Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 23 (3 milliseconds)
English
Persian
remotest
دور
remotest
پرت
remotest
دور دست
remotest
جزئی کم
remotest
بعید
remotest
متحرک
remotest
کنترل از راه دور
remotest
دور دوردست
remotest
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest
از راه دور
remotest
جزئی
remotest
یسیتمی که به کاربر راه دور امکان کنترل
remotest
کامپیوتر راه دور میدهد. کاربر راه دور میتواند از کامپیوتر راه دور به صورت محلی استفاده کند
remotest
اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد.
remotest
کاربری که به بسته الکترونیکی دستیابی دارد بدوون نیاز به اتصال به سرور اصلی شبکه محلی
remotest
وسیله ورودی- خروجی خارج از کامپیوتر
remotest
نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remotest
سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remotest
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remotest
ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
remotest
ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remotest
با کامپیوتر در فاصلهای از مرکز سیستم
remotest
دوردست
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com