Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
in law
خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
Other Matches
Mina-khani design
طرح میناخانی
[این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
marriages
ازدواج پیمان ازدواج
marriage
ازدواج پیمان ازدواج
kinswomen
خویشاوند
relative
خویشاوند
correspondents
خویشاوند
flesh and blood
خویشاوند
relational
خویشاوند
flesh-and-blood
خویشاوند
correspondent
خویشاوند
kinswoman
خویشاوند
kinsman
خویشاوند
kindred
خویشاوند
kin
خویشاوند
paternal relative
خویشاوند پدری
maternal relative
خویشاوند مادری
shirt-tails
خویشاوند دور
relation
شرح خویشاوند
shirt-tail
خویشاوند دور
affinal
خویشاوند سببی
relative in law
خویشاوند سببی
attributed
منسوب
owing
منسوب
affined
منسوب
sib
منسوب
of kin
منسوب
relative
منسوب
consular
منسوب به کنسول
fairness
منسوب به پریان
aeolian
منسوب به ائولوس
referred
منسوب داشتن
ammino
منسوب به امونیاک
relativization
منسوب کردن
strategic
منسوب به strategy
dantesque
منسوب به دانته
ecclesiastical
منسوب به کلیسا
refers
منسوب داشتن
refer
منسوب داشتن
sib
منسوب نسبی
kin
خویشی منسوب
amaranthine
منسوب به تاج خروس
auctorial
منسوب به نویسنده یا مولف
astrophysical
منسوب به فیزیک نجومی
agnatic
منسوب از طرف پدر
detrital
منسوب به اوار سایشی
capitalistic
منسوب به سرمایه داری
autonomic
منسوب به دستگاه عصبی خودکار
iliad
داستان حماسی منسوب به هومر
adenoidal
منسوب به بافت غدهای و لنفاوی
astrological
منسوب به علم ستاره شناسی
next of kin
نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
ulysses
اولیسزقهرمان حماسه اودیسه منسوب به هومرشاعرنابینای یونانی
adenoid
شبیه غده منسوب به بافت غدهای ولنفاوی
draconic
منسوب به اقشزخ قانون گذاراتنی در 621 پیش ازمیلاد
Dantesqua
[منسوب به دانته احیاگر سبک گوتیک در قرن نوزدهم]
bluestocking
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestockings
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
odyssey
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odysseys
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
marriages
ازدواج
marriageable age
ازدواج
hymens
ازدواج
marriage
ازدواج
hymen
ازدواج
spousal
ازدواج
matrimony
ازدواج
soles
ازدواج نکرده
affiance
پیمان ازدواج
intermarriage
ازدواج با خویشاوندان
gamophobia
ازدواج هراسی
matrimonial
مربوط به ازدواج
joined
ازدواج کردن
joins
ازدواج کردن
join
ازدواج کردن
sole
ازدواج نکرده
to take to wife
ازدواج کردن با
marry
ازدواج کردن
wedder
ازدواج کننده
termination of marriage
فسخ ازدواج
temporary marriage
ازدواج موقت
wedded
ازدواج کرده
premarital
پیش از ازدواج
single
ازدواج نکرده
matrimony
ازدواج نکاح
matches
ازدواج زورازمایی
match
ازدواج زورازمایی
marries
ازدواج کردن
civil marriages
ازدواج محضری
dissolution of marriage
انحلال ازدواج
mesalliance
ازدواج با زیردستان
nullity of marriage
بطلان ازدواج
wedded
وابسته به ازدواج
misogamy
ازدواج ستیزی
misogamy
بیزاری از ازدواج
remarriage
ازدواج مجدد
remarriages
ازدواج مجدد
marriage bed
قباله ازدواج
marriage line
گواهینامه ازدواج
tie the knot
<idiom>
ازدواج کردن
registration of marriage
ثبت ازدواج
wive
ازدواج کردن
misogamist
بیزار از ازدواج
marriage registry
دفتر ازدواج
marriages of convenience
ازدواج مصلحتی
pop the question
<idiom>
تقاضای ازدواج
married under a contract unlimited perio
ازدواج کردن
civil marriage
ازدواج محضری
post nuptial
بعد از ازدواج
marriage of convenience
ازدواج مصلحتی
A marriage of convenience .
