English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
i alone bear the brunt of it خدمت انها بر من واجب می اید
Other Matches
careered شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
career شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
notobranchiate در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
duty assignment واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
wait on خدمت رسیدن و خدمت کردن
dishonorable discharge اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
unalterable <adj.> واجب
unalienable <adj.> واجب
indispensable واجب
indispensable <adj.> واجب
momentous واجب
inalienable <adj.> واجب
of obligation واجب
absolute <adj.> واجب
obligatory واجب
necessitous واجب
essentials واجب
fundametal واجب
inevitable <adj.> واجب
essential واجب
necessary واجب
wait upon پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
individual duty واجب عینی
inessentials غیر واجب
inessential غیر واجب
that must be observed واجب الرعایه
self existent واجب الوجود
self existence واجب الوجودی
personal duty واجب عینی
optional contract غیر واجب
vital واجب اساسی
behove واجب بودن
collective duty واجب کفایی
payable واجب الاداء
behoove واجب بودن
entitled to maintenance واجب النفقه
obligatory فرض واجب
due واجب الاداء مقتضی
matures واجب الادا شدن
necessitating واجب کردن مجبورکردن
bounden duty وفیفه واجب یا لازم
gallows bird جانی واجب الاعدام
mature واجب الادا شدن
school age children کودکان واجب التعلیم
inviolability واجب الحرمت بودن
necessitates واجب کردن مجبورکردن
necessitated واجب کردن مجبورکردن
vital to life واجب برای زندگی
to be essential [necessary] ضروری [واجب] بودن
necessitate واجب کردن مجبورکردن
matures واجب الادا تکمیل کردن
mature واجب الادا تکمیل کردن
it is necessary for him to go براو واجب است که برود
those انها
they انها
yond انها
many of them بسیاری از انها
who are they? انها کی هستند
the most that i can do بیشتر انها
one of them یکی از انها
most of them بیشتر انها
to pass muster در بازدیدارتش و مانند انها
many of them عده زیادی از انها
i saw none of them هیچکدام از انها را ندیدم
he rolled them by سواره از پهلوی انها رد شد
neither of them know هیچکدام از انها نمیدانند
logroll غلتاندن الوار وانداختن انها به اب
it is a pity of them دل ادم برای انها میسوزد
they are of a doubtful paterni اصل انها معلوم نیست
they are cured by nature طبیعت انها را درمان میکند
they came to a rupture میانه انها بهم خورد
they were badly officered افسران انها خوب نبودند
podiatry دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
brass band ادوات انها از برنج باشد
curtesy زوج از انها ارث می برد
pepo کدو و خیار ومانند انها
extend بازشدن صفها از هم یا بازکردن انها
extending بازشدن صفها از هم یا بازکردن انها
extends بازشدن صفها از هم یا بازکردن انها
brass bands ادوات انها از برنج باشد
their principal food is rice خوراک عمده انها برنج است
pelage پوشش جانور پستاندارخزوپشم و مانند انها
grosbeak سهره و سینه سرخ و مانند انها
corrective maintenance جداسازی وتصحیح خرابی ها پس ازوقوع انها
crackleware فروفی که سطح انها ترک داریامودارمینماید
the exercised thier veto انها حق وتوی خود را اعمال کردند
it filled their hearts with t ترس زیاد دردل انها انداخت
onomastics علم اشتقاق لغات و طرزاستعمال انها
tzigane وابسته به کولیهای مجار یاموزیک انها
pile group دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
pastries کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
pastry کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
benday جداکردن دومنطقه بوسیله ایجادشیار بین انها
interdenominational وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
porter house جایگاه فروش و صرف ابجووکباب و مانند انها
neck wear کراوات و یقه و مانند انها گردن پوش
legumen حبه لوبیا و باقلاو مانند انها تخمدان
they rate as tonic drugs انها جزو داروهای نیروبخش بشمار میروند
age grouping طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
turret guns توپهایی که کالیبر انها بیش از 6 اینچ است
vendor rating رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها
check flight پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
land shark کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود
pragmatics مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
cunclude تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
expired appropriation اقلامی که مدت اعتبار توزیع انها گذشته باشد
computer literacy دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
dispatching priority شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
liquid consonants حروف گنگی که صدای انها روان و نرم مینماید
long life itemes اقلامی که عمر قانونی انها 5سال یا بیشتر باشد
slow moving کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
bead roll صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
diachrony تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
on duty سر خدمت
offices خدمت
office خدمت
service خدمت
duty خدمت
sorb خدمت
serviced خدمت
on service سر خدمت
sick مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
ecology علم عادت وطرز زندگی موجودات ونسبت انها با محیط
investors کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
investor کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
current liability اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
sickest مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
beadroll صورت مردگانیکه باید برای ارواح انها فاتحه یادعابخوانند
unliquidated damages خسارتهایی که نحوه محاسبه و پرداخت انها در قرارداد ذکرنشده است
paintress زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
wind rose نمودار وضع هوا ومیزان وزش بادها وجهت انها
blasting machine دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
servant پیش خدمت
information service خدمت اطلاعاتی
exempt from duty معاف از خدمت
half pay حق انتظار خدمت
extra duty خدمت اضافی
shore duty خدمت ساحل
honorable service خدمت با افتخار
duty station محل خدمت
in service به خاطر خدمت
general discharge خاتمه خدمت
veteran service خدمت سربازی
ready for duty اماده خدمت
public service خدمت بجامعه
to wait خدمت رسیدن
personal service خدمت شخصی
record of service سابقه خدمت
au pairs خدمت تهاتری
sea duty خدمت دریا
shipmate هم خدمت درناو
service uniform اونیفرم خدمت
service stairs پلکان خدمت
service obligation تضمین خدمت
service contract قرارداد خدمت
service cap کلاه خدمت
service calls شیپور خدمت
au pair خدمت تهاتری
while on duty حین خدمت
service medal نشان خدمت
ministration اداره خدمت
ministrant خدمت کننده
on duty درحین خدمت
one's service خدمت یکسره
ministers خدمت کردن
serves در خدمت بودن
serves خدمت کردن
desertion فرار از خدمت
served خدمت کردن به
served در خدمت بودن
served خدمت کردن
bad conduct discharge اخراج از خدمت
serve خدمت کردن به
be off one's duty سر خدمت نبودن
serve در خدمت بودن
serve خدمت کردن
carded for record از خدمت صف معاف
minister خدمت کردن
dismissals اخراج از خدمت
dismissal اخراج از خدمت
breach of duty ترک خدمت
desertion ترک خدمت
servants پیش خدمت
national service خدمت ملی
attendances خدمت ملازمت
attendance خدمت ملازمت
active service خدمت کادرثابت
casket کلاه خدمت
caskets کلاه خدمت
draft به خدمت فراخواندن
drafted به خدمت فراخواندن
drafts به خدمت فراخواندن
military service خدمت نظامی
serves خدمت کردن به
conscription خدمت اجباری
compulsory service خدمت وفیفه
active federal service خدمت کادر
chancery در ان خدمت میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com