رئیس دولت
chairmen	رئیس جلسه
communication chief	رئیس ارتباطات
Chancellor	رئیس دانشگاه
shop stewards	رئیس گروه
dominie	رئیس اموزشگاه
sheik	رئیس قبیله
phylarch	رئیس قبیله
office manager	رئیس دفتر
office manager	رئیس اداره
subprincipal	نایب رئیس
sheik	رئیس خانواده
mint master	رئیس ضرابخانه
mess president	رئیس باشگاه
site manager	رئیس کارگاه
podesta	رئیس شهربانی
post general	رئیس کل پست
section chief	رئیس قبضه
sagamore	رئیس ایل
sachem	رئیس ایل
ring master	رئیس سیرک
shipmaster	رئیس کشتی
presidentess	زن رئیس جمهور
president of the republic	رئیس جمهور
president of the court	رئیس دادگاه
social secretary	رئیس دفتر
speaker of parliament	رئیس مجلس
speaker of parliament	رئیس پارلمان
vice chairman	نایب رئیس
vice president	نایب رئیس
head of business firm	رئیس تجارتخانه
harbour master	رئیس بندر
wagon master	رئیس قطار
wharfmaster	رئیس بندر
wharfmaster	رئیس اسکله
veep	نایب رئیس
the pro tem chief	رئیس موقت
staff manager	رئیس کارگزینی
lord chancellor	رئیس کل داوران
leadden limbs	رئیس اسپ
kapell meister	رئیس ارکستر
jurat	رئیس شهرداری
hierarch	رئیس روحانی
heresiarch	رئیس رافضیون
heguman	رئیس دیر
gun captain	رئیس توپ
Chief Justice	رئیس دادگاه
arch	موذی رئیس
postmaster	رئیس پست
chieftains	رئیس قبیله
chieftain	رئیس قبیله
magistrates	رئیس کلانتری
ringmasters	رئیس گود
sheiks	رئیس قبیله
postmasters	رئیس پست
ringmasters	رئیس سیرک
arches	موذی رئیس
prior	رئیس صومعه
abbot	رئیس راهبان
sheikh	رئیس قبیله
abbots	رئیس راهبان
patriarchs	رئیس خانواده