English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
peanut butter خمیر بادام زمینی
Other Matches
peanuts بادام زمینی
earth nut بادام زمینی
ground nut بادام زمینی
monkey nut بادام زمینی
groundnut بادام زمینی
peanut بادام زمینی
groundnuts بادام زمینی
pignut یکنوع بادام زمینی
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
ground liaison گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
almond بادام
almond مغز بادام
sugared almond نقل بادام
cashew بادام هندی
shelled almond مغز بادام
hard bake بادام سوخته
almond tree درخت بادام
burnt almond بادام سوخته
almond emulsion شیره بادام
praline بادام سوخته
almond درخت بادام
shelled almond بادام پوست کنده
nougat شیرینی بادام دار
sweet oil روغن بادام شیرین
nutshell پوست فندق و بادام و غیره مختصرا
orgeat شربت بهار نارنج با شیره بادام
ratafee مشروب الکلی مخلوط با بادام تلخ
ratafia مشروب الکلی مخلوط با بادام تلخ
ground signals سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
yam سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yams سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
spumone بستنی میوه ومغز بادام ومیوه جات ایتالیایی
spumoni بستنی میوه ومغز بادام ومیوه جات ایتالیایی
macaroon نان شیرینی مرکب از شکر وزرده تخم مرغ و بادام
macaroons نان شیرینی مرکب از شکر وزرده تخم مرغ و بادام
nitrobenzene ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
pastes خمیر
mush خمیر
pasted خمیر
pulp خمیر
pasting خمیر
duff خمیر
unguent خمیر
dough خمیر
paste خمیر
dentifrice خمیر دندان
cement paste خمیر سیمان
kneads خمیر کردن
commutator compound خمیر جابجاگر
puff paste خمیر پف دار
papier mache خمیر کاغذ
oakum خمیر بتونه
matzoh خمیر فطیر
matzo خمیر فطیر
malaxate خمیر کردن
malax خمیر کردن
lime paste خمیر اهک
levigate خمیر کردن
knead clay by hand خمیر کردن
impaste خمیر گرفتن
impaste خمیر کردن
toothpastes خمیر دندان
toothpaste خمیر دندان
tooth paste خمیر دندان
kneading خمیر کردن
wood pulp خمیر چوپ
tempered خمیر کردن
carton-pierre خمیر کاغذ
sour dough خمیر ترش
tempers خمیر کردن
pap خمیر نرم
wood pulp خمیر چوب
mush خمیر نرم
leavens خمیر مایه
leavens خمیر ترش
sourdough خمیر ترش
soden خمیر سست
temper خمیر کردن
masticate خمیر کردن
masticated خمیر کردن
masticates خمیر کردن
knead خمیر کردن
masticating خمیر کردن
leavening خمیر مایه
kneaded خمیر کردن
leaven خمیر مایه
leavening خمیر ترش
leaven خمیر ترش
saturated soil paste خمیر خاک اشباع
mash خمیر کردن شیفتن
mashed خمیر کردن شیفتن
mashes خمیر کردن شیفتن
mashing خمیر کردن شیفتن
batter خراب کردن خمیر
batters خراب کردن خمیر
pulp جسم خمیر مانند
pulpwood خمیر چوب مخصوص کاغذسازی
flaky pastry خمیر هزارلا [غذا و آشپزخانه]
magma خمیر مواد معدنی یا الی
puff pastry خمیر ورقه ای [غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry) خمیر ورقه ای [غذا و آشپزخانه]
flaky pastry خمیر ورقه ای [غذا و آشپزخانه]
puff pastry خمیر هزارلا [غذا و آشپزخانه]
puff paste خمیر هزارلا [غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry) خمیر هزارلا [غذا و آشپزخانه]
puff paste خمیر ورقه ای [غذا و آشپزخانه]
plaster خمیر مخصوص اندوددیوار و سقف
plasters خمیر مخصوص اندوددیوار و سقف
phyllo (pastry) خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
flaky pastry خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
moulding board تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند
puff pastry خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
pasties خمیر مانند کلوچه قیمه دار
pate de foie gras خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
puff paste خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
puff pastry خمیر پای فرانسوی [غذا و آشپزخانه]
puff paste خمیر پای فرانسوی [غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry) خمیر پای فرانسوی [غذا و آشپزخانه]
flaky pastry خمیر پای فرانسوی [غذا و آشپزخانه]
pasty خمیر مانند کلوچه قیمه دار
frit خمیر شیشه وچینی سازی گداختن
doughface دارای صورتی مانند خمیر گوشت الود
library paste نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-boards تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
clobber خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
clobbers خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
clobbered خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
clobbering خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
strudel ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
terrene زمینی
terrestrial زمینی
sublunary زمینی
earthly زمینی
earth-bound زمینی
tellurian زمینی
territorial زمینی
predial or prae زمینی
sublunar زمینی
agrarian زمینی
tumbling زمینی
subaerial رو زمینی
sub astral زمینی
terraneous زمینی
landed a زمینی
ground forces نیروهای زمینی
ground forces نیروی زمینی
overland mail پست زمینی
ground liaison رابط زمینی
peanuts پسته زمینی
peanut پسته زمینی
tellurian matter ماده زمینی
ground observer دیدبان زمینی
ground position ایستگاه زمینی
ground position موقعیت زمینی
ground force نیروی زمینی
ground fire تیر زمینی
floor lamp اباژور زمینی
suberranean زیر زمینی
landmines مین زمینی
terrestrial وضعیت زمینی
landmine مین زمینی
graze burst ترکش زمینی
subterraneous زیر زمینی
ground control کنترل زمینی
ground observation دیدبانی زمینی
ground return بازتاب زمینی
ground wave موج زمینی
land force n نیروی زمینی
perigee حضیض زمینی
land mine مین زمینی
land tail بنه زمینی
terrain corridor دالان زمینی
terrain return اکوی زمینی
tater سیب زمینی
mail gram پست زمینی
praties سیب زمینی
terrestrial refraction شکست زمینی
terrestrial radiation تابشهای زمینی
murphy سیب زمینی
land combat نبرد زمینی
infernal regions دیارزیر زمینی
hypogean زیر زمینی
ground return برگشت زمینی
ground speed سرعت زمینی
ground surveillance مراقبت زمینی
ground surveillance تجسس زمینی
ground track مسیر زمینی
land forces نیروی زمینی
ground waves امواج زمینی
groundling گیاه زمینی
earthy زمینی دنیوی
hypogeal زیر زمینی
hypogeous زیر زمینی
terraqueous زمینی ودریایی
ground antenna انتن زمینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com