Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English
Persian
grange
خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
granges
خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
Other Matches
villa
خانه ییلاقی
granges
خانه ییلاقی
grange
خانه ییلاقی
bangaloid growth
خانه ییلاقی
dacha
خانه ییلاقی
villas
خانه ییلاقی
pens
حیوانات اغل خانه ییلاقی
summer house
خانه ییلاقی باغچه دار
penning
حیوانات اغل خانه ییلاقی
pen
حیوانات اغل خانه ییلاقی
penned
حیوانات اغل خانه ییلاقی
cottage
خانه روستایی
cottages
خانه روستایی
temporary structures
ساختمانهای موقت
temporary structures
ساختمانهای موقتی
permanent structures
ساختمانهای دائمی
farmery
ساختمانهای رعیتی
up country
ییلاقی
construction work in progress
هزینه ساختمانهای نا تمام
access structures
ساختمانهای عبور و مرور
farmstead
ابنیه و ساختمانهای مجاورمزرعه
sediment escape
ساختمانهای تخلیه و شستشو
chalets
کلبه ییلاقی
chalet
کلبه ییلاقی
bungalows
خانههای ییلاقی
bungalow
خانههای ییلاقی
chateau
قصر ییلاقی
sheet pile
سپر فولادی برای ساختمانهای ابی
intrusive bodies
ساختمانهای زمین شناسی بیرون زده
gutta
تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
freeboard deck
عرشهای که در زیران ساختمانهای غیر قابل نفوذ اب قرارگرفته
Fontainebleau
[سبک دکوراسیون در قصر ییلاقی سلطنتی فرانسه]
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
honeycomb
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
tricotine
پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycombs
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
toft
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
networking
1-سازمان شبکه . 2-اتصال دو یا چند شبکه در یک اتاق یا ساختمانهای مختلف
weigh house
قپاندار خانه ترازودار خانه
cellular
لانه زنبوری خانه خانه
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
russeting
روستایی
russetting
روستایی
yokel
روستایی
boors
روستایی
boor
روستایی
tao
روستایی
clodhopper
روستایی
clodhoppers
روستایی
Ferme ornee
[روستایی]
yokels
روستایی
ruralist
روستایی
cottager
روستایی
villager
روستایی
villagers
روستایی
loblolly
روستایی
peasant
روستایی
peasants
روستایی
muzhik or moujik
روستایی
rural
روستایی
agrestic
روستایی
hawbuck
روستایی کم رو
rustic
روستایی
cottagers
روستایی
churl
روستایی
bucolic
روستایی
infrastructures
تاسیسات ثابت پادگانی ساختمانهای پادگانی
civil engineering works
بناهای مهندسی ساختمانهای مهندسی ساز
villatic
روستایی دهاتی
cottage industries
صنعت روستایی
hobnail
دهاتی روستایی
gammer
پیر زن روستایی
russet
روستایی ضخیم
rurality
زندگی روستایی
cottage industry
صنعت روستایی
hoyden
روستایی بی تربیت
plough boy
جوانک روستایی
ruralize
روستایی شدن
predial or prae
کشتی روستایی
musette
یکجوررقص روستایی
municipal road
راه روستایی
diamond-faced
روستایی سازی
puli
سگ روستایی مجارستانی
isolated electric plant
نیروگاه روستایی
swain
جوان روستایی
countrified
روستایی روستا صفت
ruralization
ایجاد زندگی روستایی
countryfied
روستایی روستا صفت
georgic
وابسته به کشاورزی روستایی
hawbuck
روستایی بیدست وپا
country seats
خانهی بزرگ روستایی
peasntry
حالت یا خوی روستایی
rustic manners
اطوار روستایی یا ناهنجار
snowshed
پناهگاه روستایی در برابربرف
pastoralism
سبک شعر روستایی
country seat
خانهی بزرگ روستایی
bumpkins
روستایی نادان یا کودن
gaffers
پیر مرد روستایی
gaffer
پیر مرد روستایی
bumpkin
روستایی نادان یا کودن
vertical loom
دار روستایی
[قالی]
cot
کلبه روستایی
[حقیر]
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
pastoralist
سازنده شعرهای روستایی چوپان
idylls
چکامه درباره زندگی روستایی
idylls
شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyll
چکامه درباره زندگی روستایی
idyll
شرح منظرهای اززندگانی روستایی
a rural backwater
محل روستایی عقب افتاده
pastorale
شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
idyl
شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyl
چکامه درباره زندگی روستایی
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
vestal
روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
jacquerie
شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
kern
پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
cotter
روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cottar
روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cottier
روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
ranged
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
خانه خانه کردن
ranges
یک خانه یا تعدادی خانه
range
یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
pop goes the weasel
یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion.
آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
cottage contract
نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
stepped lines
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
checkered
خانه خانه
housed
خانه
cloisonne
خانه خانه
lar
خانه
lares
خانه
double-fronted
خانه دو در
honeycomb
خانه خانه
honeycombs
خانه خانه
housing
خانه ها
quarterage
خانه
materfamilias
زن خانه
roommate
هم خانه
roommates
هم خانه
door to door
خانه به خانه
door-to-door
خانه به خانه
cellular
خانه خانه
houses
خانه
alveolate
خانه خانه
homes
خانه
house
خانه
houseless
بی خانه
sockets
خانه
unsheltered
<adj.>
بی خانه
socket
خانه
her house
خانه ان زن
her house
خانه اش
furnace house
خانه
i was under his roof
در خانه
dwelling
خانه
dwellings
خانه
cellulated
خانه خانه
home
خانه
room
خانه
within doors
در خانه
pieds-a-terre
خانه
lodges
خانه
domiciles
خانه
domicile
خانه
lodged
خانه
lodge
خانه
pigeon-holes
خانه
pigeon-hole
خانه
pigeon hole
خانه
cells
خانه
cell
خانه
pied-a-terre
خانه
houseroom
جا در خانه
tersellated
خانه خانه
shack
خانه
rooms
خانه
shacks
خانه
hub or hub by
خانه دار
husbandman
سرپرست خانه
wash house
رختشوی خانه
homemaker
خانه دار
houseboys
خانه شاگرد
home born
خانه زاد
bawdy house
فاحشه خانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com