Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
transient
خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
transients
خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
Other Matches
transient
بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
transients
بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
hard
خطای موقت در سیستم
hardest
خطای موقت در سیستم
harder
خطای موقت در سیستم
time error
خطای زمانی
hazard
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarded
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazards
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarding
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
heaps
فضای ذخیره سازی موقت که اجازه دستیابی تصادفی میدهد
heaping
فضای ذخیره سازی موقت که اجازه دستیابی تصادفی میدهد
heap
فضای ذخیره سازی موقت که اجازه دستیابی تصادفی میدهد
coldest
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colds
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colder
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
answers
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answering
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answered
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
zero condition
حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
answer
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
cycle stealing
روشی که اجازه میدهد یک دستگاه جانبی بطور موقت کامپیوتر را ازدسترسی به مسیر
looks
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looked
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
look
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
kludge
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
kluge
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
dial in modem
مودمی که خودکار پاسخ میدهد و در هر زمانی برای دستیابی به سیستم قابل استفاده است
vga
آداپتور نمایش VGA که به وسیله دیگری امکان دستیابی به اطلاعات و سیگنالهای زمانی آنرا میدهد
intermittent error
خطایی که تصادفا در سیستم ارتباطی یا کامپیوتر رخ میدهد به علت خطای برنامه برنامه یا اختلال
times
زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
time
زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
timed
زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
pending
درمدت
during
درمدت
suspension of arms
اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
pre-
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
pre
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
faults
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faulted
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
betweentimes
درمدت وقفه
for
درمدت بقدر
during his tenure of office
درمدت تصدی او
during his absonce
درمدت غیبت او
over-
درمدت باردیگر
over
درمدت باردیگر
protempore
موقت شاغل مقامی بطور موقت
charging
خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
preemptive multitasking
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
slice
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime
پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
window
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
horizontal error
خطای بر دو سمت خطای افقی
errors
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
error
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
ppm
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
wastes
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
magnetic deviation
میزان خطای قرائت عقربه مغناطیسی خطای عقربه
assembly
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
logical
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
dma
UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
graphics
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
ToolTips
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
supervisory
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
intrim
موقت
pontoon
پل موقت
adhoc
موقت
pontoons
پل موقت
makeshift
موقت
provisional
موقت
pontoon bridge
پل موقت
interim
موقت
temporary
موقت
pro tempore
موقت
brettys
سنگر موقت
bretisee
سنگر موقت
temporary storage
انباره موقت
temporary storage
حافظه موقت
buffer
حافظه موقت
stopgap
چاره موقت
temporary duty
ماموریت موقت
temporary works
کارهای موقت
temporary wife
زوجه موقت
suspension of arms
اتش بس موقت
tabernacle
پرستشگاه موقت
stopgaps
چاره موقت
temporary structures
ساختمانهای موقت
temporary marriage
ازدواج موقت
modus vivendi
توافق موقت
cofferdam
بند موقت
dazzling
کوری موقت
temporalty
بطور موقت
dazzles
کوری موقت
x site
انبار موقت
coffer dam
سد انحرافی موقت
dazzled
کوری موقت
dazzle
کوری موقت
temporal life
زندگی موقت
temporary gauge
اشل موقت
temporary hardness
سختی موقت
bretess
سنگر موقت
bretex
سنگر موقت
bretesse
سنگر موقت
short time duty
کار موقت
bretise
سنگر موقت
temporary duty
شغل موقت
bridging leon
وام موقت
provisional scrip
تصدیق موقت
suspensions
اخراج موقت
charge d'affaires of the embassy
کاردار موقت
protem
موقتا موقت
tentative
ازمایشی موقت
lean-to
پناهگاه موقت
lean-tos
پناهگاه موقت
kluged
ترسیم موقت
temporarily
بطور موقت
blackout
بیهوشی موقت
blackouts
بیهوشی موقت
suspension
اخراج موقت
provisional
به طور موقت
ischemia
کم خونی موقت
debarkation hospital
بیمارستان موقت
bridging leon
اعتبار موقت
armistices
صلح موقت
temporary road
راه موقت
term insurance
بیمه موقت
interim plan
برنامههای موقت
drop tank
تانک موقت
modulus vivendi
قار موقت
interim financing
پرداخت موقت
interim certificates
گواهی موقت
timbering
چوبست موقت
the pro tem chief
رئیس موقت
false work
حائل موقت
detention pending trial
حبس موقت
armistice
صلح موقت
lapsing
برگشت انحراف موقت
pontonier
مامور پل موقت سازی
covering note
بیمه نامه موقت
pontoneer
مامور پل موقت سازی
kludge
سخت افزار موقت
shell
برنامه خروج موقت
locumtenens
کفیل جانشین موقت
transient ischemia
کم خونی موضعی موقت
shells
برنامه خروج موقت
lapses
برگشت انحراف موقت
beach dump
انبار موقت ساحلی
cover note
بیمه نامه موقت
lapse
برگشت انحراف موقت
shelling
برنامه خروج موقت
convening authority
مقام صلاحیتدار موقت
convening authority
فرماندار موقت نظامی
drug holiday
ترک موقت دارو
provisional order
دستور موقت اداری
provisional statement
صورت وضعیت موقت
provisional scrip
تصدیق موقت سهام
scrip
گواهی نامه موقت
alternate water terminal
بارانداز ابی موقت
pontoons
پل موقت نظامی زدن
air commodore
سرتیپ موقت هوایی
acting sublieutenant
ناوبان دوم موقت
provisional assignee
مدیر تصفیه موقت
provisionally
بطور موقت عجالتا"
provisorily
بطور شرطی یا موقت
interim injunction
حکم توقیف موقت
rendezvous area
منطقه تجمع موقت
juryrig
برپا کردن موقت
shadow memory
حافظه ثانوی موقت
pontoon
پل موقت نظامی زدن
quia timet
قرار تامین دستور موقت
parleys
مذاکره درباره صلح موقت
parleying
مذاکره درباره صلح موقت
parleyed
مذاکره درباره صلح موقت
parley
مذاکره درباره صلح موقت
fifo
فضای ذخیره سازی موقت
tenancies
مدت اجاره مالکیت موقت
tenancy
مدت اجاره مالکیت موقت
truce
متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
time charter
کرایه کردن موقت کشتی
keyboard buffer
حافظه موقت صفحه کلید
register
ذخیره موقت دستورات اجرایی
kludge
سیستم نرم افزار موقت
truces
متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
juryrig
سوار کردن موقت وسایل
registering
ذخیره موقت دستورات اجرایی
truces
قرارداد متارکه موقت جنگ
stopgaps
وسیله موقت دریچه انسداد
registers
ذخیره موقت دستورات اجرایی
stopgap
وسیله موقت دریچه انسداد
progress payments
پرداختهای موقت یا علی الحساب
truce
قرارداد متارکه موقت جنگ
foot fault
خطای پا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com