English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
barratry خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
Other Matches
close price دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
buying and selling خرید و فروش
dealing خرید و فروش
businesses خرید یا فروش
business خرید یا فروش
nundination خرید و فروش
handle خرید و فروش کردن
hedges خرید و فروش تامینی
course of dealing دوره خرید و فروش
stock trading خرید و فروش سهام
hedge خرید و فروش تامینی
handles خرید و فروش کردن
hedging خرید و فروش تامینی
hedged خرید و فروش تامینی
dealer کسی که خرید و فروش میکند
ship broker دلال خرید و فروش کشتی
dealers کسی که خرید و فروش میکند
futures market بازار خرید و فروش سلف
chandler کسی که به خرید و فروش کالا مشغول است
rug delivery [جابه جایی و حمل فرش به محل خرید یا فروش]
market overt بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
toll حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolling حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolls حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
luck money پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
luck penny پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
convertibility قابلیت تبدیل پول و اسعار ازادی خرید و فروش ارز درممالک مختلف
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
operates به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operate به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
make a diplomatic representation به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
installment plan خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
the funds قرضه دولتی سهام وام دولتی
precisian شخص دقیق در مراعات قواعداخلاقی ومذهبی
druse یکی از فرقههای سیاسی ومذهبی اسلام بلوردان
brainwashing تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
futures goods کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
crown debt طلب دولتی بستانکاری دولتی
woollen draper پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying خرید کردن در صحرا خرید محلی
on licence پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
hard sell سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sales force نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
purchase price variance سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order خرید سفارش خرید
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
central purchase خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
furriers خز فروش پوست فروش
furrier خز فروش پوست فروش
state دولتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
governmental <adj.> دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> دولتی
state- دولتی
belonging to the state <adj.> دولتی
governmental دولتی
states دولتی
stated دولتی
stating دولتی
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
state prison زندان دولتی
state socialism سوسیالیسم دولتی
state university دانشگاه دولتی
public ownership مالکیت دولتی
the funds وام دولتی
public ownership خالصه دولتی
state ownership مالکیت دولتی
public domain خالصه دولتی
state enterprise بنگاه دولتی
government office اداره دولتی
state enterprise مالکیت دولتی
public domain مالکیت دولتی
state bank بانک دولتی
state college دانشکده دولتی
quasi public نیمه دولتی
public ship ناو دولتی
public schools مدارس دولتی
state- دولتی حالت
government owned industries صنایع دولتی
public servants مامورین دولتی
government officials مامورین دولتی
civil services خدمات دولتی
political circles دوایر دولتی
public assistance کمکهای دولتی
public domain خالصه دولتی
private غیر دولتی
nationalized industries صنایع دولتی
stated دولتی حالت
states دولتی حالت
state دولتی حالت
stating دولتی حالت
privates غیر دولتی
government sector بخش دولتی
government regulation مقررات دولتی
government property مال دولتی
government control کنترل دولتی
public sector بخش دولتی
etatism سوسیالیزم دولتی
government control نظارت دولتی
economic unit موسسه دولتی و ...
civil servant مستخدم دولتی
civil servants مستخدم دولتی
debenture حواله دولتی
public service استخدام دولتی
government departments دوایر دولتی
public ownership مالکیت دولتی
public monopoly انحصار دولتی
public institutions نهادهای دولتی
government securities اوراق بهادار دولتی
privatising غیر دولتی کردن
privatizing غیر دولتی کردن
government bonds اوراق قرضه دولتی
privatizes غیر دولتی کردن
privatized غیر دولتی کردن
privatization غیر دولتی کردن
government enterprise موسسات تولیدی دولتی
privatises غیر دولتی کردن
privatised غیر دولتی کردن
The corruption in government offices . فساد دردستگاههای دولتی
privatize غیر دولتی کردن
government broadcasting پخش برنامههای دولتی
granted کمک دولتی اعانه
the king in council شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
order in council تصویب نامه دولتی
quasi public company شرکت نیمه دولتی
arms نشان دولتی نیرو
bureaucracies مجموع گماشتگان دولتی
bureaucracy مجموع گماشتگان دولتی
grants کمک دولتی اعانه
lycee l دبیرستان دولتی درفرانسه
state planning برنامه ریزی دولتی
bill of oredit اوراق قرضه دولتی
adhesion الحاق دولتی به یک پیمان
grant کمک دولتی اعانه
dole کمک هزینه دولتی به بیکاران
blue book هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
iranian state railways راه اهن دولتی ایران
funded تنخواه قرضه دولتی سهام
fund تنخواه قرضه دولتی سهام
security گرو سهام قرضه دولتی
fund holder دارنده سهام قرضه دولتی
public ship کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
floater گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
The subsidy will be phased out next year. یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
welfare state دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
emission انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emissions انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
oligopoly انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
bureaucrats مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
bureaucrat مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
spoils system سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
demarche عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
transportation in kind وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
purchase خرید
purchases خرید
purchased خرید
bondwoman زن زر خرید
buying خرید
underwrote خرید
underwritten خرید
underwriting خرید
underwrites خرید
underwrite خرید
buys خرید
buy خرید
procurement خرید
shopping خرید
purchasing خرید
bond servant زر خرید
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
dear bought گران خرید
bargain خرید ارزان
purchasing patterns الگوی خرید
purchasing officer مسئول خرید
purchasing officer مامور خرید
purchasing office دفتر خرید
open purchase خرید ازاد
buys خرید کردن
buy خرید کردن
field buying خرید در صحرا
regional purchase خرید محلی
redemption yield بازده خرید
purchasing power توان خرید
rebuy خرید مکرر
offer to purchase پیشنهاد خرید
purchasing power قدرت خرید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com