English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
mansion house خانه صاحب تیول
Search result with all words
manor house خانه ارباب یا صاحب تیول
manor houses خانه ارباب یا صاحب تیول
Other Matches
feudary صاحب تیول
feudatory صاحب تیول
seignior صاحب تیول
liege صاحب تیول
lord paramount صاحب تیول عمده
seigniorage حق الضرب حق ویژه ارباب صاحب تیول
quitrent اجازه مقطوع تیولدارجز به صاحب تیول
seignorage حق الضرب حق ویژه ارباب صاحب تیول
jointer صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
homeowner صاحب خانه
homeowners صاحب خانه
housemothers زن صاحب خانه
housemother زن صاحب خانه
i own that house من صاحب ان خانه هستم
he is the owner of this house او صاحب این خانه است
to wear out one; از زیاد ماندن درجایی مزاحم صاحب خانه شدن
feu تیول
feudality تیول
fiefs تیول
fiet تیول
fief تیول
vassalage تیول
feoffment واگذاری تیول
feoffee گیرنده تیول
enfeoff تیول بخشیدن
feoffment سندواگذاری تیول
feoffor تیول بخش
infeudation واگذاری به تیول
feudal تیول گرای
feoffer تیول بخش
feudalism تیول گرایی
feoffee تیول دار
feudal وابسته به تیول فئودال
feudatory تابع شرایط تیول
seigniorial وابسته بصاحب تیول
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
feudally به ترتیب ملوک الطوایف بطور تیول
feudalization عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
vassal رعیتی که در ملک مورد تیول کار میکند
vassals رعیتی که در ملک مورد تیول کار میکند
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
leet دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
subinfeudate اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
sergeanty انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
cellular لانه زنبوری خانه خانه
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
copyhold تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
range یک خانه یا تعدادی خانه
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb خانه خانه کردن
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
lord صاحب
master صاحب
mastered صاحب
lords صاحب
owners صاحب
owner صاحب
ownerless بی صاحب
masters صاحب
padrone صاحب
signatories صاحب امضا
lairds صاحب زمین
innkeeper صاحب مسافرخانه
officer صاحب منصب
inviolable صاحب حرمت
manufacturers صاحب کارخانه
assayer صاحب عیار
clear-sighted صاحب نظر
laird صاحب زمین
beneficent صاحب کرم
industrialists صاحب صنعت
innkeepers صاحب مسافرخانه
signatory صاحب امضا
free ball توپ بی صاحب
industrialist صاحب صنعت
waif مال بی صاحب
planter صاحب مزرعه
planters صاحب مزرعه
manufacturer صاحب کارخانه
resolute صاحب عزم
printers صاحب چاپخانه
masters ارباب صاحب
concessioner صاحب امتیاز
landowner صاحب ملک
restaurateur صاحب رستوران
restaurateurs صاحب رستوران
building owner صاحب کار
shareholder صاحب سهم
shareholders صاحب سهم
stockholder صاحب سهم
concessionaire صاحب امتیاز
concessionary صاحب امتیاز
landowners صاحب ملک
official صاحب منصب
mastered ارباب صاحب
officers صاحب منصب
master ارباب صاحب
printer صاحب چاپخانه
landlady زن صاحب ملک
landladies زن صاحب ملک
stockholders صاحب سهم
grantee صاحب امتیاز
Distinguished . Titled. صاحب عنوان
office-holders صاحب مقام
office-holder صاحب مقام
employer صاحب کار
unowned بی صاحب بیمالک
titlist صاحب سندمالکیت
stock holder صاحب سهم
slaveholder صاحب برده
shop keeper صاحب دکان
shipowner صاحب کشتی
sharecropper صاحب نسق
restauranteur صاحب رستوران
titled صاحب لقب
benefactors صاحب خیر
employers صاحب کار
benefactor صاحب خیر
permit holder صاحب جواز
man of place صاحب منصب
nursery man صاحب قلمستان
no man's land سرزمین بی صاحب
sovereigns صاحب سیادت
in the saddle صاحب اختیار
monopolist صاحب انحصار
master of the time صاحب الزمان
land lady زن صاحب ملک
landholder صاحب ملک
licensees صاحب جواز
manufaturer صاحب کارخانه
lessor صاحب ملک
licence owner صاحب امتیاز
licensee صاحب جواز
man of place صاحب مقام
sovereign صاحب سیادت
in power صاحب مقام
notary public صاحب محضر
officiary صاحب منصب
of consequence صاحب شان
stray جانور بی صاحب
owner of a property صاحب ملک
straying جانور بی صاحب
strays جانور بی صاحب
yachtsmen صاحب کشتی تفریحی
polygraphs صاحب تالیفات بسیار
peering صاحب لقب اشرافی
peered صاحب لقب اشرافی
holding company شرکت صاحب سهم
peer صاحب لقب اشرافی
own صاحب چیزی بودن
newspapermen صاحب وگرداننده روزنامه
publicans بیگانه صاحب میخانه
yachtsman صاحب کشتی تفریحی
owns صاحب چیزی بودن
owning صاحب چیزی بودن
endowed صاحب مال و مکنت
infeoff صاحب ملک کردن
innholder صاحب مهمانخانه یا مسافرخانه
newspaperman صاحب وگرداننده روزنامه
owned صاحب چیزی بودن
to have something at one's disposal صاحب چیزی بودن
wharfinger صاحب لنگرگاه یابارانداز
boniface صاحب مهمانخانه ورستوران
to come into a property مالی را صاحب شدن
signatories صاحب امضاء امضایی
signatory صاحب امضاء امضایی
to have something صاحب چیزی بودن
owner's risk ریسک صاحب کالا
chartered companies شرکتهای صاحب الامتیاز
challenge round مبارزه با صاحب عنوان
res nullius مال بلا صاحب
at owner's risks به هزینه صاحب مال
prosecuting attorney صاحب منصب پارکه
pooh bah صاحب چندین مقام
office-holder صاحب منصب دولت
office-holders صاحب منصب دولت
publican بیگانه صاحب میخانه
in the saddle یراق صاحب مقام
housemother زن صاحب پانسیون یا مهمانخانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com