English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
computer family خانواده کامپیوتر
Other Matches
rule the roost <idiom> عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
minicomputer کامپیوتر کوچک با محدوده دستوران و توان پردازش بیشتر از ریز کامپیوتر ولی غیرقابل مقایسه با سرعت و فرفیت ارسال داده کامپیوتر main frame
upload 1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان .
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
mini کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
remote نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remotest نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remoter نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
slave کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slaves کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
assembler اسمبلی که کد ماشین را از یک کامپیوتر در حین اجرای کامپیوتر دیگر تولید ی کند
load module یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
literate قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
slaved کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slaving کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
downward توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
downsize انتقال یک شرکت از یک سیستم کامپیوتر بر پایه کامپیوتر mainframe مرکزی به محیط شبکه .
processor استفاده از چندین کامپیوتر کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
interfacing سخت افزار یا نرم افزاری که واسط بین دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و وسیله است
host computers کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host computer کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
identification تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
identification حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
CTR کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترلی به کامپیوتر می فرستد
naive user شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
preprocessor کامپیوتر کوچک که برخی پردازشهای ابتدایی روی داده خام انجام میدهد پیش از ارسال آن به کامپیوتر اصلی
output 1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
outputs 1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
layer استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
reset key کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
layers استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
infra red link سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
number cruncher کامپیوتر کاملا" عددی کامپیوتر محاسباتی
computing مربوط به کامپیوتر یا اجرا روی کامپیوتر ها
special purpose computer کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
applebus امکان میدهد که به سایرکامپیوترها وصل شده و یک شبکه ایجاد کند تا اطلاعات یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگرانتقال یابدیک دستگاه بیرونی که به ریزکامپیوتر ACINTOSH
voice grade channel ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
automonitor ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
main store حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
three address computer کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
gens خانواده
clans خانواده
clan خانواده
family خانواده
ilk خانواده
household خانواده
families خانواده
households خانواده
wife خانواده
menage خانواده
processor پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
family therapy خانواده درمانی
crustaceous خانواده خرچنگ
family structure ساخت خانواده
culex خانواده پشه
culicidae خانواده پشه
ecomania بیزاری از خانواده
extended family خانواده گسترده
family budget بودجه خانواده
family expenditure هزینه خانواده
family law حقوق خانواده
family of computers خانواده کامپیوترها
bring home the bacon <idiom> نانآور خانواده
font family خانواده فونت
gas family خانواده گاز
matronymic family خانواده مادرنامی
type font خانواده حروف
lanthanide series خانواده لانتانیدها
turnix خانواده بلدرچین
member of a family عضو خانواده
turnicidae خانواده بلدرچین
the girls دخترهای یک خانواده
to maintain one's family خانواده خود را
family doctor پزشک خانواده
motorola 000 family خانواده موتورولا
mustelidea خانواده سمور
nation خانواده طایفه
home visit بازدید خانواده
schizogenic family خانواده اسکیزوفرنی زا
sheik رئیس خانواده
zinnia خانواده گل اهاری
penates خدایان خانواده
patronymic family خانواده پدرنامی
patriarchate ریاست خانواده
subfamily خانواده فرعی
nations خانواده طایفه
family doctors پزشک خانواده
royalties از خانواده سلطنتی
actinide series خانواده اکتینیدها
apiaceae خانواده چتریان
