Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
strategies
خط مشی نظامی و سیاسی و اقتصادی واجتماعی یا ملی کشور
strategy
خط مشی نظامی و سیاسی و اقتصادی واجتماعی یا ملی کشور
Other Matches
self determination
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
national strategy
مجموعه تدابیر سیاسی اقتصادی اجتماعی و نظامی ملی
satellite
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
satellites
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
strategic
استراتژیکی مربوط به خط مشیهای سیاسی واقتصادی و نظامی و روانی وجغرافیایی یا ملی کشور
economic nationalism
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
economic and social council
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
immunity
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politico military
امور سیاسی نظامی
politico military
عملیات سیاسی نظامی
subversives
مربوط به براندازی حکومتها از نظر سیاسی اقتصادی
subversive
مربوط به براندازی حکومتها از نظر سیاسی اقتصادی
state of the realm
طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
geopolitics
درمشی سیاسی و سیاست خارجی کشور
autonomy
خودمختاری حاکمیت ملی مبنی براستقلال اقتصادی و سیاسی خودگردانی
e c e
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
persona grata
نماینده سیاسی مورد قبول کشور دیگر
subversion
نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
imperialism
سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
isolationism
سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
policy of contianment
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
stagnation thesis
فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
expandsionism
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
mercantilists
مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
north atlantic treaty organization (nato
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
combined staff
ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
valor
ارزش شخصی واجتماعی
valour
ارزش شخصی واجتماعی
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
apolitical
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
reprisal
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
militarism
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
brainwashing
تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
casuistry
حل مسائل احلاقی ووجدانی با قوانین مذهبی واجتماعی
political ties
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
Economic expert
[A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]
حکیم اقتصادی
[ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
economic liberalism
مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
economic aggregates
مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
political circles
محافل سیاسی دوایر سیاسی
politics
علم سیاسی امور سیاسی
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
Burundi
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradites
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
economic imperialism
جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
terminals
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
dynamic condition
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
provincialism
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
quarterly journal of economics
مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
reestablishment of diplomatic relations
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
politic
سیاسی نماینده سیاسی
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel
چانل نظامی مجرای نظامی
military government
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
economic order quantity
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
autarky
خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
military impedimenta
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
nonaligned
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
isonomy
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute
سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
politicos
سیاسی
politico
سیاسی
diplomatic
سیاسی
socio political
سیاسی
political
سیاسی
terrorists
ادمکش سیاسی
state criminals
مقصرین سیاسی
politics
اصول سیاسی
sociopolitical
اجتماعی- سیاسی
anarchy
بی ترتیبی سیاسی
state criminals
مجرمین سیاسی
terrorist
ادمکش سیاسی
political rights
حقوق سیاسی
politician
مرد سیاسی
escapism
انزوای سیاسی
arithmetic , political
اقتصاد سیاسی
diplomatic immunity
مصونیت سیاسی
current affairs
رویدادهایاجتماعی و سیاسی
politicking
فعالیت سیاسی
political economy
اتصاد سیاسی
refugees
پناهنده سیاسی
refugee
پناهنده سیاسی
talk politics
گفتگوی سیاسی
politicians
مرد سیاسی
politically
از لحاظ سیاسی
political science
علوم سیاسی
political propaganda
تبلیغات سیاسی
asylums
حق پناهندگی سیاسی
public life
زندگی سیاسی
diplomatic representation
نمایندگی سیاسی
courier
پیک سیاسی
couriers
پیک سیاسی
political psychology
روانشناسی سیاسی
asylum
حق پناهندگی سیاسی
state prisoners
محبوسین سیاسی
state prisoners
زندانیان سیاسی
prisoners of state
محبوسین سیاسی
prisoners of state
زندانیان سیاسی
politico social
سیاسی اجتماعی
Political opponents .
مخالفین سیاسی
political offences
جرائم سیاسی
diplomatic corps
هیات سیاسی
terror
ادمکشی سیاسی
politico social
سیاسی و اجتماعی
envoy
فرستاده سیاسی
envoys
فرستاده سیاسی
politic
زندانی سیاسی
political forces
نیروهای سیاسی
political isolation
انزوای سیاسی
political matters
مسائل سیاسی
political mission
هیئت سیاسی
political mission
ماموریت سیاسی
political offence
جرم سیاسی
envoyship
نمایندگان سیاسی
diplomatic officer
مامور سیاسی
ecclesia
مجلس سیاسی
demarche
اقدام سیاسی
political debate
منازعه سیاسی
political debate
بحث سیاسی
diplomatic channels
طرق سیاسی
diplomatic relations
روابط سیاسی
diplomatic privileges
امتیازات سیاسی
diplomatic passport
تذکره سیاسی
diplomatic agent
مامور سیاسی
political economy
اقتصاد سیاسی
hatchet man
<idiom>
کارهای سیاسی
diplomatic mission
هیئت سیاسی
diplomatic passport
پاسپورت سیاسی
terrors
ادمکشی سیاسی
stated
سیاسی رسمی وضع
neutralism
حفظ بی طرفی سیاسی
non political offence
جرم غیر سیاسی
corps diplomatique
هئیت نمایندگان سیاسی
stating
سیاسی رسمی وضع
neutral state
حالت بی طرفی سیاسی
hanse
اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
political instability
تزلزل یا نا استواری سیاسی
rupture of diplomatic relations
قطع روابط سیاسی
statesman
رجل سیاسی زمامدار
diplomat
رجل سیاسی دیپلمات
diplomats
رجل سیاسی دیپلمات
interruption of diplomatic relations
قطع روابط سیاسی
breach of diplomatic relations
قطع روابط سیاسی
old guard
محافظه کار سیاسی
politick
جنبه سیاسی دادن به
politically involved
از لحاظ سیاسی پرتحرک
politically active
از لحاظ سیاسی پرتحرک
roorbach
اتهامات کذب سیاسی
roorback
اتهامات کذب سیاسی
statesmen
رجل سیاسی زمامدار
state-
سیاسی رسمی وضع
states
سیاسی رسمی وضع
diplomatic corps
هیات نمایندگان سیاسی
state
سیاسی رسمی وضع
diplomatic body
هیات نمایندگان سیاسی
diplomatic bady
هیات سیاسی نمایندگان
to talk politics
گفتگوی سیاسی کردن
isonomy
تساوی سیاسی و حقوقی
political scientists
ویژه گر علوم سیاسی
political scientist
ویژه گر علوم سیاسی
titular charge daffaires
متصدی شغل سیاسی
severance of diaplomatic relations
قطع روابط سیاسی
isopolity
برابری در حقوق سیاسی
junto
دسته بندی سیاسی
a newspaper's political affiliation
وابستگی سیاسی روزنامه ها
Religious (political) fanaticism
تعصبات مذهبی ( سیاسی )
stateman
مرد سیاسی زمامدار
geopolitical
وابسته به جغرافیای سیاسی
economical
اقتصادی
economy
اقتصادی
economic
اقتصادی
socio economic
اقتصادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com