Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
noil
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
Other Matches
worsted yarn
نخ پشمی
[نخ پشمی شانه شده مرتب]
combings
مویی که درشانه کردن میریزد
hackle
شانه مخصوص شانه کردن لیفهای کتان وابریشم کتان زن
reed
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
radio button
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
water butt
سطلیکهمخصوصجمعآوریبارانیاستکهازبام میریزد
deciduous
گیاهی که در زمستان برگ میریزد
bull in a china shop
<idiom>
کسی که همه چیزرا به هم میریزد
fall out
ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
overshot
گردنده به نیروی ابی که ازبالا میریزد
dripping pan
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
needle bath
شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
dribbled
خرده خرده پیش بردن
dribbles
خرده خرده پیش بردن
dribble
خرده خرده پیش بردن
dribbling
خرده خرده پیش بردن
hackle
شانه کردن
heckles
شانه کردن
heckling
شانه کردن
heckled
شانه کردن
heckle
شانه کردن
shirking
شانه خالی کردن از
cop-out
شانه خالی کردن
shirks
شانه خالی کردن از
quails
شانه خالی کردن
quail
شانه خالی کردن
shirk
شانه خالی کردن از
shirked
شانه خالی کردن از
weasel
شانه خالی کردن
bleneh
شانه خالی کردن
repudiate
شانه خالی کردن
flinching
شانه خالی کردن
shrink
شانه خالی کردن از
shrinks
شانه خالی کردن از
shrinking
شانه خالی کردن از
flinch
شانه خالی کردن
flinched
شانه خالی کردن
flinches
شانه خالی کردن
weasels
شانه خالی کردن
beat
شانه خالی کردن
shirk
شانه خالی کردن
evade
شانه خالی کردن
jobs
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
job
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
roundest
بی خرده کردن
round
بی خرده کردن
back-comb
شانه کردن مو به سمت فرق سر
to c. ata difficulty
ازسختی شانه خالی کردن
carding
شانه کردن پشم یاپنبه
shoulder block
سد کردن حریف با ضربه شانه
caviling
خرده گیری کردن
cavilled
خرده گیری کردن
cavils
خرده گیری کردن
retail
خرده فروشی کردن
caviled
خرده گیری کردن
scrap
خرده اوراق کردن
scrapped
خرده اوراق کردن
scrapping
خرده اوراق کردن
scraps
خرده اوراق کردن
cavil
خرده گیری کردن
shrink one's duty
از انجام وظیفه شانه خالی کردن
to overrun one's duty
از انجام وفیفه شانه خالی کردن
To shirk ones responsibility .
اززیر با رمسئولیت شانه خالی کردن
to reject something with a shrug
[of the shoulders]
با شانه بالا انداختن چیزی را رد کردن
lie down
از زیرکار شانه خالی کردن درازکشیدن
lie-down
از زیرکار شانه خالی کردن درازکشیدن
head to head
رقابت شانه به شانه
hypercriticize
زیاده خرده گیری کردن
fussing
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fuss
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
carp
از روی خرده گیری صحبت کردن
fusses
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussed
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
sign off
از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
sipping
خرده خرده نوشی
sip
خرده خرده نوشی
sips
خرده خرده نوشی
sipped
خرده خرده نوشی
high leg attack and shoulder control
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
comb
شانه کردن جستجو کردن
combed
شانه کردن جستجو کردن
combing
شانه کردن جستجو کردن
to take counsel of one'spillow
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
Linotype
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
carding brush
شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی
to consult one's pillow
هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
boot
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
plegaphonia
گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
to cry wolf too often
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
wheat germ
گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
imposition of hands
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
shadow RAM
ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
kermit
پروتکل ارسال فایل هنگام بار کردن داده با مودم
swagger cane
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
parallels
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallel
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleled
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleling
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelled
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelling
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
woollen
پشمی
flocculous
پشمی
woolen
پشمی
woolen yarn
نخ پشمی
flocky
پشمی
flocculose
پشمی
lanate
پشمی
lanose
پشمی
war head
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
drugget
گلیم پشمی
tapestry yarn
نخ چهارلای پشمی
worsted
پارچه پشمی
wooled
جامه پشمی
woolie
لباس پشمی
woolie
ژاکت پشمی
camel hair
پارچهکلفتو پشمی
woollen
پارچههای پشمی
wooly
لباس پشمی
Berlin
کاموای پشمی و نر
woolier
: لباس پشمی
wooly
ژاکت پشمی
woolier
ژاکت پشمی
wooliest
ژاکت پشمی
woollier
: لباس پشمی
woollier
ژاکت پشمی
woollies
: لباس پشمی
woolies
ژاکت پشمی
woollies
ژاکت پشمی
woolliest
: لباس پشمی
woolliest
ژاکت پشمی
woolies
: لباس پشمی
woolly
: لباس پشمی
woolly
ژاکت پشمی
wooliest
: لباس پشمی
anchor block
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
hard hyphen
خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
kendal green
پارچه پشمی سبزرنگ
shalloon
پارچه پشمی استری
fur ruff
کلاه پشمی کت پارکا
drugget
پارچه پشمی زمخت
woolen
پارچههای پشمی پشمینه
cardigans
ژاکت کش باف پشمی
drapers
پارچه پشمی باف
wools
جامه پشمی نخ پشم
cardigan
ژاکت کش باف پشمی
guernsey
لباس بافته پشمی
dud
نوعی پارچه پشمی
wool
جامه پشمی نخ پشم
draper
پارچه پشمی باف
write
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
writes
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
Bolivia
پارچهی پشمی ضخیم و نرم
dornick
نوعی پارچه پشمی وابریشمی
tuque
کلاه بافته پشمی زمستانی
berets
کلاه گرد ونرم پشمی
caddice
لباس مندرس نوعی نخ پشمی
caddis
لباس مندرس نوعی نخ پشمی
cassi mere
پارچه پشمی جناغی مردانه
balmoral
یکنوع نیم تنه پشمی
beret
کلاه گرد ونرم پشمی
jade
[پشمی که ذاتا یبز رنگ باشد.]
duffle
نوعی پارچه پشمی وضخیم وخشن
duffel
نوعی پارچه پشمی وضخیم وخشن
melton
نوعی پارچه پشمی نرم ومحکم
write black printer
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
wool of short staple
پشمی که رشته هایا موهای ان کوتاه است
pea jacket or coat
جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
flocculus
دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید
smoke test
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
head switching
فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
blazer
نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
serge
پارچه صوف پشمی "سرجیوس " اسم خاص مذکر
fearnought
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
virgin wool
[پشمی که تاکنون در منسوجات دیگر بکار نرفته باشد.]
blazers
نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
lock on
قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
greasy wool
پشم چرب
[پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
pluck
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucks
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucked
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucking
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
unpainted spot
تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
petersham
یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
prunella
پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
raw wool
پشم خام
[پشمی که هیچگونه عملیات سفیدگری یا شستشو روی آن صورت نگرفته باشد.]
combings
دم شانه
pitchforks
شانه
scapula
شانه
pitchfork
شانه
scapulas
شانه
iekke
شانه ها
shoulders
شانه
epaule
شانه
combing
شانه
harrower
شانه زن
boek bou
شانه
omoplate
شانه
beater
شانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com