Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 205 (11 milliseconds)
English	Persian
de minimis	خیلی جزئی [که به حساب شمرده شود] [قانون]
Search result with all words
hint	چیز خیلی جزئی
hinted	چیز خیلی جزئی
hints	چیز خیلی جزئی
drop a hint <idiom>	فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
Other Matches
retail bin	انبار اقلام جزئی یا اماد جزئی
combat resolution	تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
rattling	خیلی تند خیلی خوب
emergency	خیلی خیلی فوری
emergencies	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
paultry	جزئی
potty	جزئی
potties	جزئی
small	جزئی کم
minute	جزئی
nominal	جزئی
rush	جزئی
portion	جزئی
imperceptible	جزئی
rushed	جزئی
portions	جزئی
fiddling	جزئی
rushing	جزئی
peppercorn	جزئی
peppercorns	جزئی
peddling	جزئی
inconsiderable	جزئی
A part of the whole .	جزئی از کل
sexpartite	شش جزئی
hexamerous	شش جزئی
haxamerous	شش جزئی
snatching	جزئی
snatches	جزئی
snatched	جزئی
two limbed	دو جزئی
parcel	جزئی از یک کل
parcels	جزئی از یک کل
snatch	جزئی
partial	جزئی
trifling	جزئی
inappreciable	جزئی
paltry	جزئی
smallest	جزئی کم
remotest	جزئی کم
snatchy	جزئی
retail	جزئی
negligible	جزئی
remotest	جزئی
remoter	جزئی
remoter	جزئی کم
indifferent	جزئی
remote	جزئی
remote	جزئی کم
piddling	جزئی
corpuscular	جزئی
duple	دو جزئی
triparite	سه جزئی
ternal	سه جزئی
picayune	جزئی
picayubnish	جزئی
smaller	جزئی کم
petty	جزئی
adaphorous	جزئی
multipartite	چند جزئی
fractionary	جزئی خرد
minor elements	عناصر جزئی
minuitae	نکات جزئی
minus cule	ریز جزئی
septempartite	هفت جزئی
quadripartite	چهار جزئی
negligibly	بطور جزئی
incidental	جزئی ضمنی
opuscule	اثر جزئی
incidentals	رویداهای جزئی
nugae	نکات جزئی
fractionally	بطور جزئی
incomplete breakdown	شکست جزئی
skirmishes	جنگ جزئی
dodecamerous	دوازده جزئی
flesh wound	زخم جزئی
partial plan	برنامه جزئی
excursus	بحث جزئی
light laod	بار جزئی
it is immaterial	جزئی است
skirmish	جنگ جزئی
extrinsic	جزئی ضمیمه
heptamerous	هفت جزئی
retail	جزئی فروشی
tertramerous	چهار جزئی
insignificantly	بطور جزئی
glim	درک جزئی
lobed	چند جزئی
drop in the bucket <idiom>	مقداری جزئی
minor constituent	عنصر جزئی
wholly or in part	جزئی یا کلی
pettily	بطور جزئی
partial order	ترتیب جزئی
partial loss	زیان جزئی
partial function	تابع جزئی
pittance	مبلغ جزئی
partial fraction	کسر جزئی
nips	چیزی جزئی
partial eqilibrium	تعادل جزئی
shading	اختلاف جزئی
nuance	فرق جزئی
partial pressure	فشار جزئی
trivialism	چیز جزئی
quinquepartite	پنج جزئی
immaterial	معنوی جزئی
fewtrils	چیز جزئی
retail bin	انبار جزئی
particular average	خسارت جزئی
particular average	خسارات جزئی
retail dealer	جزئی فروش
nipped	چیزی جزئی
little	ناچیز جزئی
nip	چیزی جزئی
clauses	جزئی از جمله
fractional damage	خسارت جزئی
detail	جزئی از اثر
detailing	جزئی از اثر
partial adjustment	تعدیل جزئی
partial	مغرض جزئی
nuances	فرق جزئی
clause	جزئی از جمله
gewgaws	چیز جزئی
a minor incident	یک حادثه جزئی
parial derivative	مشتق جزئی
inconspicuous	جزئی غیرمحسوس
partial adjustment	تطابق جزئی
partial correlation	همبستگی جزئی
partial correctness	صحت جزئی
partial competition	رقابت جزئی
gewgaw	چیز جزئی
pair	هرچیز دو جزئی
inappreciative	غیر محسوس جزئی
giblet	خرده ریز جزئی
henpeck	کوشش درمداخلات جزئی
retail	بصورت جزئی فروختن
A fundamental (slight) difference.	اختلاف اساسی ( جزئی )
free of particular average	معاف از خسارات جزئی
budges	تکان جزئی خوردن
pulls	برتری جزئی و مختصر
shade of meaning	اختلاف جزئی در معنی
par tial eclipse	کسوف یا خسوف جزئی
partial differential equation	معادلات دیفرانسیل جزئی
partial carry	رقم تقلی جزئی
retail trade	معامله بصورت جزئی
partial enhancement factor	ضریب تشدید جزئی
partial equilibrium analysis	تحلیل تعادل جزئی
(not) know the first thing about something <idiom>	اطلاعات جزئی داشتن
partial reduction coefficient	ضریب تقلیل جزئی
partial sum	حاصل جمع جزئی
pull	برتری جزئی و مختصر
budge	تکان جزئی خوردن
light damage	خسارت جزئی یا سبک
to p an element to a word	جزئی از سر واژهای دراوردن
slight cold	سرما خوردگی کم یا جزئی
budging	تکان جزئی خوردن
light load test	ازمایش بار جزئی
Order theory	ترتیب جزئی [ریاضی]
budged	تکان جزئی خوردن
compound	چند جزئی جسم مرکب
crawling peg	تغییرات جزئی در نرخ ارز
to i. on particulars	به چیزهای جزئی اهمیت دادن
iridectomy	بریدن یا در اوردن جزئی ازعنبیه
shades	اختلاف جزئی سایه رنگ
flyspeck	چیز جزئی وبی اهمیت
shadings	اختلاف جزئی سایه رنگ
light transition loss	تلف عبوری بار جزئی
compounds	چند جزئی جسم مرکب
compounded	چند جزئی جسم مرکب
shade	اختلاف جزئی سایه رنگ
to plume oneself on something	برای چیز جزئی یا عاریه بالیدن
tromometer	الت سنجش زمین لرزههای جزئی
nugacity	چیز جزئی یغا بیهوده بیهودگی
element	رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
elements	رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
commutator riple	تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
tail group	مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
coarse sight	زاویه یاب مخصوص تنظیمات جزئی ودقیق
adjustment	تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
fussily	ازروی بیقراری با اهمیت دادن بچیزهای جزئی
adjustments	تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
de minimis exception	به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
stocker	اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه
systematic theology	بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
vapor pressure	فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
not stage	مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
nitralloy	قطعات نیتریده شده حاوی مقادیر جزئی کربن الومینیوم کرم منیزیوم و احتمالا گوگردو غیره
gestalt	تشکیل و ترکیب چندعامل یاپدیده فیزیکی وحیاتی وروانشناسی برای انجام کارواحدو دست داده جزئی از کل شوند
inconsiderably	بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
the incidents of a journey	رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com