ازدواج مصلحتی
mismatch
ازدواج ناجور
matchmaker
دلال یا دلاله ازدواج
nubile
قابل ازدواج و همسری
adultery
بی دینی ازدواج غیرشرعی
celibacy
بی شوهری امتناع از ازدواج
endogamy
رسم ازدواج قبیلهای
exogamy
ازدواج با افرادخارج از قبیله
matchmakers
دلال یا دلاله ازدواج
banning
اعلان ازدواج در کلیسا
bans
اعلان ازدواج در کلیسا
ban
اعلان ازدواج در کلیسا
break up of the a proposed marriage
به هم خوردن ازدواج احتمالی
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
newlywed
تازه ازدواج کرده
common law marriage
ازدواج غیر رسمی
breach of promise
شکستن پیمان ازدواج
Spanish knot
گره اسپانیایی
[این گره بدور یک نخ تار زده شده و به آفریقا منسوب می باشد.]
Mohtasham design
طرح محتشمی
[اینگونه طرح ها منسوب به استاد محتشم کاشانی بافنده مشهور کاشان می باشد.]
hetaerism
ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
extra-curricular
فعالیت جنسی خارج از ازدواج
medical fitness for marriage
قابلیت صحی برای ازدواج
Nothing is further from my mind than marriage .
اصلا" فکر ازدواج نیستم
physical capacity for marriage
قابلیت صحی برای ازدواج
levirate
ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
ask for a lady's hand
تقاضای ازدواج با بانویی کردن
annul a marriage
عقد ازدواج را فسخ کردن
cohabited
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
to fix somebody up with somebody
[American E]
دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
to get somebody paired off with somebody
دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
cohabits
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
morganatic
ازدواج کننده باپست تراز خود
cohabit
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
sororate
رسم ازدواج با زنی که فوت کرده
Congratrlation on your marriage .
ازدواج شما بسیار مبارک باشد
bastard eigne
بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
To marry below ones station.
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
intermarriage
ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
cohabiting
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
She married for love ,not for money .
بخاطر عشق ازدواج کردنه پول
miscegenation
ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
young people
دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
polygeny
پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
to marry at a registry office
در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
win a lady's hand
موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
shack up with
<idiom>
هم خانه با جنس مخالف بودن بدون ازدواج
intermarrying
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarried
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
She married a man old eonugh to be her father.
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
free love
عشق ورزی ومجامعت بدون مراعات ایین ازدواج
prothalamium
ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
prothalamion
ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
in love - engaged - married
عاشق . نامزد . متاهل
[مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
rob the cradle
<idiom>
دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
fornication
رابطه جنسی
[قبل از]
بیرون از ازدواج
[دین]
[حقوق]
morgantic marriage
ازدواج مرد عالی نسب با زنی از طبقه دانیه
If only she would marry me !
اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
polyandry
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
Oedipus
ادیپوس
[افسانه یونانی]
[پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
pocket piece
سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
banns
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
restraint of marriage
شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
palmette
گل شاه عباسی
[این گل در طرح ها ختائی نقش اصلی را دارد منسوب به طراحان دوره صفویه بوده و عده ای آن را شبیه نیلوفر آبی می دانند. بصورت پنج پر، هشت پر و دوازده پر به همراه برگ ها و گلبرگ ها است.]
special bastard
هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
Gabbeh
گبه
[با قالیچه های درشت باف و زبر که ریشه عشایری داشته و منسوب به خراسان و جنوب ایران می باشند. طرح های آن ساده و از رنگ های روشن با گره های فارسی و ترکی می باشد.]
judicial separaion
در این حالت زن وشوهر از هر جهت مجردمحسوب می شوند ولی حق ازدواج مجدد را ندارند وروابطشان با جنس مخالف زنا تلقی میشود
connexion
خویشاوندی سببی معادل affinity به معنی خویشاوندی ناشی از ازدواج
interwed
در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
with
بوسیله
of
بوسیله
by the instrumentality of
بوسیله
via
بوسیله
per
بوسیله
perprep
بوسیله
by
بوسیله
by dint of
بوسیله
at the hand of
بوسیله
wherewithal
که بوسیله ان
whereby
که بوسیله ان
thruogh the a of
بوسیله
osmose
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
electrically
بوسیله برق
per pais
بوسیله مملکت
by wire
بوسیله تلگراف
by the f.
بوسیله لمس
per pais
بوسیله کشور
by depty
بوسیله نماینده
municipally
بوسیله شهرداری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com