Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
ace
خلبان ماهر و متهور
aces
خلبان ماهر و متهور
Other Matches
copilot
کمک خلبان خلبان دوم
venturer
متهور
pushful
متهور
go ahead
: متهور
temerarious
متهور
venturous
متهور
intrepid
متهور
daredevil
متهور
daredevils
متهور
daring
متهور
audacious
متهور
hardy
متهور
hardier
متهور
enterprising
متهور
hardiest
متهور
bolder
گستاخ متهور
brasher
متهور گستاخ
brashest
متهور گستاخ
bold
گستاخ متهور
extrepreneur
مدیر متهور
boldest
گستاخ متهور
brash
متهور گستاخ
pushful
متهور در اقدام بکارهای مهم
fly boy
خلبان
aivatrix
خلبان زن
pilotless
بی خلبان
aeronaut
خلبان
piloted
خلبان
aviators
خلبان
pilot
خلبان
pilots
خلبان
aviator
خلبان
droned
هواپیمای بی خلبان
co-pilots
کمک خلبان
automatic pilots
خلبان اتوماتیک
automatic pilot
خلبان اتوماتیک
drones
هواپیمای بی خلبان
droning
هواپیمای بی خلبان
beeps
هواپیمای بی خلبان
beeping
هواپیمای بی خلبان
beeped
هواپیمای بی خلبان
beep
هواپیمای بی خلبان
cockpit canopy
سایبان خلبان
drone
هواپیمای بی خلبان
copilot
کمک خلبان
compilot
کمک خلبان
co-pilot
کمک خلبان
co pilot
کمک خلبان
cockpit
کابین خلبان
cockpit
اطاقک خلبان
cockpits
کابین خلبان
cockpits
اطاقک خلبان
autopilot
خلبان اتوماتیک
nautical
خلبان کتاب
first pilot
خلبان اول
soloists
خلبان تک پرواز
flying officer
افسر خلبان
soloist
خلبان تک پرواز
he was neat
ماهر
fine fingered
ماهر
skilful
ماهر
pert
ماهر
deft
ماهر
skilled
ماهر
neat handed
ماهر
light handed
ماهر
knacky
ماهر
light footed
ماهر
industrious
ماهر
skillful
ماهر
skillful Šetc
ماهر
proficient
ماهر
wieldy
ماهر
workmanly
ماهر
experts
ماهر
expert
ماهر
adroit
<adj.>
ماهر
adept
ماهر
dextrous
ماهر
dexterous
ماهر
workmanlike
ماهر
studious
<adj.>
ماهر
handy
ماهر
handiest
ماهر
handier
ماهر
sedulous
<adj.>
ماهر
industrious
<adj.>
ماهر
hardworking
<adj.>
ماهر
diligent
<adj.>
ماهر
assiduous
<adj.>
ماهر
army aviator
خلبان هوانیروز نیروزفر
cockpit
اطاقک خلبان درهواپیما
unattended
به طور خودکار بی خلبان
fury
نوعی جت تک موتوره و تک خلبان
army aviator
خلبان نیروی زمینی
sailplaner
خلبان هواپیمای بی موتور
cockpits
اطاقک خلبان درهواپیما
pilot's trace
کالک دستی خلبان
scientail
ماهر علمی
skilled worker
کارگر ماهر
semi skilled
نیمه ماهر
semiskilled
نیمه ماهر
sharpshooter
تیرانداز ماهر
shotmaker
شوت زن ماهر
skilled labour
کارگر ماهر
light foot
ماهر تردست
versant
ماهر واستاد
water dog
شناگر ماهر
expert gunner
توپچی ماهر
understanding
مطلع ماهر
journeyman
کارگر ماهر
qualify
ماهر شدن
cunning
ماهر زیرکی
marksmen
تیرانداز ماهر
articulate
ماهر در صحبت
skilled
ماهر و باتجربه
tactical
ماهر ماهرانه
qualifies
ماهر شدن
journeymen
کارگر ماهر
jimmy
ماهر دیلم
masters
ماهر شدن
understandings
مطلع ماهر
mastered
ماهر شدن
master
ماهر شدن
natty
پاکیزه ماهر
nattiest
پاکیزه ماهر
flunkys
غیر ماهر
nattier
پاکیزه ماهر
jimmies
ماهر دیلم
tactically
ماهر ماهرانه
articulates
ماهر در صحبت
craftsman
کارگر ماهر
craftsmen
کارگر ماهر
greatest
متعدد ماهر
slick
ماهر صاف
slickest
ماهر صاف
articulating
ماهر در صحبت
great-
متعدد ماهر
great
متعدد ماهر
flunkeys
غیر ماهر
flunky
غیر ماهر
flunkies
غیر ماهر
marksman
تیرانداز ماهر
flunkey
غیر ماهر
kamikaze
خلبان ازجان گذشته ژاپنی
test pilot
خلبان ازمایش کننده هواپیما
piloted
خلبان هواپیما راننده کشتی
drone antisubmarine helicopter
هلی کوپتر بی خلبان ضدزیردریایی
pilots
خلبان هواپیما راننده کشتی
pilot's trace
کالک راهنمای خلبان هواپیما
test pilots
خلبان ازمایش کننده هواپیما
pilot
خلبان هواپیما راننده کشتی
semi skilled worker
کارگر نیمه ماهر
mastered
ماهر شدن در چیزی
master
ماهر شدن در چیزی
skillful weaver
بافنده ماهر و خبره
unskilled worker
کارگر غیر ماهر
sniper
تیرانداز ماهر تفنگ
qualified
صلاحیت دار ماهر
shot
تیراندازی تیرانداز ماهر
snipers
تیرانداز ماهر تفنگ
building craftsman
کارگر ماهر ساختمانی
masters
ماهر شدن در چیزی
navvies
کارگر غیر ماهر
navvy
کارگر غیر ماهر
figure skater
اسکیت باز ماهر
reinsman
سوار کار ماهر
shots
تیراندازی تیرانداز ماهر
automatic pilot
[A/P]
خلبان خودکار
[حمل و نقل هوایی]
autopilot
[A/P]
خلبان اتوماتیک
[حمل و نقل هوایی]
How can I make such pilot
چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
automatic pilot
[A/P]
خلبان اتوماتیک
[حمل و نقل هوایی]
autopilot
[A/P]
خلبان خودکار
[حمل و نقل هوایی]
gift of the gab
<idiom>
درصحبت کردن ماهر بودن
marksman
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
toxophilite
تیرانداز ماهر با تیر و کمان
helicopter pilot
خلبان هلیکوپتر
[شغل]
[حمل و نقل هوایی]
helicopter pilot
خلبان چرخبال
[شغل]
[حمل و نقل هوایی]
hand glider
هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
sky surfer
هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
clamshell
کاناپه خلبان که از جلو یاعقب لولا شده
stickhandler
شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
unskilled labor
نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
orion
منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
streetwise
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
digger
پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
mudder
اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
cradler
بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
decision height
حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
standing wave
موج نوساندار هوا که در اوج خلبان از ان استفاده میکند
decision altitude
ارتفاع نهایی مسیرفرودهواپیمای بی خلبان حداکثرارتفاع در مسیر فرود
digger
بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
roughrider
سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
astrodome
گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
demolition derby
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
punter
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punters
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
wingman
خلبانی که خارج از فرمان دسته هوایی حرکت میکند خلبان جناحی
bunter
توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
artificial horizon
یکی از الات اصلی کابین خلبان که وضعیت هواپیما را نسبت به افق نشان میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com