Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
impaste
خمیر گرفتن
Other Matches
unguent
خمیر
pasted
خمیر
pastes
خمیر
pasting
خمیر
pulp
خمیر
mush
خمیر
paste
خمیر
dough
خمیر
duff
خمیر
masticates
خمیر کردن
sourdough
خمیر ترش
soden
خمیر سست
masticate
خمیر کردن
impaste
خمیر کردن
leavens
خمیر ترش
pap
خمیر نرم
masticating
خمیر کردن
masticated
خمیر کردن
dentifrice
خمیر دندان
leaven
خمیر ترش
leavening
خمیر مایه
sour dough
خمیر ترش
mush
خمیر نرم
leavening
خمیر ترش
leavens
خمیر مایه
commutator compound
خمیر جابجاگر
cement paste
خمیر سیمان
leaven
خمیر مایه
oakum
خمیر بتونه
matzo
خمیر فطیر
carton-pierre
خمیر کاغذ
papier mache
خمیر کاغذ
toothpastes
خمیر دندان
toothpaste
خمیر دندان
tooth paste
خمیر دندان
levigate
خمیر کردن
malax
خمیر کردن
malaxate
خمیر کردن
matzoh
خمیر فطیر
temper
خمیر کردن
tempered
خمیر کردن
tempers
خمیر کردن
wood pulp
خمیر چوپ
wood pulp
خمیر چوب
kneads
خمیر کردن
puff paste
خمیر پف دار
kneaded
خمیر کردن
lime paste
خمیر اهک
knead
خمیر کردن
knead clay by hand
خمیر کردن
kneading
خمیر کردن
batter
خراب کردن خمیر
pulp
جسم خمیر مانند
peanut butter
خمیر بادام زمینی
batters
خراب کردن خمیر
mashing
خمیر کردن شیفتن
mashed
خمیر کردن شیفتن
saturated soil paste
خمیر خاک اشباع
mashes
خمیر کردن شیفتن
mash
خمیر کردن شیفتن
puff paste
خمیر ورقه ای
[غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry)
خمیر ورقه ای
[غذا و آشپزخانه]
flaky pastry
خمیر ورقه ای
[غذا و آشپزخانه]
pulpwood
خمیر چوب مخصوص کاغذسازی
magma
خمیر مواد معدنی یا الی
puff pastry
خمیر ورقه ای
[غذا و آشپزخانه]
plaster
خمیر مخصوص اندوددیوار و سقف
flaky pastry
خمیر هزارلا
[غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry)
خمیر هزارلا
[غذا و آشپزخانه]
puff pastry
خمیر هزارلا
[غذا و آشپزخانه]
plasters
خمیر مخصوص اندوددیوار و سقف
puff paste
خمیر هزارلا
[غذا و آشپزخانه]
frit
خمیر شیشه وچینی سازی گداختن
pasties
خمیر مانند کلوچه قیمه دار
pate de foie gras
خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
moulding board
تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند
pasty
خمیر مانند کلوچه قیمه دار
flaky pastry
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry)
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
puff pastry
خمیر پای فرانسوی
[غذا و آشپزخانه]
flaky pastry
خمیر پای فرانسوی
[غذا و آشپزخانه]
puff paste
خمیر پای فرانسوی
[غذا و آشپزخانه]
puff pastry
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry)
خمیر پای فرانسوی
[غذا و آشپزخانه]
puff paste
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
library paste
نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
doughface
دارای صورتی مانند خمیر گوشت الود
bread-boards
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-board
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
clobbers
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
strudel
ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
clobber
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
clobbered
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
clobbering
خمیر یاچسب سیاه رنگی که با ان ترک وشکافهای کفش را پر میکنند دنده
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
mash
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashed
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashing
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashes
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
pasting
چسب زدن به خمیر زدن
pastes
چسب زدن به خمیر زدن
pasted
چسب زدن به خمیر زدن
paste
چسب زدن به خمیر زدن
ro rub up
خمیر کردن پرداخت کردن
To tell some one his fortune .
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
take
گرفتن
to get accustomed to
خو گرفتن
[به]
detracting
گرفتن
to get used to
خو گرفتن
[به]
detracts
گرفتن
overtaken
گرفتن
takes
گرفتن
raclaim
پس گرفتن
overtakes
گرفتن
overtake
گرفتن
situating
جا گرفتن
detract
گرفتن
detracted
گرفتن
reoccupy
از سر گرفتن
retreating
پس گرفتن
retreats
پس گرفتن
resume
از سر گرفتن
lutes
گل گرفتن
acquires
گرفتن
fleas
کک گرفتن
flea
کک گرفتن
obturate
گرفتن
tong
گرفتن
to whisk away or off
گرفتن
to take fast hold of
گرفتن
renovating
از سر گرفتن
renovates
از سر گرفتن
renovated
از سر گرفتن
renovate
از سر گرفتن
to take up
گرفتن
to take one's stand
جا گرفتن
accustom
خو گرفتن
resuming
از سر گرفتن
lute
گل گرفتن
to shut off
را گرفتن
seizes
گرفتن
reclaim
پس گرفتن
to station oneself
جا گرفتن
reclaimed
پس گرفتن
reclaiming
پس گرفتن
wive
زن گرفتن
reclaims
پس گرفتن
seized
گرفتن
resumed
از سر گرفتن
seize
گرفتن
resumes
از سر گرفتن
to take a wife
زن گرفتن
unsay
پس گرفتن
accompanies
دم گرفتن
to catch a fly
بل گرفتن
to call back
پس گرفتن
grabbing
گرفتن
grabs
گرفتن
to put a stop to
را گرفتن
retaking
پس گرفتن
to nestle oneself
جا گرفتن
retakes
پس گرفتن
to bring to a stop
را گرفتن
encumber
گرفتن
to break in
گرفتن
to begin again
از سر گرفتن
encumbered
گرفتن
encumbering
گرفتن
encumbers
گرفتن
retaken
پس گرفتن
accustoming
خو گرفتن
withdrawal
پس گرفتن
withdrawals
پس گرفتن
accompany
دم گرفتن
accustoms
خو گرفتن
accompanied
دم گرفتن
to get at
گرفتن
To treat flippantly(lightly).
شل گرفتن
puddles
گل گرفتن
puddle
گل گرفتن
to hunt out
گرفتن
to lay a wager
گرفتن
To go bad and stink.
بو گرفتن
grab
گرفتن
grabbed
گرفتن
wed
گرفتن
to draw back
پس گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com