English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
stiff neck خشکی گردن
Other Matches
lei دستبند یا گردن بندی از گل وغیره که بر گردن میاویزند گردن بند گل
neck گردن سر و گردن اسب
necks گردن سر و گردن اسب
torticollis کجی مادرزادی گردن گردن کجی
droughts خشکی
leanness خشکی
stiffness خشکی
drought خشکی
parchedness خشکی
dryness خشکی
rigidity خشکی
land خشکی
dry land خشکی
xeransis خشکی
mainland خشکی
crispness خشکی
drouth خشکی
dry gap bridge پل خشکی
terra firma خشکی
aridity خشکی
land n خشکی
constipation خشکی
barrenness خشکی
waterfront پیشرفتگی خشکی در اب
chapt خشکی زدن
catatonic rigidity خشکی کاتاتونیایی
constipate خشکی اوردن
loosens از خشکی در اوردن
spits یک نقطه از خشکی
spit یک نقطه از خشکی
landing ورود به خشکی
landings ورود به خشکی
corkiness سبکی خشکی
aground به خشکی نشسته
landlocked محصور در خشکی
loosening از خشکی در اوردن
loosened از خشکی در اوردن
loosen از خشکی در اوردن
xerophytes خشکی پسند
zerophytes خشکی پسند
lands man اهل خشکی
overland route راه خشکی
ankylosis خشکی بند
landward بسوی خشکی
land breeze باد خشکی
hypnotic rigidity خشکی هیپنوتیسمی
landfalls دیدن خشکی
landfall دیدن خشکی
huskiness درشتی خشکی
waterfronts پیشرفتگی خشکی در اب
overland از راه خشکی
landsman اهل خشکی
absolute drought خشکی مطلق
landlocked محاط در خشکی
land lubber ادم خشکی مانده
spit پیشرفت خشکی در دریا
eschar خشکی پوست زخم
spits پیشرفت خشکی در دریا
land carriage حمل و نقل خشکی
landside طرف روبه خشکی
terraqueous شامل خشکی ودریا
costiveness خشکی مزاج [پزشکی]
dyschezia خشکی مزاج [پزشکی]
xerostomia خشکی دهان [پزشکی]
He is curt ( rigid , strict ) . آدم خشکی است
terrarium نمایشگاه جانوران خشکی
dry mouth خشکی دهان [پزشکی]
chap خشکی زدن پوست
welter درهم و برهمی خشکی
constipation خشکی مزاج [پزشکی]
dry mouth syndrome خشکی دهان [پزشکی]
land به خشکی امدن پیاده شدن
amphibian vehicle وسیله نقلیه برای خشکی و اب
overland mail پستی که از راه خشکی برود
landfalls دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
portage حمل قایق سبک روی خشکی
road haulier حمل کننده کالا از طریق خشکی
landfall دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
landsman کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است
holm جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
landfall n دیدار خشکی زمینی که ناگهان بمیراث کسی دراید
horse اسب اصیل 5ساله یا بیشتر اوردن ماهی به خشکی بزور
played شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
play شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
playing شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
plays شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
napes پس گردن
stiff-necked گردن کش
nape پس گردن
restiff گردن کش
insubordinate گردن کش
crookneck گردن کج
paxwax پی گردن
necks گردن
mooic گردن
neck گردن
neck necessity گردن
gaff میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
landing net تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
hoodman blind گردن کلفت
deer neck گردن کشیده
nip up اسکلبکا پس گردن
deer neck گردن همایی
incrassate غلیظ گردن
neckline گردن لباس
restively گردن کشانه
stoutness گردن کلفتی
necker chief دستمال گردن
stiff necked گردن کلفت
stiff neck گردن خشک
roughneck گردن کلفت
neckcloth دستمال گردن
necklet گردن پوش
necklet خز یا شال گردن
nucha پشت گردن
restiveness گردن کشی
pervicacious گردن کش سرسخت
the neck of a bottle گردن بطری
the neck of a womb گردن زهدان
tippet گردن پوش
necklines گردن لباس
He came back downcast ( shamefacekly ) . با گردن کج بر گشت
long necked گردن دراز
narrow necked گردن باریک
neck cloth دستمال گردن
to shake off the dust گردگیری گردن
refractorily گردن کشانه
decollation گردن زنی
chase گردن توپ
neckerchief دستمال گردن
decapitated گردن زدن
decapitates گردن زدن
muffler شال گردن
mufflers شال گردن
stodgy گردن کلفت
noddle پشت گردن
noddles پشت گردن
cervices پشت گردن
decapitating گردن زدن
cervix پشت گردن
cervixes پشت گردن
collar گردن بند
decapitate گردن زدن
neckerchiefs دستمال گردن
shawl دستمال گردن
chased گردن توپ
chases گردن توپ
beheads گردن زدن
beheading گردن زدن
beheaded گردن زدن
behead گردن زدن
chasing گردن توپ
choker شال گردن
chokers شال گردن
handkerchief دستمال گردن
handkerchiefs دستمال گردن
cervical وابسته به گردن
shawls دستمال گردن
collars گردن بند
ruffian گردن کلفت
ruffians گردن کلفت
necklace گردن بند
feeds تغذیه گردن
ties دستمال گردن
dumpy گردن کلفت
ascot دستمال گردن
arrogantly گردن فراز
anadem گردن بند
decollate گردن زدن
arrogant گردن فراز
tie دستمال گردن
feed تغذیه گردن
nape پشت گردن
napes پشت گردن
ascot شال گردن
ruffianly گردن کلفت وحشی
victorine خز گردن بلند زنانه
neck of (the) uterus [Cervix uteri] گردن رحم [کالبدشناسی]
to stick up گردن فرازی کردن
the dog wasled سگ بند در گردن داشت
tippet خز دور گردن وسردست
uterine neck [Cervix uteri] گردن رحم [کالبدشناسی]
uterine cervix [Cervix uteri] گردن رحم [کالبدشناسی]
neck of the womb [Cervix uteri] گردن رحم [کالبدشناسی]
victorine گردن پوش بلند
shawls شال گردن بستن
to bear the blame تقصیر را به گردن گرفتن
thugs قاتل گردن کلفت
challenged طلب حق گردن کشی
thug قاتل گردن کلفت
challenges طلب حق گردن کشی
cervix [of uterus] گردن رحم [کالبدشناسی]
challenge طلب حق گردن کشی
bullying گردن کلفت گوشت
To act as a bully . گردن کلفتی کردن
bully گردن کلفت گوشت
bullied گردن کلفت گوشت
shawl شال گردن بستن
bullies گردن کلفت گوشت
tepefy نیم گردن کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com