English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
home service خدمات فروش در داخل کشور
Other Matches
up country نواحی داخل کشور
internally or abroad در داخل و خارج [از کشور]
home market بازار داخل کشور
at home and abroad در داخل و خارج [از کشور]
anti dumping مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
cross servicing خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
dumping فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
special services یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
dumping صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
woollen draper پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
ratline عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
Burundi کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradite مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
intercommand داخل قسمت داخل یکان
pearlies جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
sales force نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
hard sell سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
mortise dead lock قفل داخل کار قفل داخل درب
nonaligned کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
unbundled خدمات
services خدمات
signal services خدمات مخابراتی
field service خدمات پایکار
service sector بخش خدمات
service passport پاسپورت خدمات
service support پشتیبانی خدمات
service squadron گروه خدمات
service unit یکان خدمات
sister services خدمات وابسته
social service خدمات اجتماعی
service industry صنعت خدمات
information service خدمات اطلاعات
hospital benefit خدمات بیمارستانی
auxiliary service خدمات جنبی
health services خدمات بهداشتی
goods and services کالاها و خدمات
field service خدمات رزمی
special services خدمات مخصوص
field exercise خدمات صحرایی
field duty خدمات رزمی
common user خدمات عمومی
loyal services خدمات صادقانه
public services خدمات عمومی
computer utility خدمات کامپیوتری
medical service خدمات پزشکی
personnel services خدمات کارمندی
civil services خدمات دولتی
civil defence service خدمات کشوری
service force یکان خدمات
service department بخش خدمات
crypto service خدمات رمز
service department قسمت خدمات
service company گروهان خدمات
services خدمات سرویسها
joint services خدمات مشترک
personnel services خدمات پرسنلی
medical services خدمات پزشکی
Civil Service خدمات اجتماعی
Civil Service خدمات کشوری
administrative services خدمات اداری
advisory services خدمات مشورتی
urban servitudes خدمات شهری
technical services خدمات فنی
we owe him for his services خدمات او هستم
social services خدمات اجتماعی
mail services خدمات پستی
civil خدمات شهری
welfare services خدمات رفاهی
social work خدمات اجتماعی
postal services خدمات پستی
furrier خز فروش پوست فروش
furriers خز فروش پوست فروش
complimentary supply خدمات یا کلاهای مجانی
service squadron قسمت خدمات دریای
computer serrices company شرکت خدمات کامپیوتری
bunched income درامد خدمات شخصی
obliging حاضر خدمات مهربان
port auxiliary service یگان خدمات بندری
public utilities خدمات عمومی مانند اب
railroad service خدمات راه اهن
agricultural extension services خدمات ترویج کشاورزی
war service chevron علامت خدمات جنگی
exchange services خدمات فروشگاهی فروشگاهها
beach group گروه خدمات ساحلی
combat service support پشتیبانی خدمات رزمی
i am satisfied with his servic از خدمات او راضی یا خوشنودهستم
aids to trade خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
giro خدمات بانکی اداره پست
hospitalization پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
giros خدمات بانکی اداره پست
remote computing services خدمات محاسباتی از راه دور
welfare رعایت کردن خدمات اجتماعی
acquisition authority اعتبار خرید کالاو خدمات
accessorial services خدمات بارگیری و تخلیه بار
country cover diagram دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
environmental services دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
beach unit یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
ordnance service خدمات مربوط به اردنانس واسلحه و مهمات
terminal service company گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
service chevron علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
welfare state دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
procurement تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
triage سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
the source خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
casualty control book دفتر خدمات موتور ناو دفترچه خدمت موتورناو
cam استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cams استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
sergeanty انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
performance monitor برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
serviced منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
legion ofholour نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
oligopoly انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
veil of money نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
muck rack کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
equation of exchange متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
interior داخل
interiorly از داخل
intra داخل
lineball داخل
within <prep.> در داخل
anie داخل
inside داخل
interiors داخل
inside <adv.> <prep.> در داخل
within در داخل
withindoors در داخل
insides داخل
aboard داخل
polemarch سرکرده سوم از نه تن سرکرده که خدمات لشگری انجام میداند
retaining fee وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
aeronautical station ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
inward داخل رونده
intern داخل شدن در
ingratiating داخل کردن
heave in کشیدن به داخل
ingratiates داخل کردن
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
inboard به سمت داخل
interning داخل شدن در
implosion انفجار از داخل
in and out داخل وخارج
implode از داخل ترکیدن
immit داخل کردن
inboard داخل کشتی
interns داخل شدن در
inboard به طرف داخل
imbark داخل کردن
he is not in it داخل نیست
grind internally داخل را ساییدن
enters داخل شدن
engaged in war داخل جنگ
cross hair خط داخل دوربین
anieoro به طرف داخل
inbound داخل مرز
impenetrable داخل نشدنی
enters داخل کردن
incorporating داخل کردن
incorporates داخل کردن
on line داخل رده
anieoro از داخل به خارج
entered داخل کردن
ingratiated داخل کردن
entered داخل شدن
ingratiate داخل کردن
enter داخل کردن
enter داخل شدن
incorporate داخل کردن
intromit داخل کردن
to step in داخل شدن
introgresseive داخل شونده
intratheater در داخل صحنه
intraspecific داخل گونهای
intraspecies داخل گونهای
intrant داخل شونده
intradivision در داخل لشگر
interurban داخل شهری
intercontinental داخل قاره
to step inside داخل شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com