matriarchs رئیسه خانواده
matriarch رئیسه خانواده
arachnida خانواده کارتنه
accipitres خانواده لاشخوران
family planning تنظیم خانواده
paterfamilias سالار خانواده
royalty از خانواده سلطنتی
crustacean خانواده خرچنگ
crustaceans خانواده خرچنگ
broken home خانواده گسیخته
broken homes خانواده گسیخته
nuclear families خانواده هستهای
nuclear family خانواده هستهای
patriarch رئیس خانواده
patriarchs رئیس خانواده
strips موسس خانواده
familial مربوط به خانواده
paterfamilias بزرگ خانواده
batrachia خانواده غوکان
sheiks رئیس خانواده
clannishness خانواده پرستی
clansman عضو خانواده
goodman بزرگ خانواده
horseflesh خانواده اسب
conjugal family خانواده زن و شوهری
sheikhs رئیس خانواده
sheikh رئیس خانواده
circuit family خانواده مداری
consanguine family خانواده هم خون
crustacea خانواده خرچنگ
citrus خانواده مرکبات
cruciferae خانواده چلیپاییان
patriarchs رئیس خانواده یا طایفه
family planning برنامه ریزی خانواده
born in the purpule عضو خانواده سلطنتی
to return to the fold [family] به خانواده خود برگشتن
mangrove خانواده شاه پسند
family size تعداد افراد خانواده
mangroves خانواده شاه پسند
family planning programs برنامههای تنظیم خانواده
patriarch رئیس خانواده یا طایفه
nabid خانواده کک و ساس و حشرات
saltbush خانواده گیاهان قازایاغی
salicaceous وابسته به خانواده بید
pyralidid خانواده بزرگی ازپروانه ها
royalty اعضای خانواده سلطنتی
royalties اعضای خانواده سلطنتی
cycas گیاه از خانواده سیکاس
napoleonic وابسته به خانواده ناپلئون
canine وابسته به خانواده سگ سگ مانند
nabidae خانواده کک و ساس و حشرات
materfamilas مادر خانواده کدبانو
urticaceous وابسته به خانواده گزنه
lady beetle سوسک خانواده Coccinellidae
He left his family in Europe . خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
viverrine خانواده گربه زباد
apiaceous وابسته به خانواده چتریان
lady bird سوسک خانواده Coccinellidae
family man مرد خانواده - دوست
family men مرد خانواده - دوست
ganoidei خانواده سگ ماهی مینافلسان
acarina خانواده کرم جرب
wear the pants in a family <idiom> رئیس خانواده بودن
cetaceous وابسته به خانواده بال
acalephe خانواده گزنه دریایی
lobelia خانواده گیاهان لوبلیا
habit family hierarchy سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
to provide for one's family خوارباربرای خانواده خودتهیه کردن
plantagenet خانواده سلطنتی پلانتاژنت انگلیس
santalaceous وابسته به تیره یا خانواده صندل
convolvulaceous وابسته به خانواده نیلوفرپیچ پیچکی
pteridophyta گیاهان اوندی خانواده سرخس
pteridophyte گیاهان اوندی خانواده سرخس
feverweed دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
tudor خانواده سلطنتی تودور درانگلیس
clannishly مانند یک خانواده یاقبیله دراتحاد
gadoid وابسته به خانواده ماهی روغن
styloipodium ته خامه گیاهان خانواده هویج
stuart خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
cimex سرخک خانواده ساس وسرخک
A curse has been laid on the family . خانواده لعنت شده یی است
leguminous وابسته به خانواده پروانه اسایان
crocodilian وابسته به خانواده تمساح یانهنگ
remote سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remoter سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remotest سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
bootstrap مجموعه دستوراتی که پیش از بار شدن برنامه توسط کامپیوتر اجرا میشود که معمولاگ سیستم عامل را بار میکند وقتی که کامپیوتر روشن میشود
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
sequoia سرخ چوب که ازدختان خانواده کاج
aaron's beard گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
koalas کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
koala کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
gasteropod حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
maccabees خانواده میهن پرستان مکابی یهود
ferula خانواده انقوزه وشقاقل و رازیانه ومانندانها
I am the bread winner of the family . نان آور خانه ( خانواده ) هستم
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . مادر بزرگمان مرد خانواده است
vestal روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
Generosity runs in the family. سخاوت دراین خانواده ارثی است
RPC روش ارتباط بین دو برنامه روی دو کامپیوتر جدا ولی مرتبط . یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر در شبکه درخواست پردازش یک مشکل را میکند و سپس نتیجه را نمایش میدهد. و در برنامههای client / server استفاده میشود
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
stored program computer کامپیوتر با برنامه انباشته کامپیوتر با برنامه ذخیره شده
lancastrian در انگلیس طرفدار یاعضو خانواده سلطنتی لنکستر
he is a shame to his family ننگ یامایه رسوایی خانواده خود میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com