English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
carrier's risk خطرات به عهده حمل کننده
Other Matches
all risks تمام خطرات
jumbo risks خطرات بزرگ
undertakes عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertake عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
unexpired risks خطرات منتفی نشده
against all risks در براب کلیه خطرات
war risks خطرات ناشی از جنگ
emergency risk خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
reserved for unexpired risks ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects. در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
responsibilities عهده
on عهده
undertaking عهده
responsibility عهده
responsible عهده دار
incumbency عهده داری
affords از عهده برامدن
affording از عهده برامدن
afforded از عهده برامدن
copings از عهده برامدن
acquit از عهده برآمدن
afford از عهده برآمدن
copes از عهده برامدن
coped از عهده برامدن
cope از عهده برامدن
to be incapable از عهده بر نیامدن
take over به عهده گرفتن
charged عهده دار
charges عهده دارکردن
charges عهده داری
charge عهده دارکردن
charge عهده داری
take out از عهده برامدن
entrusted عهده دار
undertaking به عهده گرفتن
be up to به عهده کسی بودن
sponsorship عهده گیری اعانت
guarantees عهده دار شدن
guaranteed عهده دار شدن
at owner's risks ریسک به عهده مالک
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . از عهده من خارج است
stand عهده دارشدن موقعیت
charge some one with به عهده کسی گذاشتن
guarantee عهده دار شدن
assumes عهده دار شدن
drawen on the national bank عهده بانک ملی
draws کشیده شدن عهده
drawn on کشیده شدن عهده
assume عهده دار شدن
draw کشیده شدن عهده
answer جواب دادن از عهده برامدن
caveat subscriptor مسئولیت به عهده عضو میباشد
answered جواب دادن از عهده برامدن
hold the fort <idiom> از عهده کاری شاق برآمدن
carrige forward کرایه به عهده گیرنده کالا
answering جواب دادن از عهده برامدن
emprise تقریر عهده دار شدن
draw on عهده کسی برات کشیدن
duties on buyer's account حقوق گمرکی به عهده خریداراست
answers جواب دادن از عهده برامدن
take the chair ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
the burden of proof rests with اثبات ادعا بر عهده مدعی است
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
monopolylogue نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
He wI'll give a good account of himself. خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
carry the ball <idiom> قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
owner's risk خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
see one's way clear to do something <idiom> احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
the burden of proof rests of claimant بار اثبات بر عهده شاکی است
cashier's check چکی که بانک عهده خود بکشد
to bear any customs duties هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
acquitting از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquits از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
To assume office . عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
bisque امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
I shall personally undertake tht you make a profit. من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
to bear all customs duties and taxes تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
primary کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
tenantable repair تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
He undertook the primiership at the age of eighty. درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
parlementaire کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
hanging committee انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
tackling از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
at owner's risk معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
devices برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
answering machines نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machine نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
place utility استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
lu LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است
undertaken متعهد شدن عهده دار شدن
undertakes متعهد شدن عهده دار شدن
undertake متعهد شدن عهده دار شدن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
dedicated کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
close corporation شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
paging فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
declaration of trust افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com