English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
put option خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
Other Matches
seller's option to duble خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
duble option خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
buyer's option to duble خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
exchange depareciation تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
put in more عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
earnest مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
demonetization تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
contango بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
back wardation خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
carring over تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
forfeiture تنزل ارزش
currency depreciation تنزل ارزش پول
cut rate تنزل قیمت
mark down تنزل قیمت
deflation تنزل قیمت
devalues تنزل قیمت دادن
devaluate تنزل قیمت دادن
devaluing تنزل قیمت دادن
devalue تنزل قیمت دادن
devalued تنزل قیمت دادن
devaluation تنزل قیمت پول
yield point at elevated temperatures نقطه تسلیم در دمای بالا
yield point at normal temperature نقطه تسلیم در دمای بالا
expected value ارزش مورد انتظار
anticipated price قیمت مورد انتظار
expected price قیمت مورد انتظار
target price قیمت مورد نظر
asking price قیمت مورد مطالبهی فروشنده
kill the goose that layed the golden egg <idiom> از بین بردن چیز با ارزش
There is more to it than meets the eye. ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
highway robbery <idiom> قیمت خیلی بالا
nose dive شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
good deal <idiom> قیمت ارزان باکیفیتی بالا
trover دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
promoted بالا بردن
lift بالا بردن
upraise بالا بردن
uplifts بالا بردن
uprear بالا بردن
uplift بالا بردن
upping بالا بردن
elevate بالا بردن
promoting بالا بردن
lifts بالا بردن
elevates بالا بردن
lifted بالا بردن
elevating بالا بردن
promote بالا بردن
lifting بالا بردن
raise of loom بالا بردن
tweaks بالا بردن
upgrade بالا بردن
upped بالا بردن
rally بالا بردن قی مت
rallies بالا بردن قی مت
rallied بالا بردن قی مت
upgraded بالا بردن
upgrades بالا بردن
jacks بالا بردن
jack بالا بردن
hoist بالا بردن
raise بالا بردن
tweaking بالا بردن
tweaked بالا بردن
jack up بالا بردن
tweak بالا بردن
ante : بالا بردن
hoists بالا بردن
upgrading بالا بردن
up بالا بردن
hoisted بالا بردن
promotes بالا بردن
raises بالا بردن
use up تحلیل بردن مورد استفاده قرارگرفتن
raises بالا بردن دستمزد
raise بالا بردن دستمزد
elevation بالا بردن لوله
hoisted افراشتن بالا بردن
elevations بالا بردن لوله
hoist عمل بالا بردن
hoist افراشتن بالا بردن
to further sales فروش را بالا بردن
hoisted عمل بالا بردن
hoists عمل بالا بردن
set sail بالا بردن بادبان
hoists افراشتن بالا بردن
flag hoist بالا بردن پرچم
casual uplift بالا بردن موقتی
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
elevation of security بالا بردن حاشیه امنیت
elate بالا بردن محفوظ کردن
jigging بالا و پایین بردن طعمه در اب
ramps بالا بردن یاپایین اوردن
top-up بالا بردن بوم جرثقیل
bilge بالا بردن فشار داخل خن
top up بالا بردن بوم جرثقیل
screw up زیاد بالا بردن اجاره
ramp بالا بردن یاپایین اوردن
top-ups بالا بردن بوم جرثقیل
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
build-up بالا بردن توان رزمی نیروها
build-ups بالا بردن توان رزمی نیروها
build up بالا بردن توان رزمی نیروها
skies زیاد بالا بردن توپ هوایی زدن
sky زیاد بالا بردن توپ هوایی زدن
equity financing بالا بردن یا ایجاد سرمایه بافروش سهام
status خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
inflate پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflating پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflates پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
halliard طناب ویژه بالا و پایین بردن بادبان یاپرچم
extensive cultivation بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
highlight bar میلهای که کاربر بالا و پایین میکند تا لیستی از موضوعات مورد انتخاب را ببینید
advalorem tax مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
cost records مدارک قیمت تمام شده مدارک تعیین ارزش
to sit up and beg التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to beg [of a dog holding up front paws] التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
stakhnovism افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
dapping نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
mirror writing shadow reading کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
lifted بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
kinked demand curve و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
delivery تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
deliveries تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
advalorem duty حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
seller بایع
sellers بایع
vendors بایع
vendor بایع
place utility استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
mark up نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
vender بایع طواف
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
customized فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customizing فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customizes فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customize فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customised فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customises فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customising فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
vender's lien حق حبس بایع در معامله اراضی
back wardation تعیین اجل برای بایع
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
the thing sold مبیع
object of sale مبیع
peripheral slots شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
particulars of sale اوصاف مبیع
demands جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
call of more حق تقاضای زیاد کردن مبیع
buyer's option to duble مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
ad valorem به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
seller's option to duble از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
current standard cost مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
cost plus pricing تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
unbundled software نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
stoppage in transitu حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
options خیار
right of rescission خیار
option خیار
cucumbers خیار
cucumber خیار
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
searches بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searchingly بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
option of fraud خیار تدلیس
option of deception خیار غبن
option of loss خیار غبن
option of inspection خیار رویت
option of meeting place خیار مجلس
option of trickery خیار تدلیس
make option جعل خیار
gherkin خیار ریز
gherkins خیار ریز
option of animals خیار حیوان
expire of option انقضاء خیار
option of condition خیار شرط
option of conditions خیار شرط
pickler خیار ترشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com