Dictiornary-Farsi | خیال وفکر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (9 milliseconds)

English	Persian
specters	خیال وفکر
spectre	خیال وفکر
spectres	خیال وفکر
specter	خیال وفکر


Other Matches

give pause to <idiom>	باعث توقف وفکر شدن
humoring	خیال
humors	خیال
humour	خیال
idealogy	خیال
humoured	خیال
humouring	خیال
humours	خیال
humored	خیال
conceptualization	خیال
doubleganger	خیال
fata morgana	خیال
fantasm	خیال
inapprehensive	بی خیال
phantasma	خیال
phantasy	خیال
ideology	خیال
ideologies	خیال
fantasies	خیال
figment	خیال
fancied	خیال
fancies	خیال
fanciest	خیال
fancy	خیال
fancying	خیال
whims	خیال
whim	خیال
fantasy	خیال
apparition	خیال
apparitions	خیال
notional	خیال
figments	خیال
mind	خیال
minding	خیال
minds	خیال
spectrum	خیال
designs	خیال
hallucination	خیال
get off	بی خیال شدن
wraiths	خیال
plan	خیال
wraith	خیال
notions	خیال
notion	خیال
plans	خیال
design	خیال
freewheeling	بی خیال
fictions	خیال
fiction	خیال
carefree	بی خیال
phantom	خیال
phantoms	خیال
dump	خیال
intention	خیال
hallucinations	خیال
intentions	خیال
absent	پریشان خیال
abstractedly	با پریشانی خیال
abstractionism	خیال بافی
scatter brained	پریشان خیال
flights of fancy	بال خیال
impression	عقیده خیال
absentminded	پریشان خیال
impressions	عقیده خیال
an absurd notion	خیال بیهوده
chimaera	خیال واهی
cloud castle	خیال خام
he changed his mind	از ان خیال منصرف شد
he thought	خیال می کرد
high flying	بلند خیال
high flying	خیال پرور
humor	خیال مزاح
i intend to stay here	خیال دارم که ...
ideate	خیال کردن
maya	خواب و خیال
supposable	خیال کردن
puzzleheaded	اشفته خیال
revery	خیال واهی
going to	خیال داشتن
futurism	خیال پرستی
forced fantasy	خیال فراخوانده
sitting duck <idiom>	بی خیال نشستن
absent-minded <idiom>	فراموش خیال
wool-gathering	خواب و خیال
harebrained	بیفکرو خیال
whim wham	خیال وسواس
imaginative <adj.>	خیال آفرین
day dreaming	خیال پروری
daydreamer	خیال باف
fancy free	عاری از خیال
ideation	خیال اندیشی
far away	پریشان خیال
revery	خیال خام
chimeras	خیال واهی
abstracted	پریشان خیال
visions	خیال تصور
daydreamed	خیال باطل
vision	خیال تصور
ideas	فکر خیال
fancier	خیال باز
idea	فکر خیال
daydreams	خیال باطل
fanciers	خیال باز
think	خیال کردن
starry-eyed	خیال اندیش
daydream	خیال باطل
deems	خیال کردن
starry-eyed	خیال پرور
absent-mindedly	پریشان خیال
uneasily	پریشان خیال
uneasy	پریشان خیال
starry eyed	خیال پرور
deem	خیال کردن
absent-minded	پریشان خیال
deemed	خیال کردن
deeming	خیال کردن
thinks	خیال کردن
starry eyed	خیال اندیش
autism	خیال پرستی
Utopias	وهم و خیال
reverie	خیال واهی
reverie	خیال خام
ghost	جان خیال
reveries	خیال واهی
reveries	خیال خام
imaginary	وهمی خیال
Utopia	وهم و خیال
chimera	خیال واهی
ghosts	جان خیال
idealism	خیال اندیشی
absent minded	پریشان خیال
thought	افکار خیال
thoughts	افکار خیال
fanciers	خیال باف
fancier	خیال باف
daydreaming	خیال باطل
illusions	خیال باطل وهم
dreamer	ادم خیال باف
fantasises	به خواب و خیال فرورفتن
fantasised	به خواب و خیال فرورفتن
cloud-cuckoo-land	سرزمین خواب و خیال
illusion	خیال باطل وهم
fantasising	به خواب و خیال فرورفتن
fantasize	به خواب و خیال فرورفتن
With an easy mind (conscience).	با خیال (وجدان ) راحت
With peace of mind.	با آرامش خیال وخاطر
to space out	پریشان خیال شدن
fantasizing	به خواب و خیال فرورفتن
fantasizes	به خواب و خیال فرورفتن
fantasized	به خواب و خیال فرورفتن
simulacrum	صورت خیالی خیال
incogitant	بی خیال فارغ البال
envisioned	خیال بافی کردن
daydream	خیال باطل کردن
envision	خیال بافی کردن
gawks	بی خیال نگاه کردن
gawking	بی خیال نگاه کردن
gawked	بی خیال نگاه کردن
gawk	بی خیال نگاه کردن
daydreams	خیال باطل کردن
he hasno notion of going	خیال رفتن ندارد
i gave up the idea	از ان خیال منصرف شدم
his intentions are good	خیال بدی ندارد
daydreamed	خیال باطل کردن
daydreaming	خیال باطل کردن
envisioning	خیال بافی کردن
envisions	خیال بافی کردن
dreamers	ادم خیال باف
bovarism	در هم امیزی خیال و واقعیت
quixote	ادم خیال پرست
intend	خیال داشتن فهمیدن
intending	خیال داشتن فهمیدن
intends	خیال داشتن فهمیدن
phantasm	حاصل خیال ووهم
cloud land	عالم خیال یافرض
irreflexive	بی خیال بدون بازتاب
autistic	وابسته به خیال پرستی توهمی
to be under the i. ihat...	براین عقیده یا خیال بودن
It lookes like rain.	هوا خیال باریدن دارد
iam inclined to think	متمایلم باینکه خیال کنم
undesigning	ساده صاف وساده بی خیال
to form a notion	اندیشه کردن خیال بستن
I am thinding of going to Europe.	خیال دارم به اروپ؟ بروم
He fabcies himself as a writer (author).	به خیال خودش نویسنده است
To set someones mind at ease.	خیال کسی را راحت کردن
it look like rain	گویا خیال باریدن دارد
schmalz	موسیقی یااثر هنری خیال انگیزورویایی
idealism	خیال پرستی مسلک اصالت تصور
I feel relieved because of that issue!	خیال من را از این بابت راحت کردی!
to d. a way one's time	وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
schmaltzy	موسیقی یااثرهنری خیال انگیز ورویایی
schmaltz	موسیقی یااثرهنری خیال انگیز ورویایی
i gave up the idea	ازان خیال صرف نظر کردم
featherbrain	ادم حواس پرت پریشان خیال
I intend to buy a car .	خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
i intend my son for the bar	خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
curlicue	چین وشکن یا پیچ وتاب خیال انگیز
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !	خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
my fancy plays round that idea	خیال من همواره در پیرامون این موضوع سیر میکند
schizothymia	جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی