Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
contiguous
خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
Other Matches
blast through alphanumerics
حروفی که در یک ترمینال تصویری در حالت گرافیکی قابل نمایش اند
graphics
ترمینال مخصوص با نمایش گرافیکی با resoleetion بالا و صفحه گرافیکی و سایر وسایل ورودی
tablet
صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
tablets
صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
bungalow
خانههای ییلاقی
half way houses
خانههای امادگی
bungalows
خانههای ییلاقی
white squate weakness
ضعف خانههای سفیدرنگ شطرنج
terrace
ردیف خانههای بهم پیوسته
terraces
ردیف خانههای بهم پیوسته
one an other
همدیگر
one a
همدیگر
each other
همدیگر
magic square
چار گوشی که خانههای شطرنجی دارد
black square weakness
ضعف خانههای سیه رنگ شطرنج
atrium
اطاق میانی خانههای روم قدیم
self repelling
دافع همدیگر
peer to each other
مانند همدیگر
asynchronous
در یک شبکه با استفاده از خانههای داده با اندازه ثابت
garbage collection
پاک کردن خانههای بلااستفاده حافظه در یک فایل
alphabetic character set
حروفی که
to hug each other
همدیگر را بغل کردن
They grew attached ( attracted) to each other.
به همدیگر علاقمند شدند
to blame one another
همدیگر را مقصر کردن
combination lock
قفل حروفی
mongram
رمز حروفی
combination locks
قفل حروفی
ringlock
قفل حروفی
letter lock
قفل حروفی
to talk the same language
<idiom>
همدیگر را فهمیدن
[اصطلاح مجازی]
They beat each other black and blue.
همدیگر را خونین ومالین کردند
We speake the same language. we are on the same wavelength. we understand each other.
زبان همدیگر رامی فهمیم
to be on the same page
<idiom>
همدیگر را فهمیدن
[اصطلاح مجازی]
weather board
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
literal key
[کلید رمز حروفی]
monogrammatic
دارای رمز حروفی
The twins are hardly distinguish between colors.
دوقلوها را از همدیگر نمی شد تشخیص داد
wanigan
خانههای نصب شده روی تریلر سیار خانه پیش ساخته
lardoon
تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardon
تکه چربی که لای گوشت گذارند
alphabets
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
alphabet
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
lightface
حروفی که خطوط ان ریزوفریف باشد
blind date
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
cross voting
رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
beanie
یکنوع عرقچین کوچک که محصلین برسر می گذارند
collated
حروفی که طبق کد مرتب شده اند
collates
حروفی که طبق کد مرتب شده اند
collating
حروفی که طبق کد مرتب شده اند
buffer
کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
collate
حروفی که طبق کد مرتب شده اند
mine mooring
اتصال دادن مینها به همدیگر به وسیله سیم یا بند
Knock off your fighting right now!
همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
black cap
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
true bill
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
petasus
یکجورکلاه کوتاه ولبه پهن که یونانیان برسرمی گذارند
sets
تمام حروفی که قابل نمایش یا چاپ هستند
repertoire
لیست حروفی که قابل نمایش یاچاپ هستند
cps
تعداد حروفی که هر لحظه چاپ یا پردازش می شوند
set
تمام حروفی که قابل نمایش یا چاپ هستند
setting up
تمام حروفی که قابل نمایش یا چاپ هستند
hatched moulding
گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
friendly society
انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
friendly societies
انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
jardiniere
جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
grape shot
گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
biretta
یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
phonotypy
چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
labialism
حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
sachet
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
inverted commas
نام این دو نشان که در سوی عبارات نقل قول شده می گذارند
respirator
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirators
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
yule log
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
sachets
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
paragram
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
uncial letters
حروفی که در کتابهای خطی سدههای 8 میلادی بکارمیبردند....بحروف درشت
bookend
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookends
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
palatal letters
حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظمیشوند
bar printer
چاپگری که در آن حروفی که روی بازو هستند به کاغذ می چسبند یا چاپ می شوند
log rolling
دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
palatals
حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند
reverse
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reversed
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reversing
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverses
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
dunnage
کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
trick or treat
قاشق زنی وکاسه زنی دم درب خانههای مردم
contrasts
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrast
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasting
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasted
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
unique
مجموعه حروفی که برای تشخیص بین منابع مختلف کتاب چند رسانهای به کار می رود
uniquely
مجموعه حروفی که برای تشخیص بین منابع مختلف کتاب چند رسانهای به کار می رود
clipboards
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
clipboard
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
young saints Šold devils
جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
name part
بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
null
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
orphrey
سجاف زردوزی که بجامه روحانیون می گذارند زردوزی
terraced houses
خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
thinners
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thins
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinnest
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thin
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinned
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
deadlock
موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
residential investments
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
graphics program
برنامه گرافیکی
graphics display
نمایش گرافیکی
graphics terminal
ترمینال گرافیکی
asterisks
1-نشانه گرافیکی
graphic output
خروجی گرافیکی
graphics resolation
وضوح گرافیکی
graphics printer
چاپگر گرافیکی
graphics screen
صفحه گرافیکی
graphical terminal
ترمینال گرافیکی
graphics tablet
لوح گرافیکی
graphic display mode
مد نمایش گرافیکی
asterisk
1-نشانه گرافیکی
graphic limits
حدود گرافیکی
desktop
همایش گرافیکی
cell relay
روش ارسال بستههای اطلاعاتی روی یک شبکه باند وسیع مثل roadband ISDN مثلاگ سیسیتم ATM داده را با حرکت خانههای داده بین گره ها در یک شبکه گسترده منتقل میکند
graphic data structure
ساختار داده گرافیکی
vector graphics display
بردار نمایش گرافیکی
circuit
طرح گرافیکی یک مدار
circuits
طرح گرافیکی یک مدار
graphic output device
دستگاه خروجی گرافیکی
interactive graphics system
سیستم گرافیکی محاورهای
graphics digitizer
دیجیتالی کننده گرافیکی
stand alone graphics system
سیستم گرافیکی خودکفا
graphic display resolution
وضوح نمایش گرافیکی
nongraphic character
کاراکتر غیر گرافیکی
graphic input device
دستگاه ورودی گرافیکی
artwork
کارها و تصاویر گرافیکی
size
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
QuickTime
گرافیکی امکان نمایش میدهد.
macro
نمایش گرافیکی مراحل منط قی
polygons
شکل گرافیکی با سه یا چند بعد
logic
نمایش گرافیکی قط عات منط قی
Veitch diagram
نمایش گرافیکی جدول درستی
polygon
شکل گرافیکی با سه یا چند بعد
GINO
تابع کنترل گرافیکی به فرترن
logical
نمایش گرافیکی قط عات منط قی
irregular polygon
شی گرافیکی که ابعاد یکسان دارد
flowchart
کنترل آن و مسیرهای آن به صورت گرافیکی
flow diagram
کنترل آن و مسیرهای آن به صورت گرافیکی
graphics input hardware
سخت افزار ورودی گرافیکی
fogging
اثر گرافیکی برای شبیه سازی مه
render
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
rendered
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
Tseng Labs
تولیدکننده مجموعه قط عات در آداپتورهای گرافیکی
karnaugh map
نمایش گرافیکی وضعیت مدار منط قی
renders
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
attributes
اندازه و رنگ یک متن یا نمایش گرافیکی
page
با قالب و حاشیه و نمایش گرافیکی مختلف
attribute
اندازه و رنگ یک متن یا نمایش گرافیکی
paged
با قالب و حاشیه و نمایش گرافیکی مختلف
attributing
اندازه و رنگ یک متن یا نمایش گرافیکی
pages
با قالب و حاشیه و نمایش گرافیکی مختلف
primitive
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
page
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
pages
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
half
حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
learning curve
نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
paged
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
planar
اشیا یا تصاویر گرافیکی که در یک نقشه قرار دارند
schemata
شرح گرافیکی فرآیند یا ساختار پایگاه داده ها
programmable function keyboard
صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
schema
شرح گرافیکی فرآیند یا ساختار پایگاه داده ها
Targa
بیتی . 2-آداپتور گرافیکی با renolation بالا مسافت Truevision
venn diagram
نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
logical
گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
PCX file
روش ذخیره سازی فایل تصویر گرافیکی در دیسک
blueprint
کپی از مجموعه اصلی خصوصیات یا طراحی ها به شکل گرافیکی
blueprints
کپی از مجموعه اصلی خصوصیات یا طراحی ها به شکل گرافیکی
palette
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
display tolerance
میزان دقتی که با ان اطلاعات گرافیکی می توانند خروجی باشند
graphical
مربوط به چیزی که گرافیکی نشان داده شده است
alphamosaic
برای ایجاد حروف گرافیکی و الفبا عددی در تلتکس
resource
گرافیکی که مفید هستند یا توسط چیزی استفاده می شوند
logic
نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی
panning
حرکت افقی داده گرافیکی درعرض یک صفحه نمایش
palettes
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
scrapbooks
که تصاویر گرافیکی که غالباگ استفاده می شوند را ذخیره میکند
scrapbook
که تصاویر گرافیکی که غالباگ استفاده می شوند را ذخیره میکند
tiff
قالب فایل استاندارد برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی
tiffs
قالب فایل استاندارد برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی
chart
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
planing
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planes
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
charts
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
geocoding
روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
planed
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
plane
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
symbol
نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی در نمودار
cads
استفاده از کامپیوتر و ترمینالهای گرافیکی برای کمک به طراح درکارش